آیا تا به حال به مفهوم مردانگی سمی در روانشناسی و جامعهشناسی برخوردهاید؟ قانون مردانگی سمی ایجاب میکند که مردان بر دیگران مسلط باشند، نیازی به کمک دیگران نداشته باشند، احساساتی از خود نشان ندهند و همیشه برنده باشند.
چارچوب مردانگی سمی
مردانگی سمی یک چارچوب خشک و بیروحیست که مردان باید خود را درون آن قرار دهند. مردان برای اینکه درون این چارچوب پذیرفته شوند باید با مجموعهای از باورها و رفتارها زندگی کنند:
- درد را در سکوت تحمل کن
- هیچ نیازی نداشته باش
- هرگز چیزی از دست نده
- هیچ احساسی جز جسارت یا خشم نشان نده
- به کسی وابسته نباش
- کاری را انجام نده که به عنوان ضعف تلقی شود
مردانگی سمی حتی به مردان هم رحم نمیکند
طبق مردانگی سمی، آنها مجبورند سلسله مراتبی سفت و سخت را بپذیرند که در آن مردان مستقیم بر دیگران مسلط هستند. علاوه بر این، حتی در میان خود مردان هم، آنهایی توان حکمفرمایی بر باقی آقایان را دارند که مردانگی سمی داشته باشند. متاسفانه در جامعهای که آلوده به مردانگی سمیست، مردانی که در این چارچوب قرار نمیگیرند، در خوشبینانهترین حالت، از نظرها محو شده و به حاشیه رانده میشوند.
شما به عنوان یک مرد در چنین جامعهای، اگر مردانگی سمی نداشته باشید، مجبورید بهای آن را بپردازید. بهای این موضوع هم بیاحترامی، مورد قلدری یا خشونت قرار گرفتن از جانب چنین مردانیست. اما این تقلا برای تسلط بر دیگران و انکار احساسات هم هزینهی زیادی دارد. این امر آگاهی مردان را از نیازها و عواطف دیگران و حتی خودشان کم رنگ میکند، خشونت خانگی و جنسی را تحریک میکند، پرخاشگری را راهی معقول برای حل تعارض جلوه میدهد ودریافت هرگونه مشاوره را رد میکند.
مردانگی سمی حتی به لذتهای کوچک زندگی هم رحم نمیکند. به تعبیر کمدین معروف بیل بر (William Frederic Burr) شما به عنوان یک مرد، طبق قانون مردانگی سمی نمیتوانید قبول کنید که یک نوزاد ناز است، یک توله سگ را در آغوش بگیرید یا اینکه بگویید که یک کلوچه میخواهید، پنکیک موزی سفارش دهید یا زیر باران چتر داشته باشید.
احترام جعلی نتیجهی مردانگی سمی
بین مردانگی سنتی و سمی تفاوتهایی وجود دارد: در مردانگی سنتی کار سخت، تأمین خانواده، برنده شدن در ورزش، جلب احترام یا وفاداری به دوستان به عنوان ارزشهای صحیح جامعه پایهریزی میشود، اما در مردانگی سمی، نیاز به احترام مردان، با زور، قدرت مالی، قلدری و خشونت برآورده میشود. چنین مردانی به جای اینکه تلاش کنند لایق احترام باشند، سعی میکنند با قدرتی که دارند، دیگران را مجبور به احترام گذاشتن به خودشان کنند. درواقع قلدری نتیجهی مستقیم مردانگی سمیست. مردانی که احساس احترام نمیکنند، سعی میکنند با تسلط بر دیگران آن را جبران کنند.
مشکلاتی که مردانگی سمی به همراه دارد
رقابت بر سر کار:
برای برخی، این یک هنجار مردانه است که به جای جستجوی فرصتهایی برای همکاری، به دنبال موقعیتهای برتر باشند. در حالی که رقابت میتواند در بسیاری از مشاغل سالم و حتی مفید باشد، مردانگی سمی باعث میشود که مردان، تنها برتری را در اولویت قرار دهند و آن را ارزش بدانند. چنین مردانی در محیط کاری به دنبال نقطه ضعف گرفتن از دیگران، حتی همجنسهای خودشان هستند.
آنها معمولا سعی میکنند در نظر بانوان همکار خود، باهوش و زرنگ بیایند. به همین خاطر به جای اینکه بر اساس تواناییهایشان تلاش کنند، معمولا با تقلب و به اصطلاح زیرآبزنی، سعی میکنند خودشان را لایق نشان دهند. آنها تفاوت موفقیتطلبی با جاهطلبی را اشتباه میگیرند.
تمایل بیشتر به خشونت:
مردانگی سمی یکی از دلایل خشونت مردان در سراسر جامعه است. از آنجایی که برخی از مردان از مدیریت صحیح احساسات خود فرار میکنند، تعارضات بین خود و همسرشان، به خشونت خانگی تبدیل میشود. برخی از این مردان حتی ممکن است به تجاوز جنسی روی بیاورند.
ضعیفکشی:
آنها حتی برای همجنسهای خود یک خطر به حساب میآیند. مردان دیگری که در چارچوب آنها نمیگنجد، از طرف آنها طرد میشوند. آنها مدام مردانی که خشن نیستند و به احساسات خود و دیگران اهمیت میدهند را مورد تحقیر قرار میدهند. چنین مردانی در نقش پدر، پسران خود را با چنین جملاتی تربیت میکنند: «مرد که گریه نمیکند» یا «مگه تو دختری؟»
ناتوانی در اعتراف به آسیبپذیری:
وقتی کسی به یک پسربچه میگوید که «مرد شو»، مفهوم کلی حرفش این است که احساساتش را پنهان کند تا به عنوان یک مرد در جامعه مورد پذیرش قرار بگیرد. مردانگی سمی در جامعه از سنین جوانی، این باور را به پسران القا میکند که اگر هر گونه آسیبپذیری را بپذیرید، نمیتوانید «مرد واقعی» باشید.
در نتیجهی این طرز فکر بسیاری از مردان بالغ از اینکه به یک درمانگر مراجعه کنند یا اینکه درخواست هر نوع حمایت عاطفی از اطرافیان داشته باشند، خودداری میکنند. به همین خاطر باید بگوییم مردانگی سمی، بیش از اینکه روی زنان جامعه و مردان دیگر تاثیر بد داشته باشد، برای خود آن مردان مضر است. با تفکر مردانگی سمی آنها همیشه از درون احساس خوردشدگی و حقارت میکنند.
افزایش تبعیض جنسی نسبت به زنان:
مردانگی سمی عملاً مترادف با زنستیزیست. مردانی که این نگرش را جدی میگیرند، معتقدند که مردانگی، ذاتاً برتر از زنانگیست. این طرز فکر باعث تکیه کردن آنها بر کلیشههای جنسیتی نادرست و مضر در تعاملات خود با زنان میشود. در موارد شدید، این سم در جوامع سنتی و مردسالار خطرناکتر است، زیرا منجر به آزار و اذیت جنسی آشکار هم خواهد شد.
برتریطلبی:
مردان سمی در کار، روابط عاطفی خود و سایر زمینههای زندگیشان، فکر میکنند همیشه حق با آنهاست. درنهایت این موضوع منجر به مشکلات روانی زیادی مثل: خودشیفتگی و خودبرتربینی در آنها میشود. متاسفانه رواج مفهوم مردانگی سمی حتی میتواند به خشونتهای بیمورد در سطح جامعه هم منجر شود، تا جایی که برخی از مردان حتی مرتکب جنایات خشونتآمیز میشوند. یکی دیگر از مشکلاتی که این تفکر ایجاد میکند، ایجاد مداوم حس انتقام در این مردان است.
احساسات سرکوب شده:
احساسات سرکوبشده در قلب مردانگی سمی نهفته است. پشت چشمان بیروح آنها، مردی زندگی میکند که درد عاطفی زیادی دارد بدون اینکه برای درمان آن راهی داشته باشد. این موضوع بعد از گذشت چند سال میتواند سلامت جسمانی آنها را هم به خطر بیاندازد.
مردانگی سمی در جوامع سنتی، به عنوان مردسالاری یا زنستیزی هم شناخته میشود. درست است که این مفاهیم در جزئیات با یکدیگر متفاوت هستند، اما در کل تاثیرات مشابهی روی جامعه میگذارند. تنها راه مقابله با مردانگی سمی تربیت درست نسلهای بعدیست. امید بهبود و تغییر در جامعهی مردسالار، نیازمند یک آموزش صحیح از جانب جامعه، مدرسه و مهمتر از همه خانواده است.
ارسال پاسخ