آیا تا به حال احساس کردهاید که تسلیم شدن در مقایسه با عمل کردن چقدر آسان است؟ چرا تفاوت قابل توجهی بین این دو موضوع وجود دارد؟ وقتی به راحتی تسلیم میشویم چه دلایلی برای این کارمان داریم؟ در ادامهی مطلب قرار است بررسی کنیم که چرا تسلیم میشویم؟
10 دلیل واقعی زود تسلیم شدن
ما انتظارات غیر واقعی داریم
آنچه که معمولا در این شرایط اتفاق میافتد این است که ما با انتظارات غیر واقعی شروع میکنیم. ما میخواهیم همیشه کامل باشیم. همیشه سر وقت کارمان را تحویل بدهیم. هرگز اشتباه نکنیم. فراموش می کنیم آنها که به هدفشان دست پیدا کردند، زمان و انرژی قابل توجهی را برای رسیدن به آن سطح صرف کردهاند. در نتیجه، ما به ناچار از آن انتظارات کوتاه می آییم.
هرچه توهم کمال ما از بین برود، عزت نفس ما در هنگام انجام کارها افزایش پیدا میکند. پس زمانی که تسلیم میشویم، برای حفظ خودمان و شرایط فعلیست. با کمالگرایی یاد میگیریم تا جایی که میتوانیم تلاش نکنیم تا شکست بعدی هم آنقدر به ما سخت نگیرد.
ما انتخاب زیادی داریم
ما باید روی موضوعاتی تمرکز کنیم که بیشترین اهمیت را دارند. وقتی اهداف و خواستههای زیادی داشته باشیم، تلاشهایمان هم پراکنده خواهند شد. باید ذهنمان معطوف به کاری باشد که بیشترین منفعت را برایمان دارد. یک قلم و کاغذ بردارید. 10 کاری که احساس میکنید باید انجام دهید را یادداشت کنید. سپس آن را به 5 کار مهمتر کاهش دهید. حالا به 3 کار خیلی خیلی مهم بسنده کنید. این 3 وظیفهی حیاتی، همان کارهایی هستند که بیشتر انرژی شما باید صرف آن شود.
ما هیچ برنامهی عملی نداریم
درست است که این مورد با علتی که در ابتدا از آن صحبت کردیم ظاهرا در تضاد است، اما باید بدانید هر کاری یک برنامهی عملی میخواهد. وقتی برای شروع کاری جدید،خیلی هیجانزده هستیم، برنامهای نمیریزیم. اوایل کار به این فکر میکنیم که میتوانیم آن را جبران کنیم، اما بدون برنامه بودن جای زیادی برای اشتباه کردن باقی میگذارد. نداشتن برنامه درست مانند راه رفتن در تاریکیست. پس از مدتی تلاش در تاریکی، کار بیش از حد طاقتفرسا میشود و در نهایت تسلیم میشویم. اگر برای یک هدف زمانبندی داشتیم، دقیقاً میدانستیم که در چه زمانهایی باید چه اقداماتی را انجام دهیم. برنامهریزی به ما این امکان را میدهد که پیشرفت خود را در طول زمان پیگیری کنیم.
ما درک منفی از شکست داریم
شکست پایان کار نیست. ایدههای موفق بسیاری وجود دارند که با شکست شروع شدهاند. از شکست چیزهای زیادی می توان آموخت. همهی افراد مشهوری که در اوایل زندگی با مشکلات شدیدی روبرو بودند، دیدگاه متفاوتی دربارهی شکست خوردن داشتند. آنها شکست را تجربهای بزرگ میدانند که به آنها اجازه میدهد به افراد بزرگی تبدیل شوند.
ما برای ادامه کار به ستایش متکی هستیم
ما انسانها یک گونهی فوق العاده اجتماعی هستیم. در طول هزاران سال با تکیه بر تایید انسانهای دیگر برای بقا جنگیدهایم. در دوران مدرن، ما از تقویت مثبت دیگران تغذیه میکنیم، اما زمانی که تمام تلاش ما برای جلب نظر دیگران باشد باختیم. هر وقت بتوانیم با ستایش شدن و بیستایش شدن ادامه دهیم، برندهی نهایی هستیم.
ما اجازه میدهیم سرزنشها ما را کنترل کند
یکی دیگر از عناصری که افراد دیگر زندگیمان را کنترل میکنند، زمانیست که ما بیش از حد به بازخوردهای منفیشان توجه میکنیم. درست است که ما همیشه باید توصیههای دیگران را پس ذهنمان نگاه داریم، اما توجه بیش از حد به منفیگوییهای آنها باعث ایست ما میشوند. ما کامل نیستیم و همیشه برای پیشرفت راهی وجود خواهد داشت. پس برای نگرش منفی دیگران، مسیری که میروید را دور نزنید.
اگر اطرافیانی دارید که مدام از جملات و حرفهای منفی استفاده میکنند، سعی کنید هر روز صبح به پادکستهای انگیزشی گوش دهید.
دلایل شخصی نداریم
وقتی همهی صداهای خارجی (اعم از مثبت و منفی) را از بین بردید، چه چیزی برایتان باقی میماند؟ اگر پاسخ این سوال هیچ است، مشکل اصلی در دستان شماست. شما باید برای هدف خود دلیلی داشته باشید که چه سرزنشتان کنند، چه ستایش شوید، باز هم برای ادامه دادن مشتاق بمانید. باید از خودتان بپرسید من از انجام این کار چه سودی میبرم؟ چرا باید به فلان نقطه برسم؟ اگر نرسم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ بدون شک پاسخ به این سوالات دشوار است. با این حال شما باید با این چالش روبرو شوید.
ما معتقدیم که لیاقتش را نداریم
همه چیز به یک مشکل خلاصه می شود: اعتماد به نفس پایین. وقتی شکست میخوریم، بخش بزرگی از ما انتظار داشتیم که این اتفاق بیفتد. چون فکر میکنیم به اندازهی کافی باهوش نیستیم. اینها افکار منفی هستند که توسط منتقد درونی ما هدایت میشوند و در مغز ما بیداد می کنند.
اگر در این مارپیچ منفی خودسرزنشی گیر کردهاید، بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که هر روز مقداری مهربانی به خود نشان دهید. شما باید بزرگترین حامی خودتان شوید. خودتان را به پیادهروی ببرید. برای خودتان غذای خوب بپزید و هر چیزی که برای شما شادی می آورد را به خودتان تقدیم کنید.
آن چیزی نیستیم که نشان میدهیم
ما همیشه به خودمان دروغ میگوییم. یک نقاب میزنیم و سعی میکنیم وانمود کنیم، کسی هستیم که فکر میکنیم مردم دوستش دارند. ممکن است در نهایت طرفدارانی را جذب کنیم، اما نقطه ضعف اصلی این است که فراموش میکنیم که زیر آن نقابی که به صورت زدیم چه کسی هستیم.
آیا تا به حال برایتان پیش آمده است که کاری را به دلیل فشار اجتماعی شروع کنید و بعد از چند وقت، از خودتان بپرسید که چرا هنوز آنجا هستید؟ خودآگاهی یکی از بزرگترین مهارتهای لازم برای موفقیت است.
می توان ماهها یا حتی سالها یک شخصیت را جعل کرد. اما اگر آن چیزی که وانمود میکنید نباشید، در نهایت تسلیم خواهید شد. به جای اینکه نقش بازی کنید، سعی کنید نقاط قوت خود را دریابید و سپس روی آنها تمرکز کنید. در آنچه هستید بهترین باشید و مطمئن باشید موفقیت به دنبال آن خواهد آمد.
ما بیشتر از نظم و انضباط به انگیزه متکی هستیم
اگر از آن دسته افرادی هستید که برای انجام یک کار صرفا به ویدیوهای انگیزشی تکیه میکنید، باید به این نکته توجه کنید که انگیزه فقط شما را به جلو هل میدهد. باید نظم و انضباط داشته باشید. هیچ موفقیتی بدون نظم به دست نمیآید. برخی از اقداماتی که میتوانید برای منضبط شدن بیشتر انجام دهید عبارتند از:
- گرفتن شریک مسئولیتپذیر
- تعیین مهلت
- از بین بردن وسوسه ها
- برنامهریزی برای استراحت
وقتی از اساس نظم و انضباط داشته باشید، تسلیم شدن سختتر از ادامه دادن است.
کدام یک از این 10 دلیل بیشتر در مورد تسلیم شدن های شما صدق میکند؟ آخرین باری که دست از تلاش کشیدید کی بود؟ دلایلی که برای تسلیم شدن داشتید را بررسی کنید، آنوقت متوجه خواهید شد که برای ادامه دادن باید دقیقا چه کار کنید.
ارسال پاسخ