فرزند پروری امری مقدم بر فرزندآوریست. اگر بخواهیم یک تعریف کلی برای این مفهوم بیان کنیم، میتوان گفت تمام اصول پرورشی و تربیتی که مرتبط با سلامت جسم و روان کودک است در این گروه هستند.
اینکه چطور کودکمان را تربیت کنیم یک چالش بزرگ است. گاهی انسان فراموش میکند که تربیت فرزندان چه مسئولیت بزرگی میتواند باشد.
هدف از فرزندآوری بسیار مهم است. افکاری مانند عصای دست بودن کودک، بهبود روابط زناشویی، بالا رفتن سن و امثال آن را باید دور بریزیم.
اقدام به فرزندآوری یعنی اینکه ما یک انسان دیگر را وادار به زندگی روی این کره خاکی میکنیم. در این صورت باید از خوشبخت کردن او اطمینان داشته باشیم. در واقع باید باور داشته باشیم که این دنیا و ما به عنوان والدین لیاقت و شرایط پرورش کودکمان را به بهترین شکل ممکن خواهیم داشت.
فرزند پروری مراحل بسیاری دارد. کودک ما از زمان تولد تا سن ۷ الی ۱۰ سالگی شخصیتش شکل میگیرد. بخشی از این شخصیت وابسته به عوامل ژنتیکی است و بخشش دیگر آن از محیط و والدین نشأت خواهد گرفت.
ما در جایگاه پدر و مادر، اولین انسانهایی هستیم که کودک با آنها ملاقات میکند. مغز او منتظر و آماده برای پردازش و الگوبرداری خواهد بود.
تمام اعمال و رفتاری که از خود بروز میدهیم در ناخودآگاه فرزندمان ثبت میشود تا در زمانی که رفتار حرکتی اش تقویت شد آن را نشان دهد. بنابراین هر رفتار و شخصیتی که از کودکمان انتظار داریم، ابتدا باید در خودمان تقویت کنیم.
در مراحل فرزند پروری، ما نمیتوانیم به فرزند خود بگوییم کتاب خواندن مفید است و خودمان هرگز کتابی به دست نگیریم تا برای او الگوی مناسبی باشیم.
در این مقاله سعی داریم تمام نکات و جزئیاتی که درباره این موضوع وجود دارد را بیان کنیم. تا انتها با ما همراه باشید.
بارها این نکته را ذکر کردهایم که خانواده اولین جامعهایست که ما و فرزندانمان در آن حضور پیدا میکنیم. همین اعضای خانواده، در دهه اول زندگی خود وارد جامعهای بزرگتر به نام مدرسه میشوند و با کودکان دیگر در ارتباط هستند.
پس از دوره مدرسه فرزندان ما کم کم وارد جامعه بعدی میشوند؛ محیط کار، زندگی اجتماعی و … .
حال تصور کنید شخصی بدون طی کردن صحیح مراحل فرزند پروری، در این جامعه حضور داشته باشد. چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
بیایید با یک مثال به اهمیت این موضوع پی ببریم. شما به عنوان یک والدین مسئولیت پذیر برای تربیت فرزند خود زمان بسیاری صرف کردهاید و نتیجه مطلوب را نیز گرفتهاید.
حال زمان این رسیده است که کودک خود را به مدرسه بفرستید. او با بهترین ورژن خود وارد مدرسه میشود. سن مدرسه یعنی در ۶ الی ۷ سالگی هنوز خمیره شخصیتی کودک میتواند تغییر شکل دهد یا تکمیل شود.
کافیست این کودک کنار فرزندی بنشیند که والدینی مانند شما نداشته باشد. چه عواقبی در پی خواهد داشت؟ آیا نوع تربیت او بر تربیت فرزند شما تاثیری نمیگذارد؟
مسئله اهمیت به فرزند پروری به همین سادگی است. زندگی اجتماعی ما دومینووار به هم پیوسته است. هیچ جزئی را نمیتوان بیتاثیر دانست و همچنین ما نمیتوانیم تمامی اجزا را کنترل کنیم.
تنها چارهای که برای این موضوع وجود دارد این است که هر شخصی در گذاشتن سهم دومینوی خود مسئولیتپذیر و با دقت عمل کند.
به همین دلیل است که نقش ما به عنوان والدین نه تنها در تربیت فرزند بلکه در شکلگیری کلی سلامت جامعه بسیار حائز اهمیت خواهد بود.
آگاهی از نحوه تربیت فرزندان علمی است که در دهههای اخیر نام و نشان پیدا کرده است. در حقیقت پیش از این دوران نیز سبکهای فرزند پروری وجود داشته است.
اگر به تجربه چندین والد در این نسل یا نسلهای گذشته دقیق شویم، میتوانیم رد پای سبکهای مختلف این موضوع را در آنها بیابیم.
والدین دهه شصت به سختگیری معروف هستند و والدین نسلهای قبل به تربیت خشن و فیزیکی شهرت دارند. پدر و مادرهای نسل جدید با آگاهی بیشتری اقدام به فرزندآوری و تربیت آنها خواهند کرد.
در دهه 60 میلادی روانشناسی به نام دیانا باومریند با تلاشهای فراوان منجر به شناخت و معرفی سبکهای تربیتی فرزندان شد.
او با بررسی تعداد زیادی از کودکان و همچنین تحلیل رفتار و عقاید والدینشان چهار سبک متنوع در فرزند پروری را به جامعه ارائه کرد که امروزه بسیار مورد استفاده قرار میگیرند.
در این بخش از مقاله تمام سبکهای مذکور را برای شما عنوان میداریم. با مطالعه این بخش میتوانیم نحوه تربیتی خود را بیابیم، آن را بررسی و تحلیل کنیم تا به بهتر شدن این روند کمک کرده باشیم.
هر سبک ممکن است نقاط ضعف و قوت خود را داشته باشد با توجه به نوع شخصیت خود و فرزندمان میتوانیم یک یا ترکیب چند سبک را برای نحوه تربیتی خود انتخاب کنیم.
والدین مقتدر، اقتدارشان را در عین انعطافپذیری حفظ میکنند. درواقع والدینی با فرزند پروری مقتدرانه انتظارات معقول و منطقیای از فرزندان خود دارند اما بر توقعاتشان پافشاری نمیکنند، آنها خواسته و اخلاقیات فرزندانشان را نیز در نظر میگیرند.
در چنین روشی برای پرورش کودک به نکات بسیاری توجه خواهد شد. رفتار، شخصیت، شرایط لحظهای، شرایط محیطی و … در نوع برخورد والدین تاثیر خواهد داشت.
والد مقتدر برای زندگی خود و کودکش قوانینی وضع میکند اما طوری رفتار نمیکند که این قوانین منزل به چهارچوبهای زننده برای فرزند تبدیل شود.
برای مثال اگر در موقعیتی کودک به توقع او پاسخ مناسب ندهد، با او صحبت میکند تا دلایلش را بشنود و سعی دارد که او را درک کند. با این حال فرزند را با عواقب تصمیمش روبرو خواهد کرد و اجازه تجربه کردن احساسات خوب و بد را به او میدهد.
کودکان تحت فرزند پروری مقتدرانه در بزرگسالی معمولاً ویژگیهای زیر را خواهند داشت:
نام این سبک از تربیت فرزندان، مهمترین ویژگی والدین را به ما معرفی میکند. پدر و مادرهای مستبد که میخواهند حرف حرف خودشان باشد، هیچ دلیل و منطقی غیر از منطق خود قبول نمیکند.
چنین والدینی معتقدند که نباید روی حرفشان حرفی زده شود. در فرزند پروری مستبدانه، والدین بیآنکه درنظر داشته باشند که کودکشان چه نیازی دارد، تنها توقع دارند که چشم بشنوند.
معمولا چنین خانوادههایی رابطه صمیمی یا نزدیک با فرزندان خود نخواهند داشت و همین مورد باعث میشود که طرفین خواستههای یکدیگر را درک نکنند و دائم درگیر دلگیری و دلخوری باشند.
پدر و مادر مستبد باور دارند که ما تجربه بیشتری داریم، این مسیر را طی کردهایم، بنابراین خوب و بد را برای فرزندان خود تشخیص خواهیم داد. در صورتی که خوب یا بد بودن فرد به فرد ممکن است متفاوت باشد.
هیچ دلیل و منطقی برای این افراد قابل پذیرش نیست و تنها باید اطاعت شوند. زندگی با فرزند پروری سختگیرانه اصلاً کار آسانی نیست اما نمیتوان به چنین والدینی خرده گرفت.
این افراد خود با چنین ایدههایی بزرگ شدهاند. با این حال باید بتوانند با شناخت و آگاهی از شیوه تربیتی نادرست خود، رفتارشان را تغییر دهند تا آسیبی به فرزندان خود نرسانند.
انکار کردن احساس کودک او را فردی سرخورده خواهد کرد. والد مستبد مدام حس کودک را خنثی میکند. چرا گریه میکنی، نباید داد بزنی، چیزی نشده و جملات شبیه به این، حرفهای همیشگی یک والد مستبد است.
فرزندانی که در این محیط رشد میکنند، شرایط سختی خواهند داشت.
آنها ویژگیهای زیر را دارند:
اولین مشخصه والدین سهلگیر یا آسانگیر این است که قوانین محدودی وضع میکنند ولی هیچ تلاشی برای اجرایی شدن آنها نخواهند کرد. حتی اگر کودک این قوانین را زیر پا بگذارد باز هم عواقبی برایش به دنبال نخواهد داشت.
والدین آسانگیر معمولاً به این علت این کار را میکنند که رابطه نزدیکتری با فرزند خود داشته باشند. درحقیقت آنها معتقدند که کودک باید کودکی کند و درگیر تنبیه شدن نباشد.
گاهی هم از بیحوصلگی کودک را بازخواست نمیکنند. درست است که رابطه صمیمی با فرزندان بسیار مهم است اما این رابطه نباید با باج دادن شکل گیرد.
در خانوادههایی با فرزند پروری سهلانگارانه، کودک میآموزد که اگر به خواستهاش نرسید نافرمانی و ناراحتی کند. معمولا این روش جواب میدهد و والدین به سرعت کوتاه میآیند.
چنین صمیمیتی، نوعی نزدیکی کاذب و بیمنطق است. شما ممکن است احساس کنید با فرزند خود دوست هستید اما دوست خوبی برای او نخواهید بود.
کودک شما چگونه باید خوب را از بد تشخیص دهد وقتی هیچ ناظری بر اعمال خود نداشته است؟
باید بدانید شما تنها کسی هستید که این رفتار را با او میکنید. زمانی که کودک وارد جامعه شود در صورتی که نیازش بی پاسخ بماند عواقب خوبی در انتظارش نخواهد بود.
ویژگی فرزندان تحت تربیت فرزند پروری سهلگیر به شرح زیر است:
احساس افسردگی از بیپاسخ ماندن توقعات
این افراد نه سختگیرند و نه سهلگیر و با محبت. آنها تنها کودک خود را به حال خویش رها میکنند. اگر میخواهید بدانید که جزء والدین بیاعتنا هستید یا خیر، ببینید چقدر فرزند خود را میشناسید؟
از آنجایی که والد فرزند پروری بیاعتنا، هیچ پیگیری درباره مسائل کودک خود نمیکند، از احوالات و حتی سلایق او بیخبر خواهد ماند.
چنین پدر و مادرهایی انتظار دارند فرزندان به صورت خودکار بزرگ شوند و مشکلاتشان را از همان ابتدا خودشان حل کنند.
در عین حال این عدم سختگیری باعث نزدیکی فرزند و والد نخواهد شد چرا که هیچ محبتی در پی ندارد.
والدین بیاعتنا عشقورزی و محبت به کودک را مانند پیگیری از او فراموش میکنند و الزامی در اجرای آن نمیبینند.
معمولا این افراد خود درگیر مشکلات بسیاری اعم از افسردگی، کمبود محبت، استعمال دخانیات، پرخاشگری و … هستند.
کودکان این والدین در اثر این نوع از فرزند پروری، آسیبپذیرترین افراد جامعه میشوند. آنها خصوصیات زیر را خواهند داشت:
به نظر شما از میان تمام شیوههای تربیت فرزند که در بخش گذشته عنوان کردیم، کدامیک بهترین گزینه برای پرورش کودکان ما خواهد بود؟ طبق نظر کارشناسان این زمینه، بهترین روش بسیار نزدیک به روش فرزند پروری والدین مقتدرانه است.
بسیاری از رفتارهای والدین مقتدر و واکنشهای عادلانه آنها در مسائل متفاوت، میتواند فرزندی سالم و قدرتمند را به جامعه معرفی کند.
روشی با نام روش تربیتی معتبر وجود دارد که اقتدار و محکم بودن والدین مقتدر را به همراه محبت و صمیمیت والدین آسانگیر به صورت همزمان دارد.
در این روش، کودک اجازه اشتباه کردن دارد اما این اشتباه بی پاسخ نمیماند. برای مثال ممکن است ما به فرزند خود بگوییم که اگر لیوان را کج کند آب روی زمین میریزد و باعث ایجاد آلودگی میشود.
در این روش از فرزند پروری، قانون این است که لیوان را کج نکند. حال اگر به هر علتی این اتفاق رخ دهد، هیچ احتیاجی به پرخاشگری یا تنبیه کردنهای خشن نیست، باید با آرامش و محبت به او توضیح دهیم که چرا این اشتباه رخ داده است.
در همین زمان به او میفهمانیم، هیچ ایرادی ندارد که باعث ریختن آب شده است چراکه یاد گرفته دفعه دیگر لیوان را کج نکند. با این روش او را از تجربه کردن در زمینههای دیگر نیز نمیترسانیم.
در مرحله بعد باید با همان ارتباط دوستانه و صمیمانه، او را قانع کنیم که برای حل مسئله تلاش کند و در جمع کردن آب ریخته شده و تمیز کردن زمین به ما کمک نماید.
در این فرزند پروری، کودک هم تجربه کرده است، هم اشتباه کردن را میآموزد و هم با عواقب اشتباه خود روبرو خواهد شد.
طی کردن تمام این مراحل از کودک ما فردی با اعتماد به نفس میسازد که احساس حمایت را از والدین خود دریافت کرده است و قدرت خلاقیت و تفکر او نیز تقویت میشود.
برگزاری این کارگاهها یکی از بهترین روشها برای تقویت مهارت تربیت فرزند خواهد بود. در این کارگاهها معمولاً یک الی چندین روانشناس در حوزههای مختلف حضور دارند که هر کدام در زمینه تخصصی خود به شما کمک میکند.
در کارگاههای تربیت فرزند روانشناس بالینی، روانشناس خانواده، روانشناس کودک و روانشناس مهارتهای اجتماعی به شما آموزش میدهند.
برخی از مهارتهایی که در تربیت فرزند باید بیاموزیم و در بسیاری از کارگاهها نیز آموزش داده میشوند مهارتهای زیر هستند:
مهارت توجه و عدم توجه: اینکه بدانیم در چه زمانی باید به کودک خود توجه کنیم و در چه شرایطی باید او را نادیده بگیریم، مهارت بسیار ظریفی است. نه تایید بیش از حد و نه سرزنش مداوم هیچ یک تاثیر مناسبی نخواهد داشت.
مهارت تشویق و تنبیه: پاداش یا جایزه بیهدف و بیدلیل میتواند از فرزند ما یک فرد متوقع بسازد. تنبیه بیش از حد و بدون چهارچوب نیز کودک را زده یا دروغگو خواهد کرد. باید به زمان و شرایط مناسب برای این دو عمل دقت بسیاری کنیم.
مهارت آموزش و تقلید: یکی از تاثیرگذارترین روشهای آموزش به کودک، عمل کردن است. طی یک موقعیت شاد و دوستانه والدین عملی که مدنظر دارند را انجام میدهند (مثلاً مسواک زدن) تا کودک به انجام آن ترغیب شود.
روش دیگر کاملاً برعکس است. در روش تقلید کردن زمانی که فرزندمان کاری انجام داد که مورد تایید ما بود، باید با اشتیاق آن را تکرار کنیم تا به انجام دوباره آن تشویق شود.
وبلاگ همراهتم
گاهی انسان آنقدر درگیر مسائل مختلف میشود که تربیت فرزندان میتواند برایش سختترین کار دنیا بحساب بیاید.
کارگاهها و روانشناسان در این زمینه علاوه بر اینکه کمککننده هستند میتوان گفت از الزامات والدین در تربیت کودک خواهند بود.
همراهی یک مشاور در تمام مسیر رشد فرزند ما میتواند این مسیر را لذت بخش و هموار کند.
ما در وبلاگ این بخش بسیاری از موضوعات مربوط به تربیت کودکان را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و با شما به اشتراک گذاشتهایم.
اگر نیاز به درخواست مشاوره روانشناسی یا پیشنهاد موضوعات جدید دارید، میتوانید از طریق سایت به ما اعلام کنید.