اکثر مردم تصور میکنند که از اهمیت هدفگذاری برای به دست آوردن زندگی بهتر باخبر هستند، اما در واقع اغلب آنها هرگز برای زندگی خود هدف خاصی تعیین نمیکنند. حتی این موضوع در بین کسانی که قصد راهاندازی کسبوکار جدیدی را دارند، هم دیده میشوند.
هدف به مجموعهای از خواستهها میگویند که برای رسیدن به آنها باید تلاش کرد. البته تنها تلاش کردن کافی نیست. رسیدن به این خواستهها علاوه بر زحمت و تلاش، به برنامه ریزی دقیق هم نیاز دارد. بنابراین هدف گذاری را مجموعهای از تلاشهای برنامهریزی شده در جهت رسیدن به خواستهها میگویند. کسانی که در زندگی هدف خاصی را دنبال میکنند، باید به خوبی بدانند که چه مسائلی موجب شکست آنها میشود.
10 دلیل اصلی محقق نشدن اهداف
-
-
ترس از شکست
-
برخی از شکست میترسند. به همین دلیل از همان ابتدا تلاش نمیکنند. چنین افرادی به خود و توانمندیهایشان اعتماد ندارند. در ذهن آنها شکست با آبروریزی یکیست. آنها به این فکر میکنند که اگر شکست بخورند، دیگران دربارهشان چه فکری میکنند. بنابراین از همان ابتدا و از ترس عدم موفقیت، وارد عمل نمیشوند.
-
-
-
درک نادرست از فرآیند هدفگذاری
-
-
ما باید از فرآیند رسیدن به اهداف اطلاعات کافی داشته باشیم. خیلیها فکر میکنند که هدفگذاری، فقط تعیین یک خواسته است. تعیین هدف اولین مرحلهی هدفگذاریست. در ادامه باید برای دستیابی به آن، تاریخ دقیق یا تقریبی مشخص کنیم. برای آن تلاش کنیم و درصورت نیاز حتی از دیگران کمک بگیریم.
شکست در رسیدن به هدفها نتیجهی درک نادرست از فرآیند هدفگذاریست. باید در این مسیر، چند مرحله مشخص کنیم تا با پشت سر گذراندن هر مرحله روحیه و اعتمادبه نفسمان را تقویت کنیم.
-
-
-
عدم تعهد به هدف
-
-
تعهد نداشتن به هدف، از دلایل محققنشدن هدفها به حساب میآید. اگر به خواستهی خود پایبند نباشیم، برای رسیدن به آن تمام تلاش خود را نمیکنیم. هدفمندی زمانی معنای واقعی پیدا میکند که از هر تلاشی برای رسیدن به خواستهی خود دریغ نکنیم. در غیر اینصورت نباید انتظار داشته باشیم که به هدف خود برسیم.
-
-
-
اقدام نکردن
-
-
برای رسیدن به هدف باید حرکت کرد. با دست روی دست گذاشتن، به هیچ نتیجهای نمیرسیم. بعضی از افراد در مرحلهی هدفمندی گیر میکنند. آنها حتی اقدامات اولیه را هم جدی نمیگیرند. برای رسیدن به نتیجه باید از یک جایی شروع کرد. فرقی ندارد که هدف ما چقدر بزرگ و یا مهم باشد. اولین پله برای دستیابی به نتیجهی دلخواه، برداشتن اولین قدم است. هدفگذاری درست از زمانی شروع میشود که اولین قدمها را برمیداریم. بیشتر اهداف فراموش شده نتیجهی اقدام نکردن است. بسیاری از اهداف در همان ابتدا به دست فراموشی سپرده میشود چون هیچ اقدام مثبتی برای رسیدن به آنها صورت نگرفته است.
-
-
-
نبود قدرت تجزیهوتحلیل
-
-
بسیاری از افراد به ذهنشان این اجازه را میدهند که سوالات و تردیدها فلجشان کنند. آنها بر این باورند که تا زمانی که پاسخ همهی «اما و اگرها» را نداشته باشند، نمیتوانند شروع کنند. در هدفگذاری همهچیز روشن و شفاف نیست. ممکن است بعضی مسائل مبهم باشد. تا جایی که میتوانیم باید سنجیده و باآگاهی عمل کنیم. اما باید بدانیم که جواب همهی سوالات را نمیتوان پیدا کرد.
توجه داشته باشید که وضعیت ما در آینده به دلیل تصمیماتی که امروز میگیریم تغییر خواهد کرد. بنابراین نمیتوان به همهی سوالات ذهن دربارهی اینکه «آینده چه خواهد شد» پاسخ داد.
-
-
-
نداشتن هدف واقعی و منطقی
-
-
بعضی از مردم اهدافی غیر منطقی را دنبال میکنند و انتظار رسیدن به آنها را هم دارند. برای مثال کسی را تصور کنید که اضافه وزن زیادی دارد. این شخص برای لاغر شدن میبایست رژیم غذایی خاصی داشته باشد و به صورت برنامهریزی شده ورزش کند. مسلما بدون برنامهی غذایی و ورزشی حتی یک کیلوگرم هم از وزنش کم نخواهد شد.
به همین خاطر لازم است که برای خود اهدافی منطقی و متناسب با شرایط زندگی خود تعیین کنیم. درغیر این صورت ممکن است خیلی زود دلسرد شویم.
-
-
-
عدم برنامه ریزی
-
-
باوجود اینکه اغلب مردم از ضرورت برنامهریزی اطلاع دارند، اما برای دستیابی به هدفشان برنامهای ندارند. برنامهریزی درست باعث میشود که شما در کمترین زمان بهترین نتیجه را بگیرید. هدف از برنامهریزی این است که بتوانیم در مدت زمان مشخصی به کارهای بیشتری رسیدگی کنیم. برنامهریزی به این معناست که ما کارها را بر اساس اولویتهای اساسی، از ضروری به غیر ضروری لیست کنیم. سپس برای هر کار یک مدت زمان مشخص تعیین کنیم و درنهایت به زمانبندی خود پایبند باشیم.
-
-
-
داشتن اهداف متعدد
-
-
برخی افراد اهداف زیادی دارند و برای هیچکدام تمرکز کافی ندارند. داشتن اهداف موازی و ناهماهنگ درست مثل این است که سه صفحهی دارت و تنها یک تیر داشته باشیم. مسلما برای نشاندن تیر به هر سه هدف، دست کم سه تیر لازم است. بنابراین اهدافی که خارج از توان و امکانات ما باشند به نتیجهی درستی نمیرسند. این موضوع بدین معنا نیست که شما نباید بیش از یک هدف داشته باشید. داشتن چند هدف متفاوت در یک زمان، نیازمند زمان و انرژی و امکانات چند برابریست. اگر شما هم چند هدف مشخص دارید، آنها را دسته بندی و سپس اولویتبندی کنید. لازم است که ابتدا روی یک هدف ضروری تمرکز کنید. سپس به ترتیب اهداف مهم دیگر را دنبال کنید.
9. احساس بیلیاقتی
برخی افراد واقعاً باور ندارند که شایستهی رسیدن به هدفشان هستند. به همین خاطر ممکن است در میانهی راه دلسرد یا پشیمان بشوند. این افراد برای رسیدن به خواستهی خود اعتمادبهنفس کافی ندارند. بنابراین با هر شکست کوچکی از ادامهی مسیر پشیمان میشوند. نداشتن اعتمادبهنفس میتواند یکی از مهمترین دلایل شکست در رسیدن به هدفهایمان باشد.
-
-
-
نداشتن انگیزه برای تغییر
-
-
دستیابی به اهداف تنها زمانی اتفاق میافتد که آماده باشیم وضعیت موجود را تغییر بدهیم. عادات ما باعث میشوند که برای تغییر در زندگی آماده نباشیم. وقتی انگیزهای برای شروع وجود نداشته باشد، پس هدفی هم وجود ندارد که بخواهیم برای رسیدن به آن تلاش کنیم.
این موارد اساسیترین دلایل ما برای نرسیدن به هدفهایمان است. اگر زندگی بهتری میخواهیم باید از این موانع عبور کنیم. فرقی ندارد هدف ما چقدر بزرگ یا چقدر کوچک باشد. اگر بتوانیم با حفظ انگیزه وتلاش مستمر، زمانبندی درستی داشته باشیم، قطعا میتوانیم به هدفی که برای خود تعیین کردهایم دست پیدا کنیم و درنهایت به سطوح جدیدی از موفقیتهای شخصی و حرفهای برسیم.
ارسال پاسخ