من همراهتم! حال خوب را با مشاوره از ما تجربه کن

شیوه‌ی پرورش هوش عاطفی

شیوه پرورش هوش عاطفی

هوش عاطفی که با اختصارهای EI (emotional Intelligence) یا EQ (Emotional Quotient) نیز شناخته می‌شود به معنای توانایی فرد در شناسایی و تنظیم عواطف و احساسات خود و در عین حال شناسایی، درک و مواجهه با عواطف دیگران است.

این مهارت برای ایجاد روابط همدلانه‌تر و قوی‌تر ضروری است و به ارتباط ما با عمیق‌ترین احساسات‌مان کمک می‌کند. به این ترتیب است که می‌توانیم تصمیم‌هایی همراستا با اهداف و ارزش‌های شخصی خود بگیریم.

معمولا هوش عاطفی با چهار صفت تعریف می‌شود:

  1. خویشتن‌آگاهی (self-awareness): خویشتن‌آگاهی توانایی شناخت عواطف خود و تاثیر آنها بر دیگران است.
  2. خودمدیریتی: خودمدیریتی قابلیت تنظیم عواطف، اداره‌ی واکنش‌های هیجانی و انعطاف‌پذیری در انطباق با شرایط متغیر است.
  3. آگاهی اجتماعی: این توانایی برای درک عواطف دیگران و همدلی با آنها لازم است.
  4. مدیریت روابط: این قابلیت از مجموعه‌ای مهارت اجتماعی تشکیل شده است که شامل تاثیر مثبت، کار گروهی، ارتباط شفاف و صریح و مدیریت اختلاف می‌شود.

در ادامه‌ی این مطلب از بلاگ همراهتم به بررسی دقیق‌تر هوش عاطفی و شیوه‌های پرورش آن می‌پردازیم.

دلیل اهمیت هوش عاطفی چیست؟

دانیل گولمن، نویسنده‌ی کتاب «هوش عاطفی»، می‌گوید: «برای موفقیت، شخصیت، شادی و دستاوردهای طول زندگی مجموعه‌ای کامل از مهارت‌های عاطفی ـ ای‌کیو ـ کارکرد اصلی را دارد، نه قابلیت‌های شناختی که با آزمون مرسوم آی‌کیو (IQ) ارزیابی می‌شود.»

با توجه به نظر گولمن چنین هوشی به شیوه‌های متعددی برای زندگی شخصی و کاری ما مفید است. این توانایی‌ها ابزاری مفید برای مدیریت شرایط شدیدا احساسی و غیرمنتظره است، درکی شفاف‌تر از انگیزه‌ها و اهداف‌مان را نشان می‌دهد و بخشی ضروری در راستای ایجاد روابطی خشنودکننده‌تر با دیگران محسوب می‌شود. همچنین این توانایی عاملی برای پیش‌بینی موفقیت کاری است.

هوش عاطفی چه زمانی اهمیت می‌یابد؟

هوش عاطفی چه زمانی اهمیت می یابد

به طور کلی این نوع از هوش شامل مهارت‌های متعددی می‌شود که برای انجام امور روزمره‌ی ما ضرورت دارند. این مهارت‌ها شامل موارد زیر است:

ارتباطات

افزایش حساسیت به احساسات و عواطف دیگران سبب ارتباطات موثرتر و پرهیز از بالا رفتن تنش در مشاجرات و درگیری‌ها می‌شود. وقتی از نیازهای عاطفی کسانی که در تعامل با ما هستند آگاه‌تر باشیم، احتمال بیشتری برای همکاری و سازش میان ما وجود خواهد داشت.

مدیریت استرس

شناخت روش‌های برانگیختگی عواطف پراسترس در مواجه با شرایط خاص به ما کمک خواهد کرد که بر واکنش‌های خود مسلط‌تر باشیم و مهارت‌های انطباقی برای مواجهه با این شرایط را جایگزین احساسات منفی کنیم.

بیشتر بخوانید:   استرس بچه ها در مدرسه و ده روش برای کاهش آن

بی‌توجهی به طریقه‌ی تاثیر استرس عاطفی بر رفتار احتمالا به تصمیم‌گیری غیرعقلانی و نهایتا پیامدهایی برای سلامت روان منجر خواهد شد.

تصمیم‌گیری

درک تاثیر عواطف بر افکار به پیشگیری از تصمیم‌گیری‌های اشتباه در زندگی شخصی و کاری منتهی خواهد شد. وقتی بتوانیم عواطفی را که شدید یا بی‌ربط به مشکل است شناسایی کنیم، می‌توانیم قضاوتی واقع‌گرایانه از شرایط داشته باشیم و کیفیت تصمیم‌گیری را در خود افزایش دهیم.

بردباری در برابر تغییرات

تغییرات به طور پیوسته در زندگی کاری و شخصی ما رخ می‌دهد و گاهی این امر سبب تنش و استرس عاطفی در ما خواهد شد. اندیشیدن بر واکنش‌ها و پاسخ‌های عاطفی که ما را در برابر تغییرات مقاوم می‌سازد و همچنین تفسیرها و پیش‌فرض‌های مرتبط با این عواطف به پیدایش چشم‌اندازی مثبت و امیدبخش‌تر درباره‌ی فرصت‌های به دست آمده از تغییرات می‌انجامد.

انگیزه

میزان بالای این گونه از هوش سبب درک بهتر ما از معنای آرزهایمان و شناخت مهارت‌های لازم برای رسیدن به اهداف مربوط به سلامت، زندگی شخصی و کاری می‌شود.

علاوه بر آن ما با استفاده از توان شناخت عواطف می‌توانیم بر انگیزه‌ی دیگران نیز تاثیر مثبت بگذاریم و آنها را در زمینه‌ی رسیدن به اهداف مشترک یاری دهیم.

شیوه‌ی پرورش هوش عاطفی

این توانایی مهارتی منعطف است که می‌توانیم آن را فرا بگیریم. حتی با این که ممکن است برخی از افراد به طور ذاتی هوش عاطفی بالاتری از باقی داشته باشند، ولی همه می‌توانند چنین هوشی را از طریق تمرین‌های منظم در خود افزایش دهند. در ادامه به برخی از شیوه‌های افزایش این توانایی اشاره می‌شود.

تمرین شنیدن فعالانه

تمرین شنیدن فعالانه

شنیدن فعالانه به گوش سپردن به منظور پشت حرف دیگران اشاره دارد. این توانایی شامل دقت بر همه‌ی مطالبی است که در ارتباطات انتقال می‌یابد. محتوای انتقالی در ارتباطات خود شامل پیام شفاهی منتقل شده و طرز بیان آن می‌شود.

توجه کردن به زبان بدن طرف گفتگو و لحن و سرعت بیان به درک حالت عاطفی گوینده در لحظه‌ی صحبت و مفهوم پیام انتقالی کمک خواهد کرد.

برای تمرین شنیدن فعالانه بسیار اهمیت دارد که بگذاریم جریان فکری گوینده بدون اختلال پیش برود، زیرا این بر هم نریختن تمرکز گوینده بر صحبتش سبب می‌شود که ارتباطات باز و فضای اطمینان و پذیرش در گفتگو پدید آید.

بیشتر بخوانید:   آیا من خودم را دوست دارم؟  ۱۳ راهکار برای دوست داشتن خود

از آن گذشته شنونده باید مهار عوامل بیرونی و درونی برهم زننده‌ی تمرکز را در دست بگیرد. به ویژه اگر گفتگوهای ذهنی و درونی شنونده و نیاز به برنامه‌ریزی برای پاسخ در اختیار و اداره‌ی فرد باشد، وی می‌تواند به طور کامل و هوشیارانه در لحظه‌ی حال باقی بماند و به طور کامل حرف و نیت گوینده را درک کند.

آگاهی عاطفی

وقتی شرایط عاطفی ناخوشایند را تجربه می‌کنیم، ممکن است گرایش ما به دوری از این شرایط و نادیده گرفتن احساسات ناشی از آن کشیده شود. در حالی که ما باید این شرایط را به منزله‌ی بخشی عادی و گاهی مفید از زندگی خود در نظر بگیریم.

به احتمال فراوان اگر در عواطف ناخوشایند خود دقیق شویم فرصت آن را خواهیم یافت که به شیوه‌ای سازنده، با خویشتن‌آگاهی بیشتر و توانمندتر در پذیرش تغییرات در زندگی با این دست احساسات مواجه شویم.

با بررسی کنجکاوانه‌ی انواع عواطف و احساسات‌مان می‌توانیم دیدی واقع‌گرایانه‌تر به هویت خود و شیوه‌ی تاثیر احساسات و عواطف بر اعمال‌مان پیدا کنیم. همچنین می‌توانیم برای رسیدن به دیدی گسترده‌تر پذیرای بازخورد دیگران در ارتباط به عواطف و واکنش‌های خود باشیم.

شناسایی عواطف

یادگیری عواطف تعریف شده به طور دقیق به ما در شناخت درست حالت عاطفی و احساسی که تجربه می‌کنیم و یافتن راهی برای مهار آن کمک خواهد کرد. به غیر از شش عاطفه اصلی ـ شادی، اندوه، خشم، ترس، انزجار و شگفت‌زدگی ـ طیف وسیعی از احساسات وجود دارند.

برای نمونه با شناسایی تفاوت میان اندوه و کسالت یا حس تنهایی بهتر می‌توانیم به عواطف خود واکنش نشان دهیم و آنها را مدیریت کنیم.

احتمالا راهی دیگر برای رشد آگاهی عاطفی آن است که حالات عاطفی گوناگون و دلیل و راه مواجهه با آنها را یادداشت و بعد از تجربه شرایط را به طور دقیق بررسی کنیم.

احتمالا بعد از چند هفته که از یادداشت‌برداری بگذرد می‌توانیم الگوهای واکنشی و راهبردهای خود را به درستی شناسایی کنیم و آگاهی عاطفی خود را رشد دهیم. به احتمال فراوان در خواهیم یافت که مهار کدام یک از عواطف برای ما دشوارتر است و می‌توانیم بر تقویت شیوه‌های اداره‌ی آن کار کنیم. همچنین احساساتی که با ارزش‌ها و باورهای ما همسازتر است را شناسایی خواهیم کرد و از آنها برای ایجاد پاسخ‌های مثبت به محرک‌ها بهره خواهیم گرفت. به این ترتیب سواد عاطفی ما افزایش خواهد یافت و در زندگی روزمره رضایت بیشتری خواهیم داشت.

بیشتر بخوانید:   تفاوت بین خشم و عصبانیت چیست؟

درک عوامل استرس‌زا

درک عوامل استرس زا

اطلاع از شرایطی که محرک عواطف و پاسخ‌های احساسی ما می‌شود برای توسعه‌ی قابلیت مدیریت واکنش‌ها و حفظ آرامش ضروری است. همچنین می‌توانیم برای شناسایی عوامل استرس‌زا از یادداشت‌هایی که در رابطه با شرایط عاطفی خود تهیه کرده‌ایم استفاده کنیم. این کار کمک خواهد کرد که مواردی که در ما تنش ایجاد می‌کنند را بشناسیم و شرایطی که ممکن است در ما ایجاد استرس کند را پیش‌بینی کنیم و برای مقابله با این وضعیت‌ها چاره بیندیشیم.

شیوه‌ی سالم ابراز عواطف

هنگامی که گشودگی و آگاهی بهتر در برابر عواطف خود یافتیم، فراگیری شیوه‌ی ابراز آنها و بهره‌گیری از این عواطف به نفع خودمان اهمیت خواهد یافت. باید بیاموزیم که چطور اداره‌ی عواطف را به دست بگیریم و نگذاریم که آنها رفتار ما را کنترل کنند.

نخستین گام در این راستا ان است که از قضاوت عواطف و احساسات‌مان پرهیز کنیم و آنها را خوب یا بد نخوانیم. در عوض باید آنها را منابع نیرومندی از اطلاعات بدانیم که برانگیزاننده‌ی اعمال و رفتار ما در موارد گوناگونند.

تمرکز بر موارد و شرایطی که در اختیار و تحت اداره‌ی خودمان هستند و نادیده گرفتن شرایط غیر قابل کنترل به ما کمک خواهد کرد که خود را اسیر شرایط نبینیم و بتوانیم از تنگناهای عاطفی سربلند بیرون بیاییم.

کلام آخر

هوش عاطفی مهارتی است که به طور پیوسته رشد می‌یابد، بنابراین به احتمال فراوان این توانایی با افزایش سن تقویت خواهد شد. افراد در سنین بالا بهتر می‌توانند عواطف و احساسات خود را مهار، مشکلات را حل کنند و عقلانی‌تر تصمیم‌گیری کنند.

ضعف در این توانایی سبب می‌شود که در برابر شرایط تنش‌زا آسیب‌پذیر شویم و هر گونه تغییر ما را دچار سردرگمی کند. باید به یاد داشت که هوش عاطفی با بهره هوشی (IQ) تفاوت دارد.