سالهای اخیر به خوبی نشان دادهاند که تقاضا برای خدمات روانشناسی بالینی در حال افزایش است. عواملی مانند ناآرامیهای سیاسی و استرس ناشی از مشکلات اقتصادی نیاز به متخصصان بهداشت را تشدید کرده است. در این مقاله قصد داریم به تعریف روانشناسی بالینی و چیستی آن بپردازیم.
روانشناسی بالینی چیست؟
انجمن روانشناسی آمریکا (APA) روانشناسی را به عنوان مطالعهی ذهن و رفتار تعریف میکند. در پی آن باید بگوییم روانشناسی بالینی رشتهای است که تحقیقات و تکنیکهای روانشناختی را در محیطهای بالینی به کار میگیرد. طبق یک تعریف ساده، روانشناسی بالینی، مطالعهی افراد، از طریق مشاهده یا آزمایش، به قصد تغییر و اصلاح رفتار است. این شاخه از روانشناسی، بالینیست زیرا شامل مشاهده و کار مستقیم با بیماران در کلینیکها و محیطهای مرتبط است.
روانشناسان بالینی با افراد، خانوادهها و سایر گروهها درجاهایی مانند مراکز مشاوره، مدارس و بیمارستانها ملاقات میکنند. درست است که اکثر مراجعین به میل خود به دنبال خدمات روانشناختی هستند، اما گاهی اوقات روانشناسان بالینی توسط دادگاهها یا حتی شرکتهای بیمه منصوب میشوند تا طبق ارزیابیهای روانشناختی آنان قضاوتهایی قانونی ارائه شود. آنها در هر موقعیتی که مشغول به کار هستند، باید شنوندگان خوبی باشند و مهارت بالایی در برقراری ارتباط داشته باشند تا بتوانند اختلالات روانی را تشخیص داده و آنها را درمان کنند.
روانشناسی بالینی بر چه چیزی تمرکز دارد؟
روانشناسی بالینی خدمات سلامت روان را برای افراد در هر سنی و از هر طبقهای ارائه میدهد. روشها و تکنیکها ممکن است ازفردی به فردی دیگر متفاوت باشد. اما تمرکز این رشته روی ارزیابی و آزمایش روانشناختی و ارائهی راهکارهای مناسب است. علاوه بر این فعالیتهای اولیه، روانشناسان بالینی گاهی روی رفتار مراجعین خود تحقیقاتی انجام میدهند تا بتوانند بهتر در مشاورهدهی عمل کنند.
وظایف اولیهی یک روانشناس بالینی چیست؟
در کمک به بازیابی سلامت روان، روانشناسان بالینی تقریباً همان پیشرفتی را دنبال میکنند که پزشکان در بازیابی سلامت جسمانی دنبال میکنند. آنها ابتدا باید بفهمند که مشکل چیست و چهچیزی باعث آن شده است. بنابراین روانشناس بالینی برای تشخیص مشکل، سلامت روان مراجعه کننده را ارزیابی میکند. این کار به چند روش انجام می شود. در یک مصاحبهی تشخیصی، روانشناس بالینی سوالاتی میپرسد که به مراجعهکننده فرصت میدهد تا در مورد خودش صحبت کند.
این سؤالات به این موضوع میپردازند که مراجعهکننده چه فکری میکند، چه احساسی دارد،چه کارهایی میکند و چگونه گذشته بر زمان حال او تأثیر گذاشته است. ارزیابی رفتاری به روانشناس بالینی اجازه میدهد تا رفتار مراجعهکننده را به خوبی بررسی کند. این ارزیابیها معمولا همان الگوی رفتاری را نشان میدهند که نشاندهندهی وجود اختلال و بیماری روانیست. در جلسات مشاوره ممکن است تستهایی روانشناختی که استاندارد شده هستند برای اندازهگیری یک اختلال روانی به مراجعهکننده داده شود. اینها آزمونهای رسمی و کاملا علمی هستند که اغلب به صورت چک لیست و پرسشنامه ارائه میشوند.
ارائهی راهکار
بر اساس آنچه ارزیابیها نشان میدهد، درمانگر راهکار یا درمان روانشناختی را توصیه میکند. رویکردهای مختلفی برای درمان وجود دارد. برخی از روانشناسان بالینی یک روش را بر روشهای دیگر ترجیح می دهند، اما ممکن است رویکردهای متعددی در درمان مراجعهکننده به کار گرفته شود. صرف نظر از اینکه چه رویکردی استفاده میشود، درمان فرد به جلسات متعدد نیاز دارند. ویزیتهای پیگیری گاه به گاه اغلب بخشی از برنامههای حفظ سلامت روان پس از پایان درمان فرد است.
- رویکرد شناختی رفتاری معتقد است که بسیاری از اختلالات روانی ناشی از افکار و رفتارهای منفی فرد است. این مشکلات اغلب از طریق گفتگودرمانی با مشاوره آشکار میشوند که شامل مواجهه با موضوعات ناراحتکننده و دردناک گذشته از طریق گفتگوی صادقانه است. هدف این است که به مراجعهکننده کمک شود تا محرکهای عاطفی را بشناسد، سپس به آنها آموزش داده میشود که چگونه به محرکها پاسخ مثبت دهند.
- رویکرد رواندرمانی هم به مراجعهکننده کمک می کند تا از افکار منفی آگاه شود، اما بر ذهن ناخودآگاه تأکید دارد. روش های روان درمانی به بیمار کمک میکند تا تعارضات پنهان گذشته را کشف و درک کند.
- رویکرد انسانگرایانه به عنوان درمان بیمارمحور نیز شناخته میشود. پذیرش، همدلی و این ایده که مراجعهکننده، خود را بهتر از هر کس دیگری میشناسد، بر این باور است که تمرکز بر زمان حال مهمتر از کشف وقایع گذشته است.
مشاوره
علاوه بر درمان مراجعان، حتی گاهی اوقات سایر متخصصان و سازمانهای بهداشتی با روانشناسان بالینی تماس میگیرند، تا در طرحهای بهداشتی جامعه همکاری کنند یا به روشی دیگر به آنها مشاوره دهند.
تحقیق کردن
با وجود اینکه روانشناسان بالینی معمولا بیشتر وقت خود را با مراجعهکنندگان میگذرانند، اما به طور مداوم از آخرین تحقیقاتشان استفاده میکنند. حتی ممکن است تحقیقات اصلی را بر اساس دادههایی که جمع آوری کردهاند انجام دهند.
تفاوت بین روانشناسی بالینی و روانپزشکی چیست؟
اغلب رشتههای روانشناسی و روانپزشکی با هم اشتباه گرفته میشوند، زیرا هر دو به درمان اختلالات روانی و عاطفی میپردازند. برای تمایز بهتر روانشناسی بالینی از روانپزشکی، توجه به تفاوتهای آموزشی و روشهای مورد استفاده در این دو رشته ضروری است. روانشناسان به مراجعینی کمک میکنند که مشکلات عاطفی آنها ممکن است ناشی از آسیبهای گذشته یا سایر تأثیرات منفی باشد. به همین دلیل، درمان آنها معمولاً شامل گفتاردرمانی به عنوان مشاوره روانشناسی غیر حضوری و چه حضوری و استفاده از سایر تکنیکهای غیرپزشکی است. روانشناسان پزشک نیستند، اما میتوانند دارای مدرک دکترا در روانشناسی (PsyD) باشند.
اما هنگامی که اختلال مراجعهکننده به عدم تعادل در مغز یا دلایل فیزیولوژیکی دیگر نسبت داده شود، در این هنگام است که یک روانپزشک وارد عمل میشود. آنها بسیاری از درمانهای شناختی ـ رفتاری را که روانشناسان بالینی استفاده میکنند، می شناسند. آنها پزشکانی هستند که در درمان پزشکی بیماریهای روانی تخصص دارند. در حالی که روانشناسان نمیتوانند دارو تجویز کنند، روانپزشکان با درمان دارو به بهبود بیمار کمک میکنند.
به طور متوسط، 10 سال طول میکشد تا پس از نمایان شدن اولین علائم یک بیماری روانی، فرد تحت درمان قرار گیرد. این علائم ممکن است شامل تغییرات در خلق و خو، رفتار، اشتها، خواب، حافظه و مشکلات جنسی باشند. به همین خاطر باید اهمیت شغل روانشناسی را جدی گرفت. خوشبختانه روانشناسی بالینی با دنبال کردن درک ذهن انسان در تمام عملکردها و ناکارآمدیهای آن میتواند بیماریهای روانی را درمان کند.
ارسال پاسخ