تعیین اهداف شغلی برای کسب موفقیت در عینحال که ساده بهنظر میرسد، دارای پیچیدگیهای زیادی است. اما با استفاده از چند راهکار میتوانیم آن را از کلافی سردرگم و مبهم به یک برنامهی مشخص و دستیافتنی تبدیل کنیم. ما در «همراهتم» به کمک شما و کسانی آمدهایم که میخواهند موقعیت شغلیشان را ارتقا دهند و فکرهای بزرگی در سر دارند؛ پس این شما و این نکتهها و مرحلههای تعیین اهداف شغلی برای کسب موفقیت!
رابطه اهداف شغلی و موفقیت
همهی افرادی که در جستوجوی شغلی مناسب و جذاب هستند، به موفقیت شغلی فکر میکنند. درست است که پروراندن هدفهای شغلیِ رویایی و ایدهآل درنهایت باعث ناامیدی ما میشود؛ اما اگر مقصد را مشخص کنیم و نقشهی هدف شغلیمان را ترسیم کنیم، انگیزهی خوبی برای دستوپنجه نرم کردن با چالشها خواهیم داشت.
هدفهای کوتاهمدت و بلندمدت
پیش از تعیین اهداف شغلی برای کسب موفقیت، بهتر است دید کاملتری به موضوع پیدا کنیم. بهعنوان مثال، نوجوان هفده سالهای که میخواهد استاد دانشگاه شود، باید چندین و چند مرحله را برای رسیدن به هدفش پشت سر بگذارد؛ مراحلی مانند به پایان رساندن دبیرستان، انتخاب رشتهی مورد علاقهاش برای تحصیل در دانشگاه، ادامه دادن مقاطع تحصیلی تا دکترا، کسب تجربهی استادیاری، تحقیق و برنامهریزی و درنهایت تبدیل شدن به استاد دانشگاه.
هر کدام از این گامها به چالشهای کوچکتری تقسیم میشوند تا درنهایت به هدفمان برسیم. هدفهای کوتاهمدت اغلب طی شش ماه تا سه سال بهدست میآیند. اما رسیدن به هدفهای شغلی بلندمدت به زمان بیشتری نیاز دارد و میتواند بین سه تا پنج سال طول بکشد.
اهمیت رسیدن به موفقیت
چه کسیست که دلش نخواهد در کارش بدرخشد و موفق باشد؟ همهی ما کار میکنیم تا از نظر حرفهای، فرد موفقی ارزیابی شویم و از خودمان و عملکردمان رضایت داشته باشیم. اهمیت موفقیت در هدفهای شغلی، سه دلیل کلی دارد:
رسیدن به رضایت شغلی
رسیدن به موفقیت شغلی در کار باعث میشود از کار روزانه بیشتر لذت ببریم و از شغلمان راضی باشیم.
خلقوخوی بهتر
زمانی که به سطحی از رضایت در کار میرسیم، به خودمان میبالیم و احساس غرور میکنیم. اعتماد بهنفس بیشتری پیدا میکنیم و درنهایت خلقوخوی بهتری خواهیم داشت.
درآمد بیشتر
زمانی که مدیر موفقیت ما را میبیند، دستمزد بالاتری برای ما تعریف میکند. افزایش درآمد کمک میکند راحتتر از پس هزینههای زندگی برآییم.
روشهای تعیین اهداف شغلی برای کسب موفقیت
هدفهایی که برای رسیدن به موفقیت در شغل انتخاب میکنیم، باید پنج ویژگی داشته باشند. در انگلیسی به اختصار این ویژگیها را SMART مینامیم که از حروف ابتدایی پنج واژهی کلیدی تشکیل شده است.
۱. مشخص (Specific)
با فکر کردن به موفقیت، موفق نمیشویم. بلکه باید بهطور مشخص و دقیق بدانیم موفقیت برای ما چه مفهومی دارد. موقعیتی که یک نفر میخواهد به آن برسد، ممکن است برای فرد دیگری بیاهمیت باشد. یک نفر میخواهد مدیرعامل شود، دیگری در فکر دورکاریست. پس بهعنوان گام نخست، با خودمان روراست باشیم و ببینیم میخواهیم به چه شرایط و موقعیتی دست پیدا کنیم.
۲. قابلاندازهگیری (Measurable)
در زمان تعیین اهداف شغلی برای کسب موفقیت، باید بتوانیم نتیجهی زحمتمان را اندازهگیری کنیم. بهعبارت سادهتر، بتوانیم آن را در محدودهی زمانی مشخصی ارزیابی کنیم. «میخواهم طی سه سال مدرک MBA بگیرم.» در اینجا کاملا مشخص است که هدفمان، دریافت مدرک تحصیلیست و زمان رسیدن به این هدف را سه سال درنظر گرفتهایم. زمانی که هدفهای کوتاهمدت مشخصی تعریف کنیم، میتوانیم در مسیر رسیدن به هدف نهایی قرار گیریم.
۳. دور از منفینگری (Avoid Negativity)
هدف چیزیست که میخواهیم به آن برسیم. پس موقعیتی ناخوشایند که باید از آن دور بمانیم، نمیتواند هدف ما باشد. از اینرو، بهجای تمرکز بر استعفا دادن از کار کنونی، به این موضوع فکر کنیم که تمایل داریم در چه موقعیتی قرار داشته باشیم؟ و برای رسیدن به آن موقعیت، باید چه گامهایی برداریم؟
۴. واقعبینانه (Realistic)
زمانی که به رابطه اهداف شغلی و موفقیت فکر میکنیم، باید دیدگاهی واقعبینانه داشته باشیم. شاید دلمان بخواهد جایزهی سالانهی گرمی (Grammy Award) را به خانه ببریم. ولی اگر تاکنون دست به ساز نبردهایم، چگونه رسیدن به چنین مقام و جایزهای ممکن خواهد بود؟ از سوی دیگر، قرار نیست هدفی بسیار ساده و پیشپاافتاده تعریف کنیم. نقشهی راه شغلی باید چالشبرانگیز باشد، نه اینکه مثل آب خوردن بهنظر برسد. بنابراین اگر نقشهای طرح کردهایم که ما را از منطقهی امنمان بیرون نمیکشد، بهتر است کمی سطح آن را بالاتر ببریم.
۵. انجام هر کار در راستای یک هدف (Tie actions to each goal)
برای رسیدن به هر هدفی، باید مجموعهای از کارها را انجام داد. لازم است فعالیتهای مختلفی را فهرست کنیم که مسیر رسیدن به هدف تعریفشده را هموار و ممکن میکنند.
چگونه به هدفهای شغلی و کسب موفقیت برسیم؟
۱. نوشتن و ثبت هدفها
شاید این تکنیک بسیار قدیمی و تکراری بهنظر برسد اما در عمل، همچنان موثر است. تحقیقات مختلفی در این زمینه انجام شده است که نشان میدهد افرادی که هدفهایشان را مینویسند، به احتمال بیشتری به آن هدفها دست پیدا میکنند. میتوانیم روی کاغذی بزرگ، در دفترچه یا در فایلهای ورد و اکسل هدفهای شغلیمان را تعیین کنیم. مهمترین دستاوردی که از نوشتن هدفها حاصل میشود؛ مشخص کردن روش و تعیین کردن راه رسیدن به هر هدف است.
۲. به اشتراک گذاشتن نقشه
مزیت دیگر ثبت کردن هدف شغلی این است که میتوانیم بهسادگی آن را با دیگران به اشتراک بگذاریم. زمانی که هدفمان را با دوست، همکار یا حتی رئیس شرکت به اشتراک بگذاریم، بیشتر به آن متعهد خواهیم بود و احتمال انجام دادن فعالیتهای مربوط به آن، بیشتر میشود.
۳. تصویرسازی موفقیت
اغلب افرادی که به موفقیت شغلی میرسند، یک کار دیگر را هم انجام میدهند: تصویرسازی هدفشان. روانشناسان ورزشی اغلب از ورزشکاران میخواهند خودشان را در حال عبور از خط پایان یا برنده شدن مدال قهرمانی تصور کنند.
میتوانیم همین تکنیک را برای تعیین هدف شغلی و رسیدن به آن، بهکار ببندیم. به این ترتیب که دربارهی تکتک گامهایی که برای رسیدن به هدف لازم است، فکر میکنیم. سپس در ذهنمان انجام دادن کارها را تصور میکنیم و با برنامهریزی جلو میرویم.
حرفهای پایانی
تعیین اهداف شغلی برای کسب موفقیت مانند انجام هر کار دیگری، به برنامهریزی و روبهرو شدن با چالشها نیاز دارد. موقعیتی را بهشکل دقیق توصیف و مشخص میکنیم و با برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت به آن میرسیم. گام نخست، مشخص کردن مقصد است و سپس ابزاری که برای پیمودن مسیر نیاز داریم. مهارتها و تواناییهای تازه کمک بزرگی بهشمار میروند. گام دیگر، شبکهسازی و ارتباط با افرادیست که در موقعیتهای شغلی مشابه هستند.
گاهی در طول مسیر خواستههای ما تغییر میکند. برنامهها و نقشهی رسیدن به هدفهای شغلی، اصول غیرقابلتغییری نیستند و باید درمقابل تغییر، انعطافپذیر ظاهر شویم. شما چطور؟ آیا به فکر تعیین اهداف شغلی برای کسب موفقیت هستید؟ چگونه برای این هدفها برنامهریزی میکنید؟ در قسمت دیدگاهها، مشتاق خواندن نظرات و تجربههایتان هستیم.
ارسال پاسخ