چرا باید مدیریت وجود داشته باشد؟ چرا باید با کارکنان خود جلسات یکبهیک داشته باشید؟ چرا باید فرد الف را به جای فرد ب انتخاب کنید؟ چرا برخی مدیران استباهات مشابهی مرتکب میشوند؟ اگر شما هم به عنوان مدیر یک سازمان یا حتی یک گروه کوچک با این سوالها برخورد کردهاید، پیشنهاد میکنیم حتما کتاب «مدیران بزرگ به دنیا نمی آیند، ساخته میشوند» را بخوانید.
مدیران بزرگ به دنیا نمی آیند، ساخته می شوند، نوشتهی جولی ژو
با خواندن این کتاب متوجه خواهید شد، زمانی که همهی چشمها به شما، به عنوان یک مدیر خیره است، چه کار باید بکنید. این کتاب جزو پرفروشترینهای مجلهی وال استریت است. به علاوه به عنوان کتاب برتر سایت آمازون هم شناخته شده است. جولی ژو نویسندهی کتاب که خود جزو مدیران ارشد طراحی فیس بوک بوده، با بیان تجربیات شخصی خود، از اولین روزهای مدیریتش تا تبدیل شدن به یک مدیر خوب را بازگو میکند. ژو معتقد است که مدیریت در ابتدا بسیار چالشبرانگیز است، اما نقطهی روشن موضوع این است که وقتی شما مدیر بخشی شدید، به این معناست که کسی به شما و مهارتهای مدیریتیتان اعتماد کرده است.
او این کتاب را با هدف توانمند ساختن تمام مدیران بزرگ جهان نوشته است. به همین دلیل اسم اصلی این کتاب، «ساخت یک مدیر» است. یک مدیر خوب باید روی اهداف بلندمدت تمرکز کند تا انجام فعالیتهای روزانهی اعضای تیم. اگر جلسات شما به مباحث کارهای روزانه و اعلام نتایج آنها ختم میشود، بدانید که راه را از ابتدا غلط رفتهاید. شما به عنوان یک مدیر باید روی همکاری موثر اعضای گروه در کنار یکدیگر تمرکز کنید. این تمرکز موجب میشود که همهی افراد گروه راهکارهایی مفید برای بهبود کارایی سیستم ارائه کنند؛ راهکارهایی که در نهایت منجر به رسیدن به اهداف کلی تیم خواهد شد.
مسیرهای مدیر شدن مزایا و معایبی دارد
مدیران تازهوارد مسئول رشد تیم هستند. آنها باید با درک درست از عملکرد گروه، در انتخاب تصمیمات جدید دقت کنند. اگر مدیری هستید که چالشهای راهتان را میشناسید، با مزایای منحصر به فردی در کار خود مواجه خواهید شد.
بازخوردهای یک مدیر نقش مهمی در عملکرد گروه دارد
یکی از مولفههای یک مدیر خوب، دادن بازخوردهای موثر، روشن و بهجا به اعضای تیمش است. وقتی یکی از افراد گروه کار جدیدی را ارائه داده است، حتما برای بررسی کارش زمان بگذارید تا به او بگویید چه نکات خوبی در فعالتهایش داشته و چه کارهایی برای بهتر شدن باید انجام دهد.
مدیر خوب اعتمادساز است
برای پیشرفت روابط کاری، باید به کارمندان خود اعتماد کنید. مدیران بزرگ با توسعهی روابطشان اعتمادسازی را در گروهشان تقویت میکنند.
10 وظیفهی کلی یک مدیر خوب
- نتیجهی کارکردن گروهی از افراد، با یکدیگر را مورد بررسی قرار دهید.
- با رشد تیم، برای وظایف قبلی خود یک جایگزین تعیین کنید.
- یک فرهنگ مثبت و سالم را در تیم خود ایجاد کنید.
- سعی نکنید که همیشه در تیم، یک مجری باشید.
- در چند ماه اول مدیریت، شنونده باشید، سوال بپرسید و یادگیری خود را بالا ببرید.
- یک رابطهی سالم و شاد به همراه اعتماد سازی در تیم خود ایجاد کنید.
- برای شرکت در جلسات مختلف و در مواجه با افراد تیم خود، همیشه آماده باشید.
- قدرتمندترین ابزار شما، جدی گرفتن بازخورد کارمندان در تمامی مراحل کار است.
- سخت کار کردن، کنجکاوی بودن و زمان را، در مشخص کردن هدف خود، جدی بگیرید.
- کمبود مهارتها در تیم را، جدی بگیرید و برای رفع آنها، به استخدام افراد خبره بپردازید.
تبیین اهداف
یکی از مهمترین کارهایی که در مدیریت روی دوش شما میافتد این است که مطمئن شوید که تیمتان میداند موفقیت دقیقا به چه معناست. علاوه بر آگاهی از هدف، باید به آن پایبند هم باشند. فرقی نمیکند که هدف شما و گروهتان خیلی خاص باشد یا خیلی عام مانند. به هر حال شما باید از هر راهی برای تفهیم اهدافتان تلاش کنید.
اگر افراد مناسب برای کار یا محیط مطلوب برای شکوفایی آنها را نداشته باشید، در کارتان به مشکل برخواهید خورد. به عنوان مثال فرض کنیم که کارمند الف فرمول تولید لیموناد شما را با مقدار مناسب آبلیمو، شکر و آب اندازهگیری نکند، کارمند ب با مشتریان با احترام برخورد نکند یا اینکه خود شما در برنامهریزی اصلا خوب نباشید. در اینصورت کسبوکار لیمونادفروشی شما موفق نخواهد شد. برای مدیریت درست افراد، باید روابط قابل اعتماد با آنها داشته باشید، تواناییها و ضعفهای آنها و همچنین خودتان را بدانید.
باید بتوانید تصمیمات خوبی درمورد تعیین مسئول هر وظیفه بگیرید و در آخر، افراد را به گونهای راهنمایی کنید تا بهترین عملکردشان را داشته باشند. آخرین دسته از وظایف شما به عنوان مدیر مربوط به فرایند، و توصیفکنندهی نحوهی همکاری اعضای تیم با یکدیگر است. شاید افراد بسیار بااستعدادی در تیمتان داشته باشید که همگی درک بسیار روشنی از هدف تیمشان دارند، ولی اگر مشخص نباشد که قرار است چگونه با هم کار کنند یا اینکه ارزشهای تیم چیست، آنگاه حتی سادهترین وظایف نیز بسیار پیچیده خواهند بود. چه کسی باید چه کاری را در چه زمانی انجام دهد؟ براساس چه اصولی تصمیمها گرفته شوند؟ اینها تصمیماتیست که شما باید به عنوان مدیر بگیرید و برای افراد گروه، مشخص کنید.
رهبری و مدیریت یکی نیست
رهبری قبل از اینکه یک شغل باشد، یک خصوصیت و ویژگی است. همهی ما در لحظاتی از زندگیمان نقش رهبر را داشتهایم و یا اینکه به عنوان یک پیرو به یک رهبر اعتماد کردیم. این کتاب میتواند برای کسانی که قصد رهبری دارند یا میخواهند مدیر لایقی شوند، بسیار مفید باشد. مدیران باید سعی کنند رهبری را نهتنها در وجود خودشان، بلکه در تکتک اعضای گروه نیز نهادینه کنند.
پیش از این کار باید بتوانید بین رهبری و مدیریت تمایز درستی قائل شوید. مدیریت را میتوان به کسی داد یا از او پس گرفت، اما رهبری اینطور نیست. درست است که سبکهای مختلف رهبری وجود دارد، با این حال رهبری یک خصلت است و باید به دست آورده شود. شما باید طوری رفتار کنید که مردم خودشان بخواهند از شما پیروی کنند. شما ممکن است مدیر کسی باشید، اما اگر شخص مقابل به شما اعتماد نداشته باشد یا به شما احترام نگذارد، شما هم توانایی محدودی برای تأثیرگذاری روی او خواهید داشت.
ارسال پاسخ