یادگیری هنر ظریف بی خیالی میتواند شما از شر استرسهای بیهوده ذهنی خلاص کند. مارک منسون از قانون معکوس برای این دستآورد استفاده میکند.
مارک منسون نویسنده آمریکایی است که مطالب بسیاری درمورد مهارتهای اجتماعی منتشر میکند. یکی از بهترین کتابهای این نویسنده کتاب The subtle art of not giving a f*uk است که عنوان آن ترجمههای مختلفی دارد.
در کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها، مارک منسون عنوان میکند یکی از مهمترین راههای رهایی از اضطراب شکست خوردن، شکست خوردن است.
این میکروکتاب کمحجم دارای 9 فصل برای آموزش هنر ظریف بی خیالی است.
فصل اول هنر ظریف بی خیالی؛ چرخه بازخورد جهنمی
تا به حال شده است از دیدن زندگیهای لاکچری و پر زرق و برق اینستاگرامی، احساس افسردگی پیدا کنید؟ پس از آن چه اتفاقی رخ داده است؟
ابتدا احساس میکنید بسیاری از انسانها زندگی بهتری دارند و از عدم موفقیت خود حس بدی دریافت میکنید.
سپس از اینکه حس بدی داشتید، احساس عذاب وجدان پیدا میکنید. در مرحله بعد از اینکه برای چنین مسئلهای عذاب کشیدید، عذاب وجدان بیشتری خواهید گرفت.
مرحله آخر این است که برای رهایی از تمام حسها دوباره به شبکههای اجتماعی پناه خواهید برد. این چرخه جهنمی رنج مدام در حال تکرار است.
چگونه با هنر ظریف بی خیالی، چرخه بازخورد جهنمی را متوقف کنیم؟
هنر ظریف بی خیالی از نظر مارک منسون چیست؟ تا همین دهههای اخیر بی خیالی یک صفت منفی شناخته شده بود. پس بی خیالی مثبت چیست؟
در واقع بی خیالی به معنی رها کردن همه چیز نیست. طبق قانون تلاش معکوس، تعقیب هر چیزی نشانهی نداشتن آن است.
اگر مدام به دنبال حس خوب، شادی، موفقیت و … باشید، رضایت و دستیابی کمتری پیدا خواهید کرد. مارک میگوید: دست از تلاش بردارید!
هنر بی خیالی در واقع به شما آموزش میدهد، رنجهای خود را ابزاری برای رسیدن به هدف قرار دهید. از دردهای خود به عنوان اهرم قدرت استفاده کنید. مشکلات خود را به مشکلات مهمتری ارتقا دهید.
در واقع با آموزش هنر بی خیالی شما متوجه میشوید، چه مشکلاتی ارزش فکر کردن دارند.
فصل دوم؛ خوشبختی، یک مشکل است
در فصل دوم هنر ظریف بی خیالی، میآموزید که مفهوم جا افتاده خوشبختی در ذهن شما، میتواند یکی از عوامل بدبختی باشد.
به ما گفتهاند، خوشبختی یعنی از دردها و رنجهای موجود در دنیا آسوده باشیم. با چنین تعریفی، آیا شما هیچ انسان خوشبختی میشناسید؟ قطعا خیر.
ابتداییترین قانون خوشبختی این است که موجودیت رنج کشیدن را بپذیرید و از نبرد بیهوده برای رهایی از آنها اجتناب کنید. مشکلات و دردهای انسانی همیشه وجود خواهند داشت. برای مقابله با آنها، باید در آغوششان بگیرید.
خوشبختی، پیدا کردن راه حل برای مشکلات است. با استفاده از هنر بی خیالی، باید مشکلات بی ارزش را بی خیال شده و مشکلاتی که موردعلاقه شماست را پیدا کنید.
فصل سوم؛ شما خاص نیستید
هنر ظریف بی خیالی، باید برای اجتناب و بی خیال شدن افراد حق به جانب استفاده شود. افرادی که موفقیتهای معمولی خود را به خاص بودن خود، ربط میدهند.
مسئله خاص بودن در دنیای امروز، تبدیل به یک معضل بزرگ شده است. آنقدر در روانشناسی زرد گفته شده است که شما به این دنیا آمدهاید تا رسالت خاصی را اجرا کنید، که افراد دچار وسواس فکری میشوند.
پس از مدتی انسان فکر میکند، اگر کار خاصی انجام نمیدهم پس خاص نیستم و زندگی ارزشمندی ندارم. طبق این نظریه انسانهای معمولی، بازندههایی هستند که مفهوم زندگی را درک نکردهاند.
باید با هنر ظریف بی خیالی، بی خیال خاص بودنهای افراطی شویم. اگر بدون قضاوت خود با معیارهای امروزی و انتظارات بلندپروازانه، به خود نگاه کنیم، چه احساسی خواهیم داشت؟
گاهی خاص بودن، به معنای لذت بردن از سادگیهای زندگی است.
فصل چهارم؛ ارزش رنج کشیدن
همانطور که گفته شد، با هنر بی خیالی نمیتوانیم بی خیال تمام رنجها شویم اما میتوانیم رنجهای با ارزش را پیدا کنیم و برای آنها وقت بگذاریم.
مارک منسون معتقد است که چگونه رنج نکشیم سوال اشتباهی خواهد بود. باید بپرسیم هدف از رنج کشیدن چیست؟ آیا این موضوع ارزش تحمل رنج را دارد؟
راه پاسخ به این سوال این است که احساساتی که در خودآگاه شما بروز میدهند را بپذیرید و به آنها پاسخ دهید.
اولویتبندی مشکلات و ارزشها در نهایت به نوع دیدگاه خود شما بستگی دارد.
فصل پنجم؛ شما همیشه در حال انتخاب هستید
آزادانه انتخاب کردن یکی از بارزترین ویژگیهای انسانی است. با هنر ظریف بی خیالی، میتوانیم بی خیال کنترل کردن اتفاقات شویم.
در واقع ما اختیاری روی وقوع اتفاقات نداریم اما میتوانیم با تغییر دیدگاه خود نسبت به آنها، زندگی را لذتبخشتر کنیم.
یکی از معضلات بزرگ انسانها، فرار از مسئولیت اشتباهاتشان است. انسان سعی میکند ناکامیهای خود را بر دوش دیگران بیندازد. باید بدانید که شما حتی اگر مقصر یک اتفاق نباشید، مسئول پذیرش آن خواهید بود.
عدم پذیرش مسئولیت موجب بروز نقش قربانی میشود. تا زمانی که سعی میکنید نقش قربانی را در زندگی داشته باشید، نمیتوانید از آسیبهای یک قربانی نجات پیدا کنید.
فصل ششم؛ شما در مورد همه چیز اشتباه میکنید
هنر ظریف بی خیالی، یعنی بی خیال تلاش برای اشتباه نکردن شوید. شما همیشه در حال اشتباه کردن هستید. در واقع با درس گرفتن از اشتباهاتتان، راه درست را یاد نمیگیرید. شما با پی بردن به اشتباهات، مسیر کم اشتباهتری را انتخاب خواهید کرد.
پذیرفتن عدم قطعیت همه چیز، یکی از گامهای موفقیت است. اگر شما بپذیرید که باورها و اندیشههایتان میتواند اشتباه باشد، با مشکلاتتان راحتتر برخورد میکنید.
شما برای ارزیابی خود، از معیارهای دلخواه استفاده میکنید. اگر بخواهید منصفانهتر نگاه کنید، پذیرش اینکه غرق در اشتباه هستید، بسیار آسان خواهد شد.
وقتی با هنر ظریف بی خیالی، بی خیال خود منحصر به فردی که در ذهن دارید، شوید با مشکلات نیز مثل یک مشکل عادی برخورد میکنید نه معضل خاصی که فقط برای شما رخ میدهد. یکی از تمرینات برای مهارت رشد شخصی، زیر سوال بردن خود است.
فصل هفتم؛ شکست، راهی به جلو است
بسیاری از اوقات، ندانسته برای اینکه در مسیری شکست نخورید، اصلا در آن قدم نمیگذارید. غلبه بر ترس از شکست، استارت موفقیت است. مارک منسون باور دارد میزان موفقیت شما با تعداد شکستهایی که خوردهاید رابطه مستقیم دارد.
نه به این مفهوم که شکست خوردن یک عمل لذتبخش است. هنر ظریف بی خیالی میگوید باید ترس از شکست خوردن را رها کنید. شکست خوردن بسیار دردناک است اما درد کشیدن در مسیر موفقیت، اجتنابناپذیر خواهد بود.
گاهی فکر میکنید برای اینکه کاری کنید، نیاز به انگیزه دارید. این موضوع کاملا برعکس است زیرا این کاری کردن است که انگیزهی ادامهی مسیر را بوجود میآورد.
فصل هشتم؛ اهمیت نه گفتن
درست است که تجربیات بیشتر، شما را به سوی مسیر کم اشتباهتر سوق خواهد داد اما گاهی باید به برخی از تجربیات نه گفت. حال چگونه باید بفهمیم که یک تجربه مفید است یا ارزش دنبال کردن ندارد؟
مارک منسون در این بخش از کتاب هنر ظریف بی خیالی، یک رابطه عاشقانه را مثال میزند. او عنوان میکند که تعهد به یک رابطه واحد، به شما آزادی عمل بیشتری خواهد داد چراکه شما را از گزینههای انحرافی، دور خواهد کرد.
برای تشخیص اینکه یک تجربه مفید است یا مضر، باید ببینید که نتیجه احتمالی آن، در مسیر رسیدن به موفقیت است یا راه شما را دور خواهد کرد.
فصل نهم؛ و آنگاه خواهید مرد
در این بخش پایانی کتاب، نویسنده تمام آموختههای ما از کتابش را به واقعیت مرگ، تعمیم میدهد. واقعیت مرگ از آن واقعیتهایی است که با پذیرش آن، لذتبخشتر خواهد شد. نسخه کامل این کتاب پر از جملات تامل برانگیز است.
مارک منسون کتاب فوقالعاده خود را با این جمله به پایان میرساند: «وقتی به درک درستی از مرگ برسیم، زندگی برایمان معنای متفاوتی خواهد داشت که این همان روی خوش مرگ است.»
ارسال پاسخ