از نگاه علمی چطور می‌توانیم به شغلمان علاقه پیدا کنیم؟

رضایت شغلی
رضایت شغلی

عواملی که سبب رضایت از شغل می‌شود و ما را به کاری که می‌کنیم علاقه‌مند می‌کند چیست؟ بسیاری از مردم کارشان را دوست ندارند. در ادامه‌ی این مطلب از همراهتم قصد داریم از شیوه‌ی علاقه‌مندی به شغل و رضایت شغلی صحبت کنیم.

چطور از شغلمان رضایت داشته باشیم؟

رضایت شغلی

از سویی مایه‌ی تاسف است که افرادی که شغل خود را دوست ندارند توان حداکثری خود را به کار نمی‌بندند و فرصت بهره‌وری و کامیابی در زمینه‌ی کاریشان را پیدا نمی‌کنند. از سوی دیگر می‌توان چنین به قضیه نگاه کرد که علاقه‌مندی به شغل چندان هم ضرورت ندارد.

در بیشتر دوران طول تاریخ کار برای بسیاری از افراد جامعه‌ی بشری صرفا کار بوده است و آن را برای لذت‌جویی انجام نمی‌داده‌اند.

مساله بعدی اینکه دل‌مشغولی (که امروز به رضایت شغلی اطلاق می‌شود) و اجرای تعهدات صرفا حدود 9 درصد با هم همبستگی دارد. به بیان دیگر 91 درصد از متغیرهای دخیل در اجرای تعهدات هیچ ارتباطی با دل‌مشغولی ندارد. بنابراین کارآمدی بالای بسیاری از کارکنان لزوما وابسته به رضایت شغلی نیست و بسیاری از کسانی که عاشق کارشان هستند کارآمدی بالایی ندارند.

سوم آن که میزان لذت مردم از شغلشان بیشتر وابسته به شخصیت و کارکرد اجرایی‌شان دارد و به متغیرهایی که در نظرسنجی‌های دل‌مشغولی و رضایت شغلی در نظر می‌گیریم چندان مرتبط نیست: مثلا «آیا در محیط کار دوست صمیمی دارید؟ آیا می‌توانید حیوان خانگی را به محیط کار خود بیاورید؟ آیا به رئیس خود اعتماد دارید؟» و بسیاری دیگر…

با این وجود همه‌ می‌توانیم برای افزایش علاقه‌ به شغلمان کارهای متعددی بکنیم و مسلما در شرایط یکسان علاقه به شغل بهتر از نفرت از آن است. به همین دلیل است که شواهد نظام‌مند علمی چنین فرض می‌کند که کسانی که شغل‌شان را دوست دارند احتمالا پربازده‌تر، متعهدتر و زودجوش‌ترند، اخلاق کاری بیشتری دارند و تنش کمتری در محیط کار دارند.

پس غیر از آن که از ابتدا شخصیت متناسب با شغل در نهادمان باشد یا به اندازه‌ی کافی خوش‌شانس باشیم، چه کارهایی می‌توانیم بکنیم که از کارمان لذت بیشتری ببریم؟

در ادامه به عواملی اشاره می‌کنیم که برای رضایت بیشتر از کار تحت کنترل داریم.

انتخاب صحیح

انتخاب-صحیح

همه آن‌قدر خوش‌شانس نیستند که کاری رضایت‌بخش داشته باشند. چنین شانسی نیازمند سلامت، تحصیلات، ارتباطات و فرصت‌های مناسب است که بسیاری از این شانس‌ها وابسته به شرایطی‌ست که در آن به دنیا آمده‌ایم. با این حال، بسیاری از افراد برای رسیدن به شغل رضایت‌بخش برای خود چاره‌جویی می‌کنند. امروزه در اقتصادهای پیشرفته یا در حال توسعه در میان جوانان متخصص و تحصیل‌کرده بیش از هر زمان دیگر فرصت مهیاست.

بیشتر بخوانید:   شکست چیست و چطور شکست را پل پیروزی کنیم؟

تصمیم‌گیری‌های منطقی و آگاهانه شغلی، بهینه‌سازی توانمندی‌ها و علایق به احتمال زیاد رضایت آینده‌ی شغلی شما را افزایش خواهد داد. این امر شامل اجتناب از اشتباهات رایج نیز می‌شود. مثلا هدف‌گذاری شغلی برای درآمدهای کوتاه‌مدت در عوض ارتقا سطح یا مقام و موقعیت شغلی. دلیل اقدامی که می‌کنید از خود آن اقدام مهم‌ترست، همچنین محل کار به اندازه‌ی همکاران اهمیت ندارد.

برای شروع برای خود معین کنید که حقیقتا چه خواسته‌هایی دارید، سپس وقت بگذارید و کاری را پیدا کنید که با خواسته‌های شغلی‌تان همخوان باشد. برای آزمودن کارها و موقعیت‌های جدید آماده باشید، ولی اگر این آزمون‌ها به خطا رفت منطقی و غیراحساسی با عواقب کار روبه‌رو شوید.

همه‌ی کارهایی که می‌کنید فرصتی عالی و بازخوردی درخشان است تا سطح آگاهی درباره‌ی علایق و بیزاری‌ها و نقاط ضعف و قوت خود را افزایش دهید. از اشتباهات خود درس بگیرید. شکست‌های لحظه‌ای بهترین راه برای رسیدن به موفقیت‌های بلندمدت است.

مهارت‌های شغلی خود را افزایش دهید

مهارت شغلی

در پژوهش‌ها متعدد مشخص شده است که راه‌های فراوانی در رویکردهای اجرای کار وجود دارد، به همین دلیل احتمالا افرادی که کارهای یکسان دارند ممکن است به شیوه‌هایی کاملا متفاوت از پس آنها برآیند و این امر به شیوه و مهارت آنها در اجرای آن کار بستگی دارد.

یکی از راهکارهای اساسی در این زمینه آن است که 80 درصد زمان خود را بیهوده صرف 20 درصد از کاری نکنید که اساسا اهمیت چندانی هم ندارد. به قول پیتر دروکر (Peter Drucker) «هیچ چیز بی‌ارزش‌تر از بهره‌ور ساختن چیزی نیست که از اساس نباید وجود می‌داشت». برخلاف تصور بسیاری از افراد، بازده بالا ربطی به کار بیشتر ندارد، بلکه استفاده از «کمترین» برای رسیدن به «بیشترین» معین بازده بالاست.

همیشه در هر کاری اختیار و توان اجرای بهتر را دارید. حذف کارهای نامرتبط و اولویت‌بندی و متمرکز کردن انرژی علاوه بر آن که شما را در کاری که می‌کنید بهتر می‌کند، بلکه خوشحال‌تر هم خواهید بود.

بسیاری از مشکلات مرتبط با کار ریشه در خود شما دارد چرا که آنها را در نظر نمی‌گیرید و این بی‌توجهی سبب تشدید آنها می‌شود. اگر می‌خواهید تغییری در کارتان ایجاد و شرایط کار را بهتر کنید، باید در این باره برنامه بریزید و برنامه‌ی خود را با رئیس‌تان در میان بگذارید. به هر حال رئیس شما هم در پی نتایج بهتر کاری است.

بیشتر بخوانید:   ازدواج خوب است یا تجرد؟ خوبی‌ها و بدی‌ها

وقت خود را با رئیس‌های بی‌منطق تلف نکنید

ریئس بی منطق

شاید در شرایطی احتمال تغییر در افراد وجود داشته باشد، ولی این احتمال بسیار کم است. این واقعیت علاوه بر شما در مورد رئیس‌تان نیز مصداق دارد. اگر تصمیم گرفتید که عادت‌های کاری بهتری را در خود نهادینه کنید و رویکرد بهتری را برای اجرای تعهدات کاری اتخاذ کنید، تصمیم شما بسیار عالی است. اما اگر این کار رئیس شما را راضی نکرد و شما وقت فراوانی را صرف انتظار برای بهتر شدن اوضاع خود کردید بهتر است دست نگه دارید.

در پژوهش‌ها تخمین زده می‌شود که حدود 50 درصد از مدیران بی‌کفایتند و حتی بهترین کارکنان هم در مدیریت ضعیف، بازده پایین دارند. به جای آن که منتظر بمانید تا رئیس شما تربیت یا ناگهان از خواب غفلت بیدار شود و تغییر شخصیتی کند، در پی شغل بهتر باشید.

نگرش‌تان به رابطه با مدیر بد باید مانند رابطه عاطفی با شریک بد باشد: اگر تلاش کردید و نتیجه نگرفتید، رهایش کنید و در پی فرد دیگری بگردید. مسلما رئیسانی شایسته‌تر و سازگارتر وجود دارند که دوست دارند فرد پرتلاش و پویایی چون شما را مدیریت کنند. اگر هم هیچ اتفاقی نیفتاد می‌توانید نتیجه بگیرید که شما مناسب نظام سنتی استخدامی نیستید و می‌توانید به فکر شغل آزاد یا کارآفرینی باشید.

وقتی لازم شد دست بکشید!

کنار گذاشتن شغل

معمولا مردم را تشویق می‌کنیم که مقاوم باشند، ولی مسلما این خصوصیت جنبه‌ی منفی هم دارد: ناملایمات تا جایی تحمل می‌شود که فرد در شرایط نامطلوب و غیرقابل اجتناب اسیر می‌شود.

سندرم امید واهی واقعی است، و با توجه به گرایش طبیعی ما به خوش‌بینی بیش از حد اغلب در مشاغلی که عملا تلف کردن وقت هستند درجا می‌زنیم و می‌مانیم. زندگی کوتاه‌تر از این حرف‌هاست. وقتی گزینه‌های شغلی بهتری وجود دارد، هیچ پاداشی برای تحمل مشاغل ملالت‌بار و حوصله‌سربر و منزوی‌کننده وجود ندارد.

توقع خود را پایین بیاورید

توقع

معمولا نارضایتی در نتیجه‌ی منطبق نبودن توقعات و نتایج رخ می‌دهد. توقعات برآورده نشده به ناامیدی می‌انجامد. دو راه اصلی برای مواجهه با این اتفاق است: یا می‌توانید بیشتر تلاش کنید یا توقع خود را پایین بیاورید. مثلا اگر هدف شغلی شما آن است که ایلان ماسک (Elon Musk) بعدی باشید و هر جایگاهی پایین‌تر از آن شما را ناراضی می‌کند، بهتر است این هدف ملکه‌ی ذهن شما شود و همه‌ی فکر و ذکرتان رسیدن به آن باشد.

بیشتر بخوانید:   موسیقی و مطالعه: موضوعی پیچیده

آرزوهای بلندپروازانه‌ای که با پشتوانه‌ی اخلاق کاری استثنایی همراه نباشد، منتج به مطالبه و ادعای واهی می‌شود. در ضمن حتی اگر هم چنین آرزویی ملکه‌ی ذهن شما باشد و همه‌ی عمر را صرف رسیدن به آن بکنید، نباید از یاد ببرید که بخت رسیدن به این آرزو بسیار کوچک است.

به همین ترتیب اگر همه‌ی ما در پی مشاغل رضایت‌بخشی با درآمد عالی و جایگاه اجتماعی بالا و زمان آزاد فراوان و قابل انعطاف برای رسیدن به سرگرمی‌های خود و ماجراجویی باشیم و بخواهیم با همکاران خوش‌برخورد و زیرک و جالبی در فضایی کار کنیم که با ارزش‌های ما همخوان باشد، بسیاری از ما نامید خواهیم شد. به دنیای واقعی خوش آمدید. این نگاه به دنیای مشاغل بدبینانه نیست بلکه تعریف واقعیت است.

کلام آخر

ظاهرا این گفته‌ها از ارسطو است که: «لذت از کار کمال را به دنبال می‌آورد.» و «همه‌ی پیشه‌هایی که برای اجرت صورت می‌گیرد ذهن را تحلیل می‌برد و تحقیر می‌کند.» اگر این گفته‌ها هر دو از ارسطو باشد می‌توان گفت که گفته‌هایش چندان متناقض نیست. او از خانواده‌ای ثروتمند بود و می‌توانست همه‌ی عمر خود را صرف فلسفه کند (که در یونان باستان هم‌تراز فوتبالیست و اینفلوئنسر (influencer) امروزی بود).

اما برای باقی ما حقیقت کار به ندرت به خوبی نقل قول اول است، ولی به بدی نقل دوم هم نیست. از لحاظ آماری، بیشتر ما باید آرزوی کارهایی را در سر داشته باشیم که متوسط و معقول است، بدون آن که این موقعیت را برای خود بدیهی در نظر بگیریم یا تلاشی برای بهبود آنها صورت ندهیم. اگر موفق شدید، از پیروزی خود لذت ببرید. اگر نشدید، به یاد داشته باشید که زندگی محدود به کار نیست و بخش‌های مهم دیگری هم در زندگی وجود دارد، مانند خود زندگی.