فیلم درخشش (The Shining) محصول سال ۱۹۸۰ بیتردید از ماندگارترین و اثرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما بوده است. این فیلم ۱۴۲ دقیقهای که با اقتباس از رمان استفان کینگ ساخته شده است به زیبایی لحظات دلهرهآور را با دیدگاه درونگرایانه و فلسفی از واقعیت و خیال برای تماشاگر ایجاد میکند.
در ادامهی این مطلب از بلاگ همراهتم به تحلیل روانشناسانه از این فیلم میپردازیم.
خلاصهی فیلم درخشش
داستان فیلم دربارهی یک نویسنده است که به همراه همسر و فرزندش بهعنوان نگهبان در هتلی کوهستانی اقامت میکند تا در طول فصل زمستان و در سکوت و آرامش فضای هتل داستانش را به پایان برساند. در طول فصل زمستان و به دلیل بارش برف فراوان، راه هتل به بیرون بسته میشود و به همین دلیل جک تورنس با خانوادهاش به نوعی در آن مکان حبس میشوند.
کوبریک دلهره را با ظرافت به مخاطب نشان میدهد
استنلی کوبریک کارگردان فیلم درخشش با کمترین جلوههای ویژه فضایی دلهرهآور را برای بیننده ایجاد و به زیبایی هرچه تمامتر از نمادهای ادامهی زندگی، حرکت، سردرگمی و نشخوار فکری استفاده میکند.
کشف همهی ابعاد مورد نظر کارگردان با یک بار دیدن فیلم مقدور نمیشود. درخشش فیلمی است که در ژانر دلهره و روانشناسی ساخته شده است؛ اثری ارزشمند و درخور تأمل.
موقعیت نامناسب شغل جک، همسر نهچندان گرم و دلربا و پسرش که به عقیدهی برخی درگیر مشکل روانی است، همه و همه از ابتدا به ما این حس را منتقل میکنند که یک جای کار میلنگد. انگار همهچیز طوری پیش میرود که قرار است این زندگی خراب شود. مخاطب به زودی متوجه میشود همهچیز به اتاق ۲۳۷ میرسد؛ نمادی از فروپاشی. آن اتاق جایی است که گویا قتلی در آن اتفاق افتاده است و قرار نیست تا آخر فیلم چیزی از آن بفهمیم. در طول فیلم پسرک با قدرت خارقالعادهاش چیزهایی میبیند مثلا جاری شدن سیل خون در راهروی هتل یا کشته شدن دو دختر کوچک به دست پدرشان که نگهبان سابق هتل بوده است. اینها همه پیام از هم گسستن و نابودی دارند.
آغاز انزوای جک
از ابتدای فیلم میبینیم که جک یک توپ کوچک را به دیوار میکوبد و این قانون عمل و عکسالعمل را با نگاهی رعب آور به بیننده القا میکند. درخشش فکری حالا بهصورت تلهپاتی میان دو نفر اتفاق میافتد: از جک به سمت خودش برمیگردد و جک در معرض درخشش ذهن خودش قرار میگیرد. همین موضوع بعدا باعث میشود که خانوادهاش را در آن هزارتوی وحشتناک گم کند. در انزوا دو چیز بشر را به افول میکشاند: عقدهها و پشیمانیها. اگر در وجود کسی این دو نباشد، هرگز از تنهایی و حبس نمیهراسد.
نوار روشن و درخشان که جک پشت آن نشسته است، فقط مرز خیال و واقعیت نیست، بلکه مرز اخلاق و ضد اخلاق است.
خشم و عقده: دو مفهوم روانشناسانه در فیلم درخشش
آقای تورنس یک آدم عقدهای و خشمگین است. خشمی که خصیصهای حیوانی را نمایش میدهد، خاستگاهی جز عقده ندارد. حقارتها و کاستیهای شخصیتی انسان مسبب این عقدهها میشوند.
سکانسی که تورنس به همسرش اشاره میکند و تذکرهای مدام او برای بدرفتاری با دنی را یادآوری میکند، نشاندهندهی این واقعیت است که عقده، مانند زخمی چرکین سر باز کرده و بهصورت اعمال خشونتبار و قتل نمایان شده است.
شخصیت تونی، نمایندهی نقص انسان
از جنبههای روانشناسانهی دیگر در فیلم، ارتباط دنی پسر تورنس با دوست خیالیاش «تونی» است. تونی نمایندهی همهی خللها و نقصهایی است که انسان میتواند داشته باشد. همهی چیزهایی که آدمها به آنها نیازمند هستند و اگر از انسان پس گرفته شوند، منجر به ایجاد یک معضل روانی میشود.
امنیت، نیاز به محبت و تعامل از جمله نیازهای ذاتی و غریزی انسانها است. دنی براساس این نقص خود، صاحب دوستی خیالی مانند تونی شده و تمام عقل خود را به دست او سپرده است. دقت کنید که افکار عاقلانهی دنی از زبان تونی گفته میشود.
بررسی شکنندگی روان انسان در فیلم درخشش
در این فیلم به نیروهایی توجه میشود که میتوانند عقل را از بین ببرند. انزوای خانوادهی تورنس در هتل کوهستانی، وسیع و متروک Overlook استعارهای برای انزوای ذهن است. آنها با عمیقترین ترسها، شیاطین درون خود و احساسات سرکوبشدهشان روبهرو میشوند. داستانی که کوبریک میخواهد روایت کند به طرز ماهرانه درگیریهای درونی شخصیتها را نمایش میدهد. در طول فیلم از تصاویر سورئال و گمراهکننده برای از بین بردن خطوط بین واقعیت و توهم استفاده میشود.
فیلم درخشش ترسناک است؟
«درخشش» یک فیلم صرفا ترسناک نیست، بلکه تجربهای سینمایی است که در روان انسان کاوش میکند. هنر کوبریک، همراه با سکانسهای خیرهکننده و تمایل بر به چالش کشیدن قوانین ترسناک سنتی، منجر به تولید یک اثر هنری شده است که تا به امروز در بین مخاطبان و محققان مورد بحث قرار میگیرد. کاوش در تاریکترین زوایای تجربیات انسانی و سفری فراموشنشدنی در دل وحشت و جنون برای بیننده در زمان تماشای فیلم اتفاق میافتد. ترسناک بودن فیلم بیشتر به یک تنش روانی بی امان برمیگردد که در هر فریم نفوذ کرده است. سکوت آزاردهنده و انفجارهای ناگهانی موسیقی غمگین، به ایجاد فضایی از ترس منجر میشود که محسوس و آزاردهنده است. استفاده از رنگ، به ویژه قرمزهای تند و زنده، با محیط سرد و بیروح در تضاد است و احساس خطر و ناراحتی را بیشتر برمیانگیزد.
کلام آخر
«درخشش» یک فیلم روانشناختی و بسیار خوشساخت است. تماشای این فیلم به بیننده نشان میدهد چطور شخصیت خوب و انسانی که یک فرد معتمد در مقام همسر، پدر و نویسنده است، میتواند به یکباره فرو بپاشد و تبدیل به هیولایی غیرقابل وصف شود. این فیلم نوعی هشدار است که مبادا هرکدام از ما یک شخصیت خوابیدهی اینگونه در درون خود داشته باشیم. در این راستا، مشاوره روانشناسی میتواند به ما کمک کند تا با شناخت بهتر خود و بررسی احساسات و رفتارهایمان، از بروز چنین تحولی در شخصیتمان جلوگیری کنیم.
ارسال پاسخ