روانشناسی تنهایی: علت و راه حل

روانشناسی تنهایی
روانشناسی تنهایی

همه تقریبا می‌دانند تنهایی چیست، ولی توضیح دقیق آن بسیار دشوار است، زیرا هر کس این امر را به شیوه‌ی خاص خود تجربه می‌کند. تنهایی و ترس آن تاثیر فراوانی بر زندگی می‌گذارد و مدام باعث تصمیمات اشتباه و آسیب به انسان می‌شود.

در این مقاله از بلاگ همراهتم به مفهوم تنهایی می‌پردازیم و تفاوت آن را با مفاهیمی چون خلوت و انزوا بررسی می‌کنیم. سپس به دلایل تنهایی و انواع معمول آن و تاثیرات منفی آن بر زندگی اشاره خواهیم کرد. در پایان شیوه‌های مواجهه‌ی درست را با تنهایی بررسی و نکته‌هایی را برای کمک به دوستان و عزیزان که تنهایی را تجربه می‌کنند ارائه خواهیم کرد.

تنهایی چیست؟

تنهایی تعریفی رسمی ندارد. در همه‌ی تعریف‌ها دست کم نکته‌ای از تجربه‌هایی که افراد از تنهایی دارند، نادیده گرفته خواهد شد، با این حال باید تلاش کنیم به تعریفی برسیم که در نظر اکثر افراد قابل قبول باشد.

طبق تعریف فرهنگنامه تنهایی به معنی: الف) بی همراه بودن، ب) جدا افتادن از دیگران، است. این تعاریف بد نیست، ولی احتمالا می‌توانیم تعریفی بهتر نیز ارائه کنیم. مخصوصا که احتمالا می‌توانیم تعریفی از جنبه‌ی روان‌شناختی تنهایی داشته باشیم.

تنهایی: تعریف روان‌شناختی

تنهایی

در حس تنهایی درد فقدان صمیمیت با دیگران و خود احساس می‌شود.

این نکته‌ها درباره‌ی تنهایی باید در نظر گرفته شود:

  • تنهایی یک حس است

 از همین ابتدا باید در نظر داشته باشیم که تنهایی را حسی درونی در نظر داریم و واقعه‌ای بیرونی به حساب نمی‌آید. تنهایی با انزوا فرق دارد. بسیاری از کسانی که در انزوا هستند نیز احساس تنهایی دارند، ولی بسیاری دیگر در پی انزوا هستند تا تجربه‌ای مثبت داشته باشند. وقت تنهایی را خلوت می‌خوانیم. باید توجه داشته باشیم که انزوا لازمه‌ی تنهایی نیست: حتی در میان جمع هم ممکن است تنها باشیم. درواقع، بسیاری می‌گویند که بیشترین حس تنهایی را در میان جمع تجربه کرده‌اند.

  • تنهایی دردآور است

مسلما تنهایی حسی منفور و ناراحت‌کننده است. پس این نکته برای تشخیص تنهایی از خلوت و انزوا، بسیار کارآمد است.

  • تنهایی برداشت و درک درونی دارد

 تشخیص قطعی تنهایی از دید ناظر بیرونی غیرممکن است، زیرا مانند همه‌ی احساسات از درک ذهنی فرد بیرون می‌آید. باید حواسمان باشد که اصولا ذات تنهایی ذهنی و مختص به هر شخص است و بنابراین با این که ممکن است بسیاری از خصوصیات تنهایی بین افراد گوناگون مشترک باشد، ولی به احتمال فراوان حتی دو نفر هم حسی یکسان از تنهایی نخواهند داشت.

  • تنهایی از فقدان حس صمیمیت برمی‌آید

 احتمالا مشخص‌ترین مشخصه‌ی تنهایی فقدان حس صمیمیت با دیگران یا خود است. ممکن است که تنهایی خاصیت جسمی در رابطه با علایق و ارزش‌های مشترک داشته باشد، ولی ظاهرا اصل آن ماهیت حسی دارد که از کمبود رابطه‌ی حسی با دیگران برمی‌آید.

بیشتر بخوانید:   تنظیم هیجان بر روابط با دیگران چه تاثیری دارد؟

با این که تعریف جامعی از تنهایی وجود ندارد، ولی ظاهرا می‌توان به تعاریف بالا اتکا کرد. حالا که درباره‌ی تعریف پایه‌ای تنهایی صحبت کردیم، به ریشه‌های پیدایش آن توجه کنیم.

ریشه‌های تنهایی چیست؟

ریشه-های-تنهایی-چیست

احتمالا تنهایی علت‌های متعددی دارد.

  • برای برخی بودن در رابطه با کسی که به‌سختی ارتباط برقرار می‌کند، ممکن است علت احساس تنهایی باشد.
  • برای برخی دیگر سوءرفتارهای دوران کودکی ممکن است باعث شکل‌گیری تنهایی شود.
  • برای دیگر افراد عادت ذهنی گفتگوی درونی منفی ممکن است به تنهایی بینجامد.

فراموش نکنیم که تجربه‌ی تنهایی از آن چه فکر می‌کنیم ذهنی‌تر است. تنهایی فرد ریشه‌ی محکمی در سرگذشت، خلق و خو، شخصیت، روش بیان، وضعیت زندگی، فرهنگ و… او دارد.

پس با این که شرایط و اتفاقات بیرونی ممکن است جرقه‌ی تنهایی را بزند، ولی بهتر است علت‌های آن را بیشتر از جنبه‌های روان‌شناختی و درونی بررسی کنیم.

علت‌های دیگر تنهایی

علتهای-تنهایی

علت‌های نزدیک به مبدا و دور از مبدا:

  • علت نزدیک به مبدا (proximal cause)

 اتفاقی که بسیار به واقعه نزدیک بوده است و تاثیرش کاملا ملموس است. مثلا وقتی دفاع توپ را از دست می‌دهد و مهاجم حریف گل می‌زند. یا وقتی به مهمانی دعوت نمی‌شویم و فکر می‌کنیم کسی از ما خوشش نمی‌آید.

  • علت دور از مبدا (distal cause)

اتفاقی که با اثر واقعه فاصله‌ی فراوان دارد. مثلا اگر تغذیه‌ی نامناسب چند هفته‌ی اخیر بازیکنان یک تیم در شکست آن‌ها تاثیر داشته باشد.

  • (distal cause)

اتفاقی که با اثر واقعه فاصله‌ی فراوان دارد. مثلا اگر تغذیه‌ی نامناسب چند هفته‌ی اخیر بازیکنان یک تیم در شکست آن‌ها تاثیر داشته باشد.

علت‌های آغازگر و علت‌های حفظ‌کننده:

  • علت آغازگر

 علت آغازگر ممکن است از دست فرد خارج باشد یا به دشواری تحت کنترل قرار بگیرد. معمولا این علت‌ها در گذشته اتفاق افتاده است و برای تغییر آن‌ها نمی‌توانیم کار زیادی صورت دهیم.

  • علت حفظ‌کننده

این علت بیشتر تحت کنترل فرد است و ریشه‌ی آن در اعمال و عادت‌هاست. بهتر است برای رفع مشکل تنهایی بیشتر بر این عادت‌ها تمرکز شود. مثلا اگر فرد به‌صورت عادی تلاشی برای برقراری ارتباط با دیگران نمی‌کند و بیشتر وقت خود را صرف تماشای تلویزیون می‌کند، احتمالا تنهایی او با تغییر این عادت رفع خواهد شد.

علت‌های تنهایی متعدد است. ولی الگوهای رفتاری تکراری در بسیاری از افرادی که تنهایی خود را شرح می‌دهند دیده می‌شود. در زیر به طور مختصر به رایج‌ترین این علت‌ها می‌پردازیم:

  • پریشانی اجتماعی

 مسلما وقتی در حضور دیگران احساس پریشانی بکنید، نمی‌توانید رابطه‌ی ممتد و محکمی با مردم داشته باشید. معمولا خصوصیات پریشانی اجتماعی، ترس از قضاوت شدن یا مورد سرزنش قرار گرفتن از سوی دیگران و یا ترس از تنش داشتن و پریشانی در حضور دیگران است.

  • آسیب

 آسیب واژه‌ای فراگیر برای توصیف تجربیات متفاوت است. ولی به طور کلی هنگامی رخ می‌دهد که تجربه‌ای وحشتناک، دردناک یا آزاردهنده باعث واکنش ترس و پریشانی در فرد شود.

  • عزت نفس پایین

 وقتی نظر خوبی به خود ندارید، نظر دیگران را نیز به خود بد می‌دانید. این امر احتمالا باعث می‌شود که برای ملاقات یا معاشرت با دیگران دچار تردید شوید.

  • قاطع نبودن

 قاطعیت، خصوصیت بیان خواستار یا نه گفتن است. این خصوصیت را باید با احترام ابراز کرد. همچنین برای این ویژگی باید با خود صادق بود. قطعیت موثرترین شیوه‌ی ارتباطی است زیرا خواسته‌ها و نیازهای شما را صادقانه به دیگران نشان می‌دهد.

  • ابهام در ارزش‌ها

در زندگی مهمترین چیزی که داریم ارزش‌ها و آرزوها و آرمان‌هایان است. حضور در میان کسانی که ارزش‌هایی مشابه ما دارند از اساسی‌ترین راه‌های گریز از تنهایی است. مشکل آن جا پیش می‌آید که انسان از ارزش‌ها و آرمان‌هایش مطمئن نباشد.

  • خودآگاهی محدود یا اشتباه

 خودآگاهی توانایی آگاهی و شناخت روان خود است. افکار و احساسات و باورها و توقعات و آرزوها و… همان‌طور ارتباط نداشتن با دیگران به تنهایی می‌انجامد، نداشتن ارتباط عمیق با خود نیز منجر به تنهایی می‌شود.

بیشتر بخوانید:   طرح واره در روانشناسی به چه معنی است؟

علت‌های تنهایی محدود به این موارد نمی‌شود و گاهی هم برخی از علت‌ها آن قدر قطعی نیست و ترکیبی از یک یا چند مورد است.

آثار منفی تنهایی مزمن

اثار-منفی-تنهایی

مشخصا خود تنهایی حسی لذت‌بخش نیست. ولی در دراز مدت آثار شدید آن به‌منزله‌ی اثرات جانبی بروز خواهد کرد. در ادامه به برخی از آثار منفی معمول تنهایی مزمن اشاره مختصر می‌کنیم:

هنگامی که احساس تنهایی می‌کنیم طبیعتا آرزوی همدمی داریم و معمولا هر همدمی که باشد به‌طور موقت این تنهایی را پر می‌کند. متاسفانه گاهی خوشی‌های کوتاه‌مدت آثار بلندمدت مخرب دارد. اغلب هنگام تنهایی به هر رابطه‌ای که پیش بیاید تن می‌دهیم و توجهی به خصوصیت فرد یا اختلافات شخصیتی یا فرهنگی یا غیره نمی‌کنیم.

  • سوءمصرف مواد

بسیاری از مردم برای فرار از احساس تنهایی به بی‌حسی پناه می‌برند و این کار را با استفاده از مواد مخدر و مشروبات الکلی انجام می‌دهند.

  • اشتغال مزمن و استرس

گاهی فرد برای فرار از تنهایی سر خود را بیش از حد شلوغ می‌کند و در پی آن دچار استرس و تنش ناشی از آن می‌شود.

  • افسردگی

 این مشکل معمولا در پی تنهایی رخ می‌دهد و از آن سو گاهی خود باعث تنهایی می‌شود.

چطور با تنهایی مقابله کنیم؟

مقابله با تنهایی

در ادامه به چند شیوه‌ی مقابله موثر با تنهایی اشاره می‌کنیم. با هدف قرار دادن علت‌های تنهایی (به جای نشانه‌های آن) و استمرار در به کارگیری شیوه‌های مقابله، می‌توان به طور موثر تنهایی را از میان برداشت.

 فعال‌سازی رفتاری شیوه‌ای برای کمک به اقدام به کارهای ضروری‌ای است که انگیزه یا علاقه‌ای به انجامش نداریم.

  • با مشخص‌کردن ارزش‌ها

 ارزش‌های ما بخش مهمی از شخصیت ما را شکل می‌دهند و داشتن شخصیت معین برای برقراری ارتباط بسیار ضروری است. معمولا افراد با کسانی ارتباط می‌گیرند که ارزش‌ها و آرمان‌های مشترکی با ایشان دارند.

  • باز گذاشتن دریچه‌ی احساسات به روی خود

 برای فرار از تنهایی و برقراری ارتباط لازم است که احساسات درونی را به دیگری نشان دهیم. ولی در ابتدا باید خود بتوانیم از این احساسات و عواطف درونی آگاه باشیم. برای این کار باید حفاظی را که به دور احساسات کشیده‌ایم کمی باز بگذاریم و به این احساسات (خصوصا احساسات ناخوشایند) توجه کامل نشان دهیم.

  • توجه به مشکلات سلامت روانی که از پیش وجود داشته است

گاهی تنهایی مزمن بر اثر مشکلاتی پیش می‌آید که از قبل در سلامت روان وجود داشته است. مثلا گاهی کسانی که احساس تنهایی می‌کنند از پریشانی اجتماعی نیز رنج می‌برند. به بیان دیگر گاهی تنهایی مزمن بزرگ‌ترین یا اصلی‌ترین مشکل در فرد نیست و راه مقابله با آن، حل مشکل دیگر در سلامت روان است.

بیشتر بخوانید:   چطور عزت نفس پایین را ارتقا دهیم؟

کلام آخر

مشخصه‌ی حس تنهایی احساس درد بر اثر فقدان صمیمیت با دیگران یا خود است. با این که تنهایی با توجه به سابقه و شرایط و شخصیت هر فرد جلوه‌ای متفاوت دارد، می‌توان به طرق متفاوت تنهایی را شناسایی و با آن مقابله کرد. توجه به این قضیه که تنهایی بیشتر از برداشت ذهنی و درونی افراد ریشه می‌گیرد، باعث می‌شود که از رویکرد روان‌شناختی با این پدیده مواجه شویم. به این ترتیب می‌دانیم که با مراجعه به درمان‌گر متخصص، راه صحیح برای مقابله با تنهایی وجود دارد.