علایق و سرگرمی ها: تماشای بازی تیم منچستر یونایتد، باغبانی، نگهداری از طوطی.
فلسفه شخصی:«سخت کار کنید ولی در عین حال حتماً از زندگی لذت ببرید و همیشه با مردم رفتاری احترام آمیز داشته باشید.»
اولین شغلی که تد اسمارت تا آن زمان داشت، تجزیه غذای سگ برای شرکت اسپیلرز تولیدکننده غذای حیوانات خانگی بود. اما این کار به خوبی پیش نمی رفت. پس از اینکه ۱۴ شغل ناخوشایند دیگر را نیز یکی پس از دیگری به سرعت پشت سر گذاشت، بلافاصله مسئول کنترل ترافیک هوایی در فرودگاه هدرو شد. اما وقتی از او خواسته شد تا برای شرکت نشنال سرویس کار کند، از این کار صرف نظر کرد و به جای آن به هنگ کنگ رفت. در آنجا در سمت یک کارآگاه پلیسی مشغول به کار شد. زمانی که اسمارت در آنجا بود، در اوقات فراغت خود به عکس برداری از هنگ کنگ می پرداخت که بعد تصمیم گرفت این عکس ها را در کتابی به چاپ برساند. او مدیر یک چاپخانه را متقاعد کرد که پس از فروش تمام نسخه ها، هزینه چاپ را بپردازد زیرا هیچ پولی از خودش نداشت. همچنین نمایشگاهی از عکس های خود برپا کرد. این نمایشگاه به لندن منتقل شد که در آنجا به دست عکاس مشهور، لرد اسنودون افتتاح گشت.
اما در سال ۱۹۶۷ اسمارت در خلال شورش های انقلاب فرهنگی به شدت مجروح شد و شش ماه در بیمارستان بستری بود و دوران نقاهت خود را می گذراند. وقتی بهبود یافت به بریتانیا بازگشت و در آنجا بود که دست به انتشار کتاب دیگری زد. این بار عکس هایی از لندن را به چاپ رساند. او کتابهای چاپ شده را در پارکینگ منزل خود انبار کرده و هر روز چندین بار با وانت به لندن می رفت و تلاش می کرد آنها را به طور مستقیم به کتابفروشی ها بفروشد.
كار اسمارت به خوبی پیش می رفت اما پس از دو سال، از بردن کتاب ها به این طرف و آن طرف خسته شد. پس در سال ۱۹۶۹ با یکی از دوستانش یک موسسه انتشاراتی تاسیس کرد که به چاپ کتاب های مصور می پرداخت. موفقیت بزرگ آنها در سال ۱۹۸۱ اتفاق افتاد. وقتی که کتابی در قطع بزرگ و از جنس گلاسه با موضوع مراسم ازدواج پرنس ولز و خانم دیانا اسپنسر را تحت عنوان دعوت به یک جشن عروسی سلطنتی به چاپ رساندند.
در حد فاصل سال های ۱۹۶۹ و ۱۹۸۸، این موسسه بیش از ۶۰۰ عنوان کتاب را به چاپ رساند. اما از آنجا که موسسه آنها کوچک بود، اغلب به دشواری کتاب های خود را به کتابفروشی ها می فروختند. به همین دلیل، یک روز بعد از ظهر، اسمارت طی تصمیمی ناگهانی یکی از دستیارانش را به گیلدفوردهای استریت فرستاد تا کتابها را به کارمندان شرکتها بفروشد. در عرض چند ساعت کارمند او توانسته بود ۴۰۰ پوند از طریق فروش کتابها دریافت کند. این بیش از مقداری بود که موسسه توانسته بود طی دو هفته قبل از آن کسب کند. ایده فروش کتاب ها به این روش ادامه یافت. وقتی اسمارت در سال ۱۹۸۸ از شریک تجاری خود جدا شد، تصمیم گرفت شرکت جدیدی را از نو بنیان نهد که اساس آن فروش مستقیم کتاب به کسانی بود که معمولاً هرگز به کتابفروشی ها سر نمیزنند. او موسسه خود را بوک پیپل نام نهاد و به سرعت تیمی از نمایندگان فروش ایجاد کرد و آنها را به شرکت ها و کارخانه ها فرستاد. آنها مجموعه ای از کتاب ها را به محل مورد نظر می بردند تا افراد ببینند و سپس هفته بعد منتظر سفارش ها می شدند.
در سال ۲۰۰۳، اسمارت ٪ ۱۵ از سهام شرکت را به مبلغ ۱۵ میلیون پوند به موسسه انتشاراتی آمریکایی کتابهای کودکان به نام اسکولاستیک فروخت و در عین حال ٪۷۵ از سهام برای خودش باقی ماند که ارزشی معادل ۷۵ میلیون پوند داشت.
ارسال پاسخ