چرا برخی از مردم به کار کردن اعتیاد پیدا میکنند؟ همهمان شنیدهایم که میگویند: «نابرده رنج گنج میسر نمیشود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد». همه مشتاق رسیدن به گنج موفقیتند. اما اگر این ضربالمثل بد تعبیر شود، ممکن است خود سبب اعتیاد به کار باشد.
در عمل اعتیاد به کار گونهای اختلال روانشناختی محسوب میشود. از نشانههای معمول آن میتوان به اعتیاد به کار، وابستگی به کار، عذاب وجدان و تنش و شرمندگی اشاره کرد. خبر خوب آن است که شما میتوانید اعتیاد به کار را درمان کنید و تعادل میان زندگی و کار را بازیابید.
در این مطلب راهنما از بلاگ همراهتم به سه دلیل اعتیاد به کار و نشانههای اولیهی آن خواهیم پرداخت.
چرا مردم به کار اعتیاد پیدا میکنند: سه دلیل اصلی اعتیاد به کار
اعتیاد به کار برای جبران مشکلات شخصی، فرصتهای از دسترفته و بلندپروازیهای کاری رخ میدهد. کار در بسیاری از موارد مانند سپری در برابر مشکلات سلامتی، معضلات خانوادگی و حتی دیگر گونههای اعتیاد عمل میکند. به هر حال دلایل شناختهشدهای وجود دارد که چرا مردم به کار اعتیاد پیدا میکنند
-
دلایل روانشناختی:
شاخصههای روانشناختی در بسیاری از موارد نقشی اساسی در اعتیاد به کار دارند. متخصصان اظهار داشتهاند که کمالگراها، خودشیفتهها یا کسانی که عزت نفس پایینی دارند احتمالا مستعد تعهد وسواسی به کار هستند. همچنین این افراد احتمالا سرگرمی، روابط اجتماعی و عاطفی تنگاتنگی ندارند.
مشکل آن جاست که در جامعه اعتیاد به کار مانند اعتیاد به مواد مخدر یا دیگر گونههای اعتیاد وجههی بدی ندارد و مثبت قلمداد میشود. فرد معتاد به کاری که پیوسته در پی تایید گرفتن از دیگران است شاید به همین دلیل بیش از حد بر کار متمرکز شود.
از دیگر دلایل روانشناختی اعتیاد به کار میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تلاش برای فرار از فشارهای روحی
- فرسودگی عاطفی و تلاش برای پر کردن خلاء عاطفی
- تمرکز اشتباه بر تاییدیه گرفتن از رئیس و همکاران
-
تاثیرات دوران کودکی:
احتمالا از دیگر دلایل اعتیاد به کار تربیت نادرست باشد. کودکی پرتنش، الزام مسئولیتپذیری در دوران کودکی و والدین معتاد به کار، شاید از دلایل اعتیاد به کار باشد.
همچنین شاید افراد معتاد به کار تجربهی آزاردهندهی رابطهی نامطمئن با خانواده را داشته یا شرایطی را تجربه کرده باشند که در آن مهر و عاطفه در رابطه وابسته به کار بوده است. ممکن است کار تبدیل به سازوکاری برای جبران و کمک به تعادل عواطف یا جایگزین احساسات ناراحتکننده یا رسیدن به حس زندگی پربار شده باشد.
-
عوامل مرتبط با کار:
پاسخ دیگری که میتوان به پرسش «چرا مردم به کار اعتیاد پیدا میکنند؟» داد این است که کار منبع اصلی پیوندهای عاطفی و اجتماعی این افراد را شکل میدهد.
برخی از افراد به تدریج به کار اعتیاد پیدا میکنند و کم کم ساعت کاری خود را تا آنجا اضافه میکنند که دیگر وقت برای کار دیگری ندارند. سپس این سبک کاری نامتعادل تبدیل به بخشی از شخصیتشان میشود.
چرا مردم به کار معتاد میشوند و چه کسانی در خطرند؟
روانشناسان برخی از نشانهها را برای تشخیص اعتیاد به کار شناسایی کردهاند که عبارتند از:
- کمالگرایی و کار ممتد تا از پای درآمدن
- تقویم کاری بسیار شلوغ که وقت خالی برای فعالیتهای غیرکاری ندارد
- مشکل در ایجاد و حفظ روابط اجتماعی و شخصی
- حس اضطراب هنگام فعالیتهای غیرکاری
- ترجیح دادن کار به نیازهای جسمانی مانند غذا و خواب
- عزت نفس پایین و حس آن که کار فرصتی برای کسب اعتبار و علاقه است
نکات بالا بررسی بسیار کوتاهی از «زنگ خطرهای» اعتیاد به کار است.
عواقب اعتیاد به کار
از عواقب روانی و احساسی اعتیاد به کار میتوان افکار وسواسی، بیتابی، رنجش، تمرکز پایین و بیقیدی عاطفی را نام برد. نشانههای جسمی شامل سردرد، خستگی مفرط، تشدید بیماریهای مزمن، درد معده، بیاشتهایی و بیمیلی جنسی میشود.
متاسفانه اعتیاد به کار علاوه بر آن که آثار منفی بر زندگی شخص میگذارد، بر کیفیت کار او نیز تاثیرگذار است. با آن که ظاهرا کسانی که به کار اعتیاد دارند افرادی پربازده و به نتایج عالی در کار میرسند، ولی به نظر میرسد هیچ ارتباطی بین اعتیاد به کار و بازده بالا وجود ندارد. کسانی که به کار اعتیاد دارند در کارهای گروهی با مشکل مواجهند و به ندرت کار را به دیگری میسپارند و مشارکت میکنند.
عموما اعتیاد به کار به افزایش تنشهای کاری و از پا در آمدن از کار زیاد مرتبط است. شناخت به موقع و گام برداشتن به سوی مواجهه با آن از مراحل ابتدایی درمان این مشکل و بازیافتن تعادل در زندگی است.
چطور با نشانههای اعتیاد به کار مواجه شویم؟
برای درمان اعتیاد به کار هیچ معجون جادویی وجود ندارد، ولی گزینههایی برای این کار در اختیار است. از آن جایی که اعتیاد به کار هم از نمونهی رفتار اعتیادآور است، ممکن است در درمان این مشکل به دارو برای کاهش نشانههای اضطراب و افسردگی، درمان شناختیرفتاری، رواندرمانی و دیگر فنون نیاز باشد.
اگر حس میکنید که به کار اعتیاد دارید، میتوانید از روشهای گوناگونی برای اطمینان از آن استفاده کنید.
چرا زنان بیشتر در خطر اعتیاد به کارند؟
زنان و مردان هر دو اعتیاد به کار و استرس ناشی از آن را تجربه میکنند. ولی پژوهشها نشان داده است که زنان احتمال بیشتری برای تجربهی اعتیاد به کار دارند و سلامت آنان بیشتر در خطر است.
در تحقیقی نشان داده شد زنانی که بیش از 45 ساعت در هفته کار میکنند در خطر ابتلا به دیابت قرار میگیرند. جالب آن است که این خطر در مردان دیده نشد.
تونی تان (Tony Tan) روانشناس میگوید: «زنان بیشتر از مردان خطر تجربهی استرسها و اضطرابها و افسردگیهای مرتبط با کار را دارند. از دلایل آن میتوان به تبعیض جنیستی در محیط کار و وظایف کاری افزوده بر مسئولیتهای زنانه اشاره کرد.
زنان همچنین پیوسته با فشارهای مضاعفی که در محیط کار احساس میکنند مواجهند، آنها احساس میکنند:
- باید دوبرابر سختکوشتر از مردان باشند تا خود را همتراز همکاران مرد لایق نشان دهند.
- قدرشان دانسته نمیشود (یا ارتقای شغلی نمیگیرند)
- دستمزدشان نابرابر است.
- از سوی مدیریت حمایت نمیشوند.
- توقع ایجاد تعادل بین وظایف کاری و خانوادگی از آنها وجود دارد.
- باید همهی کارها را «درست» به انجام برسانند.
معمولا مقابله با این فشارهای مضاعف توان زنان را تخلیه میکند.
کمک به بازگشت از اعتیاد به کار
بهدشواری میتوان زمان مناسب برای پا پس کشیدن از اضافهکاری را تشخیص داد. اما با حمایت و راهنمایی صحیح میتوانید آثار مخرب استرس کاری و الگوهای رفتاری اعتیاد به کار را به حداقل برسانید.
یکی از نخستین گامها میتواند نگاهی واقعگرایانه به نیازها و اهداف زندگی باشد. میتوانید بررسی کنید که کجا و چه وقت میتوانید برای ایجاد تعادل بهتر بین کار و زندگی از حجم و ساعات کاری خود بکاهید.
برنامهریزی و زمان گذاشتن برای نیازها و کارهای شخصی نیز اهمیت فراوان دارد. سعی کنید دست کم نیم ساعت در روز را برای آرامش و استراحت بیدغدغه کنار بگذارید.
در صورتی که احساس میکنید برایتان فاصله گرفتن از برنامهی کاری غالب دشوار است میتوانید به مشاور متخصص یا گروهدرمانیهای مرتبط با افراد معتاد به کار مراجعه کنید.
کلام آخر
پرکار و سختکوش بودن از خصوصیتهای بسیار نیک و از کلیدهای اصلی موفقیت است. اما مانند آن گفتهی قدیمی که میگوید: «اندازه نگه دار که اندازه نکوست،» باید مراقب باشیم که این خصوصیت جنبهی مثبت خود را از دست ندهد و بدل به الگوی رفتار اعتیادی نشود.
مسلما رفتارهای اعتیادی نمیتوانند به نتایج مثبت و موفقیت راه ببرند. برای بالا بردن بازده راههای بسیار فراوانی وجود دارد که این راهها با برنامهریزی و آگاهی صورت میگیرد. بنابراین برای موفقیت کار زیاد لازم نیست، بلکه درست کار کردن و ایجاد تعادل میان کار زندگی اصل است.
ارسال پاسخ