کودکان عموماً در موقعیتهای اجتماعی ناتوان عمل میکنند؛ هم در دوستیابی و هم در حفظ روابط پایدار دوستانه. آنها شدیدا نیازمند توسعهی{...}
روانشناسی علمی برای مطالعه ذهن و روان خودآگاه و ناخودآگاه انسان است. این علم قدمت بسیاری دارد و از زمان ارسطو و سقراط تا امروز محققان و پژوهشگران بسیاری به مطالعه ی این رشته پرداخته و نظریههای خود را عنوان کردهاند.
این علم موضوعی است که باید در روزمرگی نقش مداوم داشته باشد. معمولاً یک جعبه کمکهای اولیه در منزل داریم تا اگر مشکل جسمی برایمان پیش آید، ابتدا به سراغ این جعبه برویم و با کمک آن اوضاع جسمیمان را بهبود بخشیم.
آگاهی نسبی از این علم مانند این است که جعبه کمکهای اولیهای مخصوص روح و روان خود داشته باشیم.
اگر یک دانش حداقلی از موضوعات پرکاربرد روانشناسی داشته باشیم، در زمانهایی که ذهنمان لجام گسیخته و موجب آزردگی روح میشود، میتوانیم از این علم کمک بگیریم.
اثری که این علم بر بهبود روح و روان ما میگذارد، آنقدر عیان و چشمگیر است که علائم بالینی به دنبال خواهد داشت. در ادامه با ما به مطالعه ی این رشته ی جذاب بپردازید.
همانطور که در بخش پیشین ذکر کردیم، علمیست که درونیات انسان را نمایان میکند. حتماً برای همه ما پیش آمده است که گاهی حالمان منقلب شده ولی علت آن را پیدا نمیکنیم.
در چنین حالتی باید ضمیر ناخودآگاهمان را جستجو کنیم اما قدم گذاشتن در این مسیر اصلاً کار آسانی نیست.
اگر بخواهیم بدون هیچ آگاهی و دانشی در این مسیر قدم گذاریم، مانند این است که برای یافتن یک گنج بدون نقشه اقدام کرده باشیم.
در واقع روانشناسی نقشهایست برای یافتن گنج درونیمان و اگر بتوانیم این گنج را پیدا کنیم، داراترین فرد جهان خواهیم شد.
این گنج چیست؟ شناخت و آگاهی از خود واقعی.
«خود» همان گنج حقیقی و درونی انسان است. اگر این خود واقعی را پیدا کنیم و به خوبی بشناسیم، به سعادت عظیمی دست پیدا خواهیم کرد.
معمولاً بسیاری از انسانها باور دارند که خودشان را بهخوبی میشناسند اما آیا تا به حال خود را به چالش کشیدهایم؟
برای آگاهی از این موضوع میتوانیم از انواع تست خودشناسی استفاده کنیم و یک آزمون شخصیتی از خود بگیریم.
گاهی به نتایج بسیار متفاوت از آنچه فکر میکنیم دست خواهیم یافت که موجب تعجب ما خواهد شد.
تازه این در صورتیست که ما واقعاً پاسخهای صادقانهای به سوالات بدهیم. بسیار پیش میآید که در پاسخ به این سوالات آنچه دوست داریم باشیم را بر آنچه که واقعاً هستیم ترجیح داده و اینگونه به سوالات پاسخ خواهیم داد. بنابراین در نهایت خود واقعی را به درستی نمیشناسیم.
اگر بخواهیم برای این مفهوم یک تعریف کلی عنوان کنیم، خود ما مجموعهای از رفتارها، خلقیات، باورها، نگرشها، تصمیمات، اهداف و نقاط ضعف و قوت ما خواهد بود.
همین مجموعهای که عنوان کردیم، اهمیت خودشناسی را برای مان روشن میکند. درواقع ابتدا باید شخصیت خود را به درستی و از ابتداییترین سالهای زندگی شناسایی کنیم.
براساس این شناخت میتوانیم باورها و نگرش مان را شکل داده و با تصمیماتی صحیح به سوی آیندهای روشن و هدفی والا در حرکت باشیم.
برای خودشناسی احتیاج به مطالعه و تحلیل خود به صورت مداوم داریم. آنقدر باید از خود سوال بپرسیم و خود را به چالش بکشیم تا به یک نتیجه ی نهایی دست یابیم.
چه چیزی دوست داریم؟ چرا دوست داریم؟ نسبت به موقعیتهای مختلف چه واکنشی نشان میدهیم؟ چرا این واکنشها را نشان میدهیم؟ و هزاران سوال دیگری که میتوانیم هر روز از خود بپرسیم و ببینیم آیا جوابی برای آنها داریم یا خیر؟
ما از ابتدای خلقت، خود درونیمان را همهجا خواهیم برد. اگر با این خود غریبه باشیم چه اتفاقی رخ میدهد؟
چگونه تمام لحظاتمان را با همراهی یک غریبه سپری کنیم؟ روانشناسی تنها علمیست که در این شناخت به ما یاری خواهد رساند.
در اولین سال های زندگی، تنها انسانهایی که میشناسیم اعضای خانواده و در رأس آنها پدر و مادر هستند. در مرحله ی اول خودشناسی، تمام سعی ما خوشحال کردن و رضایتمندی آنهاست.
حال اگر والدین خوب و آگاهی داشته باشیم که ما را در حصار رضایتمندی از خود محصور نکنند، میتوانیم این مرحله را با تعالی پشت سر بگذاریم.
در غیر این صورت این بخش از شناخت خود در سعی به جلب توجه و رضایت دیگران باقی خواهد ماند.
در این مرحله از روانشناسی خود، کمی بزرگتر شده و جامعهای بزرگتر از خانواده را شناختهایم. سعی داریم خودمان را در آن چارچوب به نمایش بگذاریم و دیده شویم.
ما احتیاج داریم در این مرحله تواناییهایمان را به دیگران و استعدادهایمان را به همه افراد ثابت کنیم.
اگر این مرحله به درستی پیش رود و ما به طرز صحیحی استعدادیابی شویم، بخش اساسی مسیر خودشناسی را هموار خواهیم کرد.
چگونه ممکن است در این مرحله از مسیر درست منحرف شویم؟ کافیست استعدادمان دیده، درک و کشف نشود. انسانهایی که مسئولیت حمایت از ما را دارند، از این موضوع شانه خالی کنند و حامی ما نباشند.
به همین راحتی بدون آگاهی روانشناسی میتوانیم در این مرحله گم شویم و بازیابی دوباره مسیر بسیار کار دشواریست.
حال که استعدادمان را شناختهایم و آن را تا جایی که امکان داشته پرورش دادهایم، نیاز داریم که در این مرحله با استفاده از تواناییهای خود به کسب درآمد بپردازیم.
باید بتوانیم بهرهوری از استعدادمان را لمس کنیم و برای ادامه ی راه انگیزه داشته باشیم. البته این موضوع تنها جنبه ی مالی ندارد، استقلالی که به هویت شخص داده میشود، از تاثیرات بسیار مهم این مرحله از خودشناسی خواهد بود.
بسیار پیش میآید که در مسیر روانشناسی و خودشناسی از آنچه که هستیم احساس نارضایتی کنیم. مثلاً از اینکه استعداد ریاضی نداریم ناراحتیم و حس ناکافی بودن به ما دست میدهد.
در این علم ۴۶ استعداد در زمینههای مختلف وجود دارد که هر انسان با حداقل ۱۷ مورد از آنها متولد میشود. ممکن است ما در ریاضیات استعداد چندانی نداشته باشیم اما در ورزش یا هنر بتوانیم مهارت کسب کنیم.
مشکل این است که گاهی در مسیر خودشناسی گاهی یک الگو در ناخودآگاهمان شکل میگیرد و ما به صورت مداوم برای نزدیک شدن به آن تلاش میکنیم، بدون اینکه خودمان از این موضوع آگاهی داشته باشیم.
ما موظفیم که با علم روانشناسی خود واقعیمان باشیم و هر آنچه که هستیم را دوست بداریم. بهترین الگوی ذهنی باید خود قویتر، مصممتر و بهترمان باشد.
به تعداد انسانهای روی کره ی زمین، تعریفی برای موفقیت، خوشبختی و سعادت وجود دارد. رسالت ما این است که تعریف منحصر به فرد خود را برای این مفاهیم پیدا کنیم.
ما در همین لحظهای که زیست میکنیم، در نهایت کمال خود هستیم. حال که ظاهر و باطن خود را در بهترین نسخه خود پذیرفتهایم، این شناخت باید منجر به لذت از مسیر زندگی شود.
نباید فراموش کنیم که مسیر زندگی، تنها دارایی ما در این دنیاست. ما نه میدانیم مقصد کجاست و نه اطمینان داریم که از کدام مبدأ به این زندگی رسیدهایم. بنابراین مهمترین رسالتی که داریم این است که این مسیر را به بهترین شکل ممکن طی کنیم.
تا اینجا سعی داشتیم نقش روانشناسی در زندگی انسان را برای خوانندگان خود روشن کنیم. این علم مانند کتابیست که سالهای طولانی در حال نوشته شدن بوده و هنوز به پایان نرسیده و شاید برای همیشه بیانتها باقی بماند.
برای مثال یکی از مواردی که در علم شناخت روان جای بحث و گفتگو دارد، قانون جذب است.
براساس این قانون، بخش بزرگی از امروز ما، حاصل افکار و باورهای دیروز است. به این معنا که اگر شما باور داشته باشید یک انسان موفق و خوششانس هستید، یک انسان موفق و خوششانس خواهید شد.
برخی از افراد با ادعای قانون جذب مخالفت میکنند. آنها معتقداند که امکان ندارد انسان تنها با فکر کردن به چیزی برسد یا چیزی را از دست دهد.
موضوع این است که قانون جذب در روانشناسی، تنها بر پایهی فکر کردن بنا نمیشود. این قانون مدعیست، زمانی که شما تمام تمرکزتان روی یک موضوع باشد، فرصتهای دستیابی به آن موضوع را کسب میکنید.
فکر کنید که هدف ما پیدا کردن یک شغل است. اگر تمام ذهنیت و تمرکز ما و همچنین تمام تلاش ما در راستای پیدا کردن یک شغل مناسب باشد، ناخودآگاه تمام فرصتهای شغلی که سر راه مان قرار میگیرد را به درستی بررسی میکنیم. تا جایی که این بررسیها منجر به بهترین انتخاب در حوزهی کاری مورد نظر میشود.
اینکه انسان خوششانس یا بدشانسی باشیم نیز به همین قانون بستگی دارد. زمانی که شما ادعا میکنید از لحاظ روانشناسی، انسان خوش شانسی هستید، تمام فرصتهای مناسبی که سر راه تان قرار میگیرد را میبینید و از آنها بهترین استفاده را خواهید کرد.
همچنین اگر به این علت که باور داریم (دارید) انسان بدشانسی هستیم (هستید)، تمام تمرکزتان بر اتفاقات بد باشد، بنابراین تمام اتفاقاتی که سر راه تان قرار میگیرند، نادرست هستند(خواهند بود).
نه به این معنا که هیچ اتفاق مثبتی برای ما نمیافتد. این چشمان ماست که به دیدن انرژیهای منفی عادت کرده است.
همانطور که میبینید، میتوان این علم را به تمام موضوعات و ابعاد بسط داد. درحقیقت هر یک از شاخههای این رشته میتواند در زمینههای خاص و مشکلات بخصوص اثرگذاری داشته باشد.
انواع رشتههای این موضوع به شرح زیر هستند: بالینی، شخصیت، تربیتی، رشد، روابط و رفتاری
یک روانشناس بالینی به مراجع خود کمک میکند نوع و منشأ بیماری و مشکلات روحی که دارد را بیابد. در وهله ی اول با صحبت کردن، سعی در ریشهیابی بیماری خواهد داشت.
سپس بسته به نوع بیماری، تکنیکهای متنوعی را با مراجع تمرین میکند تا علائم بیماری را کمتر کند. پس از آن با این جلسات حال مساعد مراجع را تثبیت خواهد کرد.
اگر احساس میکنیم حال روحی مساعدی نداریم یا از سردرگمی احساسی رنج میبریم، باید به یک روانشناس بالینی مراجعه کنیم. این شاخه بسیار عمومی است و تمامی سنین میتوانند از این نوع جلسات بهرهمند شوند.
در ابتدای مطلب به طور مفصل از اهمیت خودشناسی و سختی مراحل آن صحبت کردیم. این موضوع بسیار طبیعیست که در مسیر خودشناسی نیاز به یک راهنمای آگاه و دانا داشته باشیم.
روانشناس شخصیت میتواند مسیر خودشناسی را برای ما بسیار هموارتر کند. در جلسات مشاوره از انواع مختلف تست شخصیت استفاده میکنند تا تحلیل نهایی نزدیکترین نتیجه به خود واقعی ما باشد. معروفترین تست روانشناختی شخصیت، آزمون MBTI است.
علاوه بر خودشناسی، برخی از اختلالات روحی وابسته به شخصیت انسان هستند و از آن نشأت میگیرند. اختلالاتی مانند شخصیت منزوی، دو قطبی، نارسیسم، وسواسی، عصبی و … در گروه اختلالات روانشناسی شخصیتی قرار میگیرند که برای بهبود آنها باید از روانشناس شخصیت کمک گرفت.
این شاخه به تحلیل رفتار افراد از ابتدای شکلگیری شخصیت تا زمان یادگیری مهارتها در تمام طول عمرشان تخصص مییابد.
درواقع اگر برای تربیت فرزند خود به یک همراه همیشگی نیاز داریم، باید از روانشناس تربیتی کمک بگیریم. این روانشناس با مطالعهی شخصیتشناسی، نوع شخصیت کودک را شناسایی میکند و والدین را راهنمایی خواهد کرد که چه رفتاری بهترین تاثیر را بر فرزندشان خواهد گذاشت.
همچنین در سنین بالاتر به آموزش مهارتهای ارتباطی و اجتماعی و شکوفایی استعدادهای او کمک میکند.
برخی فکر میکنند این شاخه همان روانشناسی تربیتی است. در صورتی که علم رشد، تغییراتی که انسان در تمام طول زندگی خود احساس میکند را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد.
اگر کمی دقت کنیم میبینیم که ممکن است در کودکی از تاریکی ترسیده باشیم اما به مرور زمان این ترس را فراموش کرده ایم. یا اینکه الان ترسی یا رفتاری داریم که در سالهای گذشته اثری از آن در ما دیده نشده است.
روانشناس رشد، روند تغییر و تحول خط فکری و روانی افراد را بررسی میکند. او با نتیجهای که به دست میآورد میتواند به ریشهیابی بیماریها، از بین بردن فوبیاها و رفتارهای غیرمنطقی مراجع کمک شایانی کند.
این برقراری رابطه است که به بقای انسان میانجامد. انسان بدون ارتباط یعنی شخصی به دور از جامعه و محکوم به انزوا. بنابراین برقراری رابطه یکی از مهمترین نیازهای بشر است.
اما چه رابطهای میتواند برای فرد مفید واقع شود؟ علم شناخت روابط به ما کمک میکند که بدانیم از برقراری رابطه خود چه انتظاری داریم. این رابطه میتواند یک رابطهی احساسی، دوستانه یا خانوادگی باشد.
در تمامی این موارد انسان ممکن است به چالش برسد و نیاز به شخص سومی داشته باشد تا روابط او را بهبود بخشد. در روانشناسی رابطه، متخصص با ارزیابی نوع این رابطه و نیازهای طرفین، راهکارهای بسیاری برای ارتقاء سطح کیفی آن ارائه خواهد کرد.
علم رفتارشناسی شاخهایست که ثابت میکند بخشی از رفتارهای افراد وابسته به ژنتیک و بخش اعظمی از آنها نشأت گرفته از شرایط محیطی خواهد بود.
درواقع روانشناس رفتاری بررسی میکند که چرا یک رفتار در ما نهادینه میشود. متخصصان این حوزه معتقداند، این محرکهای محیطی هستند که فرد را مجبور به بروز یک رفتار خاص خواهند کرد. حال اگر این محرکها تکراری باشند، واکنش فرد به یک رفتار مزمن تبدیل خواهد شد.
فکر کنید ما با مشکل عدم کنترل خشم به روانشناسی رفتاری پناه ببریم. روانشناس در طول جلسات مشاوره، سعی میکند محرکی که موجب بروز نشانههای پرخاشگری شده است و عوامل تکراری آن را بیابد تا با آگاهی از آنها به رفع این مشکل بپردازد.
سخن پایانی
در این بخش از وبلاگ همراهتم مقالات بسیاری در زمینههای مختلف این علم وسیع تالیف گشته تا بتوانیم به ریشهیابی گوشهای از مشکلات درونی افراد جامعه کمک کنیم.
در این وبلاگ، سعی بر آن است تا مطالبی برای بهبود سبک زندگی خوانندگان در جهت افزایش کیفیت ابعاد مختلف زندگی در اختیار شما قرار گیرد.
برای پیشرفت هر روزه در این مسیر، به کمک شما در بخش نظرسنجی نیازمندیم. همچنین اگر در هر یک از رشتههای تخصصی نیاز به مشاوره دارید، میتوانید از لینک مشاوره روانشناسی آنلاین و حضوری درخواست خود را ثبت کنید تا مشاوران ما با شما تماس برقرار کنند.