من همراهتم! مقالات خوب رو در همراهتم دنبال کنید.

تربیت فرزندانی موفق

این یکی از قدرتمندترین کارهایی است که هر انسان زنده می تواند انجام دهد: بزرگ کردن یک کودک.

چه این کودک از نظر ژنتیکی متعلق به ما باشد یا از خانواده دیگری به فرزند خواندگی پذیرفته شده باشد؛ به هر صورت نگهداری از یک کودک، تعهدی مادام العمر است. شاید بتوان گفت سختتر و پرمسئولیت تر از هر کار دیگری در زندگی!

با زندگی های پرمشغله ای که امروزه داریم آسان تر است تخت گاز در جهت اطمینان یافتن از اینکه فرزندمان از تمام نیازهای طبیعی از جمله غذا، سرپناه، آموزش و دیگر نیازهای ضروری برخوردار است برانیم.  به طوریکه گاهی حتی فراموش می کنیم عمده ترین نیاز فرزندمان به ما این است که بارقه ای از اشتیاق و آرزو برای موفقیت را در وجودش زنده سازیم؛ و کمکش کنیم تا آن چيزى شود که برایش ساخته شده است.

تلاش والدین بر این است که مراقب باشند فرزندشان به نوعی از آنها پیشی گیرد. چه در خصوص یک استعداد، چه یک احساس کشف شده، یا حتی در استانداردهای زندگی اش.

لازمه داشتن فرزندی موفق این است که برایش دوران کودکی خلق کنیم که در آن بذر موفقیت پرورده شود. خبر خوب این است که این امر نیازمند صرف هزینه های سنگین برای شرکت در مدارس خصوصی یا شرکت در بسیاری فعالیت های فوق برنامه تحصیلی نیست. راستش فقط با صرف اندکی وقت، مقداری شنیدن، و مقادیر زیادی حرف زدن، میتوانید در غالب موارد بر آن موانع غلبه و این موهبت را به فرزندتان ارزانی کنید.

نسل های جدید با این ایده از مدارسی و دانشگاه ها فارغ التحصیل می شوند که به احتمال زیاد در مسیر زندگی خود دست کم چهار یا پنج شغل عوض خواهند کرد. آنها می دانند چگونه استعدادهای خود را نشان همه داده و برای خود کاریابی کنند. آنان از بیان و ارائه توانمندی های خود به دیگران واهمه ندارند.

این کودکان، یعنی همان ها که امروزه موفق هستند در یافتن خلاء های موجود در بازار و حرکت به سوی این خلاءها خبره اند. آنان از مقابل مشاغلی که ترکیب خوبی از امکان زندگی به شیوه دلخواه، مزایا و پیشرفت شغلی را به آنها پیشنهاد نمی کند عبور می کنند. غالباً ترجیح میدهند قراردادی کار کنند به عوض اینکه به شغلی دائمی گره بخورند. “امنیت و ثبات” در زنجیره لغات کاری آنان جایی ندارد.

فرزندان ما امروزه با چشم اندازی بسیار متفاوت تر از آنچه ما در گذشته نسبت به دنیا داشتیم بزرگ می شوند. آنها مایلند برای خودشان کار کنند، مالک کسب و کار خویش، و پیگیر تلاشی های خلاقانه خود باشند. گرچه برخی کودکان نیز هنوز به نقشی ها و الگوهای سنتی گرایش دارند. با این وجود بیشتر کودکان حس می کنند جذب نقش ها و مشاغلی می شوند که در گذشته فقط برای نمونه های خلاق مناسب بودند. حتی مشاغلی در زمینه آی تی می تواند به طور باور نکردنی هم کنشی و خلاقانه باشد؛ و بچه هایی که در این نسل های تکنولوژیکی زندگی می کنند جذب آنها می شوند.

 

تعریف ما از موفقیت چیست؟

صد البته اگر فرزندان ما سالم، خوشحال و مستقل از ما بار باید یک موفقیت است. گرچه اکثر ما می گوئیم این کل چیزی است که برای فرزندانمان میخواهیم، اما کل چیزی نیست که از آنان انتظار داریم.

شگفت آورترین مسئله در مورد تربیت فرزند این است که ما همواره در حال آموزش به فرزندمان هستیم حتی وقتی قصدش را نداریم! بنابراین تهیه  لیست موفقیت های شخصی خودتان اهمیت دارد؛ زیرا به شما چشم اندازی می دهد از اینکه فرزندتان پیش از این، چه چیزهایی در مورد آنچه برای شما در زندگی اهمیت دارد فراگرفته است و آن را دنبال خواهد کرد.

همه ما فاکتورهای متفاوتی داریم که آنها را به عنوان لحظه های مهم برای اندازه گیری موفقیت هایمان در نظر می گیریم. برای برخی، یافتن شخصی که مابقی زندگی را با او بگذراند و بزرگ کردن بچه ها با همراهی او شاید اوج موفقیت به حساب آید، برخی دیگر اما توسعه یک کسب و کار، و مدیر کلی یک تشکیلات بین المللی را یک موفقیت به شمار آورند؛ و دیگران کار با گروهی از مردم را که نیازمند خدمات رایگان و مادام العمر اشخاصی خیر هستند اوج موفقیت بدانند. همه اینها با اهمیتند و به دنیایی که در آن زندگی می کنیم می افزایند.

برای تربیت فرزندی موفق لازم است ابتدا تشخیص دهیم که موفقیت فقط این نیست که او ثروتمندترین یا زیباترین بچه گروهش باشد. بلکه به معنی بیدارسازی امیدها و آرزوهای درونی فرزندمان، و جان بخشیدن به آنهاست. اگر از عهده این کار برآئیم آنگاه فرزندمان موفق خواهد بود.

مهم نیست آنها موفقیت هایشان را تا چه حد دقیق و روشن نشان می دهند، مهم تر این است که چگونه از عهده هر کار سختی که پیش رویشان قرار گیرد برمی آیند. کودکان برای موفق شدن باید بتوانند با طیف وسیعی از مردم کار کنند…  یعنی توانمندی های مدیریتی و رهبری خوبی داشته باشند. باید بتوانند مشکل را شناسایی کنند؛ و ایده هایی برای حل آن ارائه دهند. این ترکیب، یک فرمول موفقیت است که برای انواع و اقسام شیوه هایی که کودک شما ممکن است در آنها موفق شود صدق می کند.

 

آنچه فرزندان ما به آن نیاز ندارند

نتیجه برنامه ریزی شده موفقیت فرزند شما هرچه که باشد تمام کودکان با نیازها و خواسته های مشابهی شروع می کنند. برنامه ای که موفق ترین زندگی ها را خلق می کند در اساس مشابه است.

اکثر کودکانی که به سوی کامیابی و موفقیت های عظیم رشد می کنند غالباً با وضعیت های نامتعارف بزگ شده اند. ممکن است یکی از اولین با را در سنین پایین از دست داده باشند یا در وضعی بسیار فقیرانه بزرگ شده باشند و یا هرگز امکان مدرسه رفتن را نیافته باشند. عوامل بیرونی زیادی بر فرزندان ما تاثیر می گذارند که از حیطه کنترل ما خارجند. این عوامل علاوه بر تاثیر منفی که دارند می توانند وارونه نيز عمل کرده و بخشی ازساختار موفقیت های آنان را شکل دهند. نیازی به همیشه کامل بودن نیست.

تجملات نیز الزاماً بخش ضروری برای موفقیت فرزند شما نیستند. بچه هایی که در رفاه و محیط های اشرافی بزرگ می شوند و به تمام نیازهای فیزیکی و مادی شان پاسخ داده می شود عطشی برای بیرون رفتن، کار، فعالیت و روی پای خود ایستادن حس نمی کنند. آنها نیازی به مقاصد و اهدافی که از قبل بدان دست یافته اند نمی بینند.

اگر ما ثروت زیادی داریم طبیعی است که آن را به فرزندانمان بدهیم. گو اینکه بهترین هدیه، رشد و شکوفا کردن استعدادها و توانمندی های طبیعی خودشان است. گرچه این هدیه کمی درازمدت است اما هدیه ارزشمندی است.

این خبر مهمى است براى والدينی که نگرانند کمبودهای مالی اثر منفی بر رشد فرزندانشان بگذارد. نیازی به نگرانی نیست. وقتی صحبت از رشد و پرورش ذهن های خلاق و پرسشگر فرزندانمان است این گفته که “نیاز مادر اختراع است” کاملاً صحت پیدا می کند.

 

آنچه فرزندان ما به آن نیاز دارند

مسیر موفقیت فرزندانمان از همان ابتدا شروع میشود. کودکان ما ظرفهای خالی نیستند که در انتظار پر شدن باشند. آنها با استعدادهایی ذاتی به دنیا می آیند؛ با شخصیتی که رشد و توسعه خواهد یافت. اگر شما بیش از یک فرزند دارید در کمال تعجب خواهید دید که چگونه دو کودکی که در یک محیط بزرگ می شوند با یکدیگر متفاوتند. آنها به چیزهای متفاوتی علاقه مندی نشان می دهند و عکس العمل های متفاوتی دارند.

با وجودی که فرزندان ما ظرفهای خالی نیستند اما کمی شبیه اسفنجند. هرآنچه سر راهشان قرار گیرد را چه خوب چه بد، جذب می کنند. این وظیفه ماست که برایشان محیطی با فونداسیون قوی خلق کنیم تا بتوانند موفقیت هایشان را بر اساس آن پایه ریزی کنند.

به منظور شروع درست این فونداسیون ها تمام بچه ها نیازمند محیطی با حد و مرزها، وظایف روزمره، قوانین و مسئولیت های درست و مناسب هستند. این کلمات مرتب ذکر می شوند و سر زبان مردم هستند اما آنچه در زیر می خوانید خلاصه ای است از اینکه چگونه می توان از اینها برای خلق موفقیت سود جست.

حد و مرزها:

این حد و مرزها دیوارهای محکم یا سیم های خاردار نیستند، بلکه قوانین بین المللی هستند که بر خانه های شما حکومت می کنند. اولین حد و مرز باید عشق باشد و بهترین حالتش این است که از بدو تولد آغاز شود. درک فرزند شما از عشق بی قید و شرط… یعنی اینکه بداند شما صرف نظر از هرچه پیش آید همیشه در کنارش حضور دارید. اگر این حد و مرز درست پایه ریزی شود تمام موارد دیگر آسان تر خواهد شد. لازم است به نیازهای کودکتان همچنان که با آنها برخورد می کنید بپردازید و فراگیرید چگونه شخصیت او را بخوانید و شیوه بزرگ کردنش را با آن شخصیت منطبق سازید.

پس از عشق نوبت به پذیرش عواقب کارهایش میرسد. طبیعی کارهای او تمرکز کنید. مثلا مرتب کردن ریخت و پاش های او،یا غذر خواهی رو در رو به خاطر عمل خطایی که مرتکب شده. این کارها باید بر طبق سنش انجام گیرد.

نظم روزمره:

برای برخی از مردم، نظم روزمره درخشش خاصی را به چشمانشان می افزاید؛ حال آنکه تقویت و پروردن روزمرگی، برخی دیگر به هراس و سراسیمگی می کشاند.

لازم است به آنها که دوست دارند خانه شان را با وسواس های نظامی گونه اداره کنند بگویم که مثبت ترین شیوه ایجاد انضباط روزمره باید در جهت برآوردن نیازها باشد تا رسیدن به کمال. کمال گرایی تنش زا و اضطراب آور است.

به عوض آن، ما خواهان خانه هایی شاد و خوب برای فرزندانمان هستیم، خانه ای که بچه در آن است نباید در تمام ساعات روز مرتب و منظم باشد. کودکان در فضاهای کمی به هم ریخته و خلاق بهتر رشد می کنند و شکوفا می شوند. اگر شما وقت خود را بیشتر به تمیزکاری و نظافت منزل می پردازید تا بودن با بچه ها، شاید به زودی نیاز پیدا کنید راجع به چگونگی اختصاص دادن وقتتان با یک مشاور به گفتگو بنشینید.

قوانین:

تمام قوانین از حد و مرزهایی سرچشمه می گیرند که خودمان خالقش بوده ایم. نیازی نیست این قانون ها خیلی زیاد باشند. راستش راحت تر است آنها را هرچه ساده تر و منسجم تر نگاه دارید. قوانینی وضع کنید که هم حس احترام به خود، احترام به دیگران و اشیا؛ و هم اعتماد به نفس فرزندتان را پرورش دهد.

همه ما در صورت داشتن قدری انگیزه، بهتر کار می کنیم. این انگیزه شاید پول، ساعات تفریح یا بازده درازمدت تری از یک رابطه بهتر باشد. اینها عوامل انگیزشی ما هستند.

مسئولیت:

وقتی ما مشغول می شویم و خود را در حال پرش از فعالیتی به فعالیت دیگر می بینیم، اغلب به وضعیت “خودم انجامش بدهم آسانتر است” نیز کشیده خواهیم شد. ما لباس آنها را تنشان می کنیم، کیفشان را می بیندیم، صبحانه را حاضر می کنیم یا حتی نیمی از تکالیفشان را انجام می دهیم.

گاهی خوب است با کنترل کردن واقعیت ببینیم که چه مقدار کار برای فرزندانمان انجام می دهیم و در نتیجه آنها را از رفتن به سوی استقلال باز میداریم. در مقایسه با بچه های کشورهای در حال رشد این وضع مشخص تر می شود. از آن بچه ها غالباً حتی در سنین پایین نیز انتظار می رود خانه را تمیز کنند، شام بپزند و مسافت هایی طولانی را برای آوردن و آب طی کنند.

اگرچه طرفداری از این ایده پسندیده نیست که بخواهیم با کودکانمان مانند یک خدمتکار رفتار کنیم اما خوب است که اطمینان یابیم آنها در خانواده، نقش، وظایف و مسئولیت هایی دارند. این زمین آموزشی آنهاست.

وقتی به آن عادت کنند، حس مسئولیت پذیری شان تقویت و شکوفا خواهد شد.

 

تاثیر کتاب ها

یکی از نیرومندترین ابزارها در هدفمند کردن کودکان به سوی موفقیت، ایجاد عطش فراگیری است. این امر فقط با دیدارهای منظم از کتابخانه محلی تان انجام پذیر است. آن را در فعالیت های واجب هفتگی بگنجانید. برای آنها ترکیبی از کتابهای داستانی و غیرداستانی از کتابخانه محل به امانت بگیرید.

سپس در طول هفته با آنان صحبت کنید و ببینید که در حال حاضر به چه چیزی بیشتر علاقه مندی نشان میدهند. آنگاه برای جستجو و مطالعه بیشتر در آن زمینه ها به آنها در یافتن کتابهای جدیدی در این خصوص کمک کنید.

وقتی یه حد کافی بزرگ شد، گوگل می تواند موتور جستجوگر خوبی برایش باشد، اما نخست دور و برتان را با کتاب پر کنید. خواهید دید که او را رهسپار سفری مادام العمر به سوی خودآموزی و موفقیت ساخته اید.

مقاله مرتبط:
قدرت الگو برداری
منبع: چگونه فرزندانی موفق تربیت کنیم نوشته مامک بهادرزاده