هر چیز که به آن فکر می‌کنید را جدی نگیرید!

آمیختگی فکری‌
هر چیز که به آن فکر می‌کنید را جدی نگیرید

تقریباً همه گاهی اوقات افکار ناخواسته را تجربه می‌کنند، زیرا ما انسان‌ها همیشه مسئول آنچه که به آن فکر می‌کنیم نیستیم. اما برای مبتلایان به اختلال وسواس فکری‌ عملی (OCD) مشکل فقط وجود افکار ناخواسته نیست، بلکه مقدار توجه و معنایی است که فرد به افکارش می‌دهد.

بیماری وسواس فکری-عملی یک بیماری پیچیده با علل متعدد از جمله عوامل بیولوژیکی، روانی و اجتماعی همراه است. یکی از  فرآیند‌های روانی که موجب تشدید علائم این بیماری می‌شود، آمیختگی فکر و عمل است. این مقاله قرار است به زبان ساده توضیح دهد که آمیختگی فکری عملی و بهترین راه مقابله با آن چیست؟

آمیختگی فکری عملی چیست؟

آمیختگی فکری‌عمل زمانی اتفاق می‌افتد که صرف فکر کردن به یک عمل برای بیمار، معادل انجام واقعی آن عمل باشد. اگر به طور تصادفی فکری در مورد چیزی غیرقابل قبول به ذهن او خطور کند؛ مانند: قتل شریک زندگی خود، این فکر را به اندازه‌ی انجام خود این کار وحشتناک می‌داند.

این تصورات، افکار مزاحمی هستند که بیشتر در بین افراد مبتلا به  وسواس فکری‌عملی دیده می‌شود. همانطور که ممکن است بسیاری از مردم و حتی خود شما یکی از آنها باشید، باید بدانید رنجی که همراه با افکار مزاحم همراه است، از بسیاری جهات به مجموعه‌ای از باورهای اشتباه و مخربی مربوط می‌شود که ممکن است از وجود آنها آگاه نباشید.

فرد مبتلا به آمیختگی فکری عملی ارتباط بین آنچه که فکر می‌کند و آنچه که واقعیت دارد را یک رابطه‌ی علت و معلولی می‌داند. به همین خاطر شکل دیگری از این بیماری بین افکار و آنچه که در آینده اتفاق خواهد افتاد را به یک  ارتباط علت و معلولی ربط می‌دهد. آمیختگی فکری‌عملی می‌تواند افراد را به این باور برساند که فکر کردن به یک رویداد ناخواسته، احتمال وقوع آن را بیشتر می‌کند.

بیشتر بخوانید:   وسواس فکری چیست؟

به عنوان مثال: ممکن است فکر کنید که با تصور مرگ یکی از عزیزان‌تان در یک تصادف رانندگی، به نوعی احتمال وقوع این اتفاق را افزایش می‌دهید، یا اینکه اگر فکر کنید آدم بدی هستید، پس حتما آدم بدی هستید. این افراد به اشتباه فکر می‌کنند که داشتن یک فکر «بد» به این معنی است که آنها واقعاً این فکر بد را عملی کرده‌اند. برای مثال: اگر این فکر را دارید که «من به کسی صدمه زدم»، ممکن است واقع باورتان شود که قبلاً به کسی صدمه زده‌اید.

یکی از مشکلاتی که این افراد با خودشان و زندگی‌شان دارند، این است که خود را مسوول اتفاقات بد زیادی می‌دانند. توجیه آنها برای این مساله این است که چون من به فلان موضوع فکر کردم، اتفاق افتاد. به همین خاطر عذاب وجدان و شرم مشکلی‌ست که تقریبا همه‌ی این افراد با آن موجه می‌شوند.

علائم آمیختگی فکری عملی

علائم آمیختگی‌ فکری‌

درجه‌ی ابتلا به بیماری آمیختگی فکری‌عملی، پیش‌بینی‌کننده‌ی شدت علائم وسواس فکری‌عملی هم هست. همین موضوع باعث شده است که بسیاری از روانشناسان بگویند آمیختگی فکر و عمل می‌تواند علت اصلی وسواس فکری‌عملی باشد. جالب توجه است که هر دوی این بیماری‌‎ها به فرآیند روانشناختی دیگری به نام سرکوب فکر مرتبط هستند.

اگرچه تقریباً همه‌ی افراد در طول روز افکار عجیب و غریب یا تکان دهنده‌ای به سرشان می‌زند، اما اگر به وسواس فکری‌عملی مبتلا باشید، ممکن است برای سرکوب این افکار «خطرناک» بیش از حد واکنش نشان دهید. تلاشی که فقط باعث می‌شود این افکار بدتر از قبل برگردند. حتی ممکن است منجر به تشکیل یک دور باطل از افکار سرکوب‌کننده و آمیختگی فکر و عمل شود.

بیشتر بخوانید:   روان شناسی مثبت گرا چیست و چه اثری بر زندگی ما دارد؟

آمیختگی فکر و عمل با این احساس در شما که افکارتان «خطرناک» هستند، سرکوب فکری را تقویت می‌کند. در واقع اگر فکر می‌کنید که فکر آسیب رساندن به شریک زندگی‌تان در سرتان مساوی است با صدمه زدن واقعی به او، پس قابل درک است که این یک فکر خطرناک یا تهدیدکننده به نظر برسد. به این ترتیب، آمیختگی فکر و عمل و سرکوب فکر ممکن است دست به دست هم دهند تا وسواس‌های ناراحت کننده‌ای ایجاد کنند.

مقابله با آمیختگی فکری عملی

مقابله با آمیختگی فکری‌

پرداختن به آمیختگی فکری‌عملی جزء کلیدی بسیاری از درمان‌های روان‌شناختی شناختی-رفتاری برای بیماری وسواس فکری‌عملی است. اگرچه ارتباط قطعی بین افکار و اعمال غیرمنطقی است، اما اگر مبتلا به وسواس فکری‌ عملی هستید، گاهی اوقات داشتن بینش غیرمنطقی بودن این افکار دشوار است. برای درمان تا حدی باید بین افکار و واقعیت چالش ایجاد کنید. به عبارتی باید با افکار مزاحم‌تان و نتایج این افکار آزمون و خطا کنید.

به عنوان مثال: اگر می‌ترسید که فکر کردن به انفجار بمب در محل کارتان احتمال وقوع آن را بیشتر می‌کند، می‌توانید عمداً به این موضوع فکر کنید و سپس ببینید که آیا این نتیجه‌ی ترسناک، محقق می شود یا خیر. شاید این نوع آزمایش‌ها در ابتدا ناراحت‌کننده و عذاب‌آور به نظر برسند، اما می‌توانند در به چالش کشیدن باورها در مورد پیوند بین افکار و اعمال، موفقیت‌آمیز باشند و همچنین احتمال سرکوب افکار را هم کاهش دهند. در واقع اگر افکار شما واقعاً خطرناک نیستند، چرا انقدر تلاش می‌کنید آنها را از خود دور کنید؟

گندزدایی از مغز و درمان‌های رفتارگرا کمک می‌کنند که به جای حذف افکار مزاحم، آنها را بپذیرید. با پذیرش این افکار می‌توانید به جای جنگیدن با آنها کنترل‌شان کنید. افکار مزاحمی که به سراغ‌تان می‌آیند را بپذیرید و به جای تلاش برای حذف آنها، سعی کنید به خودتان فرصتی برای بررسی دهید. سعی کنید عمدا به وقوع اتفاق بد فکر کنید. اصلا با خودتان فکر کنید که اگر این اتفاق واقعا بیفتد که آسمان به زمین نمی‌آید. حتما راهی برای برطرف کردن مشکل پیدا خواهم کرد.

بیشتر بخوانید:   عارضه تیک، شناخت و درمان

به علاوه یکی از مزایای این شیوه‌ی درمانی مثبت‌اندیشی در آینده است. با این طرز فکر که شما باعث وقوع هر اتفاقی که  فکرش را کرده‌اید، هستید، می‌توانید به موضوعات خوب و مثبت فکر کنید و انتظار وقایع خوبی داشته باشید. وقتی در نهایت نتوانستید خودتان را قانع کنید که لزوم فکر کردن به یک واقعه مساوی با اتفاق افتادن آن نیست، پس چرا این فکر را در مسیر درستش نیندازیم؟