تعریف مفهوم خود در روانشناسی چیست؟

تعریف مفهوم خود در روانشناسی چیست؟
هر کس شیوه‌ی منحصر به فرد در تعریف و تشریح خود (self) دارد.

هر کس شیوه‌ی منحصر به فرد در تعریف و تشریح خود (self) دارد. ممکن است شما خودتان را بر اساس شخصیت، علایق و تمایلات‌تان، اعمال‌تان، محل رشدتان یا به هر طریقی که صلاح می‌دانید معرفی کنید. اما معنای واژه‌ی «خود» در فرهنگ لغات روانشناسی چیست؟

در این مطلب از بلاگ همراهتم به طور عمیق‌تری به مفهوم واژه‌ی خود در روانشناسی می‌پردازیم.

تعریف خود در روانشناسی

در روانشناسی شخصیت (personality psychology) خود را می‌توان به منزله‌ی کلیت فرد یا شخص تعریف کرد که شامل همه‌ی شاخصه‌ها، صفت‌ها، ذهنیت و خودآگاهی (consciousness) می‌شود. ممکن است اشخاص خود را بر پایه‌ی نظرات، باورها، تجربیات گذشته، اعمال، زادگاه یا عقاید مذهبی‌شان تعریف کنند. فلسفه‌ی خود شامل خودآگاهی فرد در ارتباط با خود جسمانی و شخصیت، همچنین زندگی عاطفی فرد می‌شود.

معنای خود چیست؟

از نظر روانشناس شناخته‌شده کارل یونگ (Carl Jung) خود از مسیر فرایندی که با عنوان فردسازی (individuation) به تدریج رشد و توسعه می‌یابد.

فردسازی چیست؟

فردسازی را فرایندی تعریف می‌کنیم که طی آن یک نفر به شخصی منحصربه فرد تبدیل می‌شود که در بردارنده‌ی خودآگاه و ناخودآگاه است. یونگ می‌گوید فردسازی هنگامی تکمیل می‌شود که بلوغ نهایی صورت بگیرد. خود را می‌توان مرکزیت جهان فرد در نظر گرفت که شامل مواردی فراتر از هویت شخصی می‌شود. شیوه‌ی درک فرد از کل جهان را می‌توانیم بازتابی از خود فرد در نظر بگیریم که با افکار، اعمال و خصوصیات فردی همراه می‌شود.

اگر کودک در محیطی سالم به خوبی پرورش و نوازش دیده باشد به احتمال فراوان حس به‌جا و درستی از خود دارد و در بزرگسالی عزت نفس بالایی خواهد داشت و قادر خواهد بود تا در طول زندگی الگوهای رفتاری، آرامش نفس و خودتنظیمی مستمر خود را حفظ کند.

وقتی افراد با ادراک درستی از خود رشد نکنند، ممکن است در زندگی عادی خود وابسته به دیگران باشند و عادت‌ها و خصوصیات بدی را چون سوءمصرف مواد کسب کنند. عزت نفس پایین احتمالا بر خودآگاهی از مفهوم «خود» اثر بدی خواهد گذاشت.

کودکان به مراقبان خود نیازمندند، زیرا نمی‌توانند به طور مستقل کاری بکنند، ولی طی رشد سالم و با توسعه‌ی خودآگاهی و مفهوم کاملتری که از خویشتن کسب می‌کنند کمتر به این مراقبان یا اطرافیان اتکا می‌کنند.

 

مفهوم خود در روانشناسی انتقال

مفهوم خود در روانشناسی انتقال

در روانشناسی اجتماعی، نقش انتقال (transference) طی درمان روانکاوی (psychoanalytic therapy) و در ارزیابی خود بسیار اهمیت دارد. انتقال فرایندی است که طی آن شخص احساسات و امیال و آرزوهایش را از کودکی به سوی شخصی جدید هدایت می‌کند. این فرایند بازتابی از نیازهای حمایتی برآورده‌نشده‌ی فرد را از سوی مراقبان در زندگی نمایان می‌کند. در ادامه به سه گونه‌ی انتقال اشاره می‌کنیم.

بیشتر بخوانید:   پنج اصل روانشناختی شادی آفرین

انعکاس

عمل انعکاس (mirroring) رفتاری است که طی آن فرد به طور ناخودآگاه ادای حرکات، الگوی صحبت یا نگرش و منش فردی دیگر را درمی‌آورد. معمولا انعکاس در موقعیت‌های اجتماعی و خصوصا در حضور دوستان و اعضای خانواده‌ی صمیمی اتفاق می‌افتد و معمولا چندان ملموس نیست.

آرمان‌سازی

آرمان‌سازی (idealizing) در باور فرد است و تمایل دارد که خصوصیت‌های شخصی دیگر را داشته باشد. مردم به کسانی نیاز دارند که حس آرامش و راحتی به آنها می‌دهند. افرادی که در پی آسایش هستند کسانی را در ذهن خود آرمانی می‌پندارند که دارای خصوصیت‌های آرامش‌بخشند.

«خود دیگر» یا همزاد

خود دیگر یا همزاد

طبق فلسفه‌ی کوهوت (Heinz Kohut) حس محبوبیت در نظر دیگران سبب ترقی فرد می‌شود. برای نمونه، کودکان کم سن و سال ممکن است از والدین خود آرمان‌سازی کنند و بخواهند شبیه آنها شوند. ممکن است این کودکان حرف‌های والدین خود را تقلید کنند، شبیه آنها لباس بپوشند و جنبه‌هایی از خصوصیت‌های والدین‌شان را الگوبرداری کنند. با این حال، در صورتی که کودک رشدی سالم داشته باشد، قادر خواهد شد که تفاوت‌های خود را با والدین مشخص و بیان کند و شخصیت خود را شکل دهد.

در روانشناسی اجتماعی این سه نوع انتقال به روانکاوان کمک می‌کند تا متوجه درکی که فرد از خود دارد بشوند و با استفاده از آن به فرد در مسیر درمان تلاطم‌های درونیش کمک کنند. حال خودادراکی چیست و چطور بر ما تاثیر می‌گذارد؟

آبراهام مازلو (Abraham Maslow) که روانشناس اجتماعی بود در نظریه‌اش خودادراکی را مجموعه‌ای از مراحل عنوان کرد که به خودشکوفایی (self-actualization) منتهی می‌شود. نظریه‌ی او بنیاد هرم سلسله مراتب نیازها شد. هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو مراحل و خودادراکی و شیوه‌ی رسیدن به آن را شرح می‌دهد. در ادامه این مراحل عنوان می‌شود:

  1. نیازهای جسمانی: غذا، آب و اکسیژن
  2. نیازهای امنیتی: مراقبت بهداشتی، خانه و منبع درآمد
  3. نیاز به محبت: همدم
  4. نیازهای مربوط به عزت نفس: اعتماد به نفس و احترام به خود
  5. خودشکوفایی

با توجه به فلسفه‌ی هرم سلسله مراتب نیازها، نیازهای جسمانی ما در مرحله‌ی اول هستند. ابتدا باید به نیازهای جسمانی بدن خود رسیدگی کنیم و سپس به مراحل دیگر بپردازیم، چرا که بدن اساس حیات ما است و باید آن را حفظ کرد. مرحله‌ی دوم به نیازهای امنیتی ما مربوط می‌شود، زیرا همه‌ی ما برای حس امنیت و آسایش به خانه نیاز داریم و علاوه بر آن به امنیت مالی و مراقبت‌های بهداشتی برای درمان بیماری‌هایمان نیازمندیم.

بیشتر بخوانید:   طرحواره اطاعت: علل و راهکارهای درمان برای تله اطاعت

برای استحکام بخشیدن به خودادراکی، همه‌ی ما به مهر و همدم در زندگی نیاز داریم. داشتن حامی و هم‌صحبت برای کاهش تنش و افسردگی لازم است. برای ترقی غیر از محبت، به عزت نفس و اعتماد به نفس به خود نیز نیازمندیم.

وقتی عزت نفس بالایی یافتیم، قادر خواهیم بود به مرحله‌ی آخر که خودشکوفایی است برسیم. در روانشناسی اجتماعی، خودشکوفایی بالاترین نیروی بالقوه در فرد است که می‌توان به آن رسید. در این مرحله فرد به پذیرش کامل از خود و محیطش می‌رسد.

به بیان دیگر، فرد وقتی به بالاترین سطح از توانایی بالقوه‌ی خود می‌رسد که خود، دیگران و محیطش را بپذیرد. رسیدن به خودشکوفایی نیز عزت نفس را افزایش می‌دهد که در نتیجه‌ی آن حس خوب در ارتباط با هویت شخصی‌مان به ما دست خواهد داد.

برای کمک به این مسیر رشد و توسعه شخصی، مشاوره روانشناسی می‌تواند ابزارهای مفیدی در اختیارتان قرار دهد. متخصصان می‌توانند به شما در شناسایی نیازها، تقویت عزت نفس و دستیابی به خودشکوفایی کمک کنند، تا به زندگی شادتر و معنادارتری دست یابید.

 

درک خود

درک خود

در فلسفه‌ی روانشناسی اجتماعی بیان می‌شود که برای رسیدن به خودشکوفایی باید ابتدا درک از خود را بالا ببریم. کارل راجرز (Carl Rogers) فیلسوف خود را مشتمل بر سه بخش تعریف می‌کند: خودانگاره (self-image)، خود آرمانی (self ideal) و عزت نفس (self-worth).

خودانگاره

فلسفه‌ی خودانگاره‌ی ما تصویری است که از خود در ذهنمان داریم. ممکن است خود را فردی متفکر، زیبا یا پیچیده تصور کنیم. همچنین شاید دیدی منفی از خود در ذهن داشته باشیم که به افسردگی و دیگر اختلالات روحی منجر می‌شود. خودآگاهی ما از خودانگاره‌مان اغلب هویت شخصی ما را شکل می‌دهد. اگر خودآگاهانه باور داشته باشیم که فردی متفکر هستیم، هویت‌های شخصی‌مان هم احتمالا حول محور تفکر ما شکل می‌گیرد.

عزت نفس

عزت نفس فرد با فلسفه‌ی خودانگاره‌ی وی متفاوت است. فلسفه‌ی عزت نفس ما بخشی از خودآگاه‌مان را شکل می‌دهد. این فلسفه مربوط به حسی است که به خود و دست‌آوردهایمان در زندگی داریم. ممکن است در ارتباط با خود و دست‌آوردهایمان حس غرور یا شرم داشته باشیم. عزت نفس بازتابی مستقیم از حسی است که به خود داریم.

اگر فرد عزت نفس پایین داشته‌باشد، احتمالا خصوصیات شخصیتیش آن را نشان خواهدداد. برای نمونه، به احتمال فراوان فردی که عزت نفس پایین دارد افسرده، خجالتی یا دچار اضطراب اجتماعی است، در حالی که فردی با عزت نفس بالا برونگرا، خوش‌مشرب و شاد است. عزت نفس تاثیر مستقیم بر شخصیت فرد دارد.

خود آرمانی

نهایتا فلسفه‌ی خود آرمانی به خودی اشاره دارد که فرد مشتاق است بسازد. در روانشناسی اجتماعی خود آرمانی احتمالا از تجربه‌های گذشته، توقعات اجتماع یا الگوهای شخصیتی شکل می‌گیرد. وقتی فرد به همه‌ی اهدافش برسد خود آرمانی وی بهترین جلوه از شخصیت فرد را می‌سازد.

بیشتر بخوانید:   خودشناسی و کشف استعدادها با تست شخصیت شناسی MBTI

اگر خودانگاره‌ی فرد نزدیک به خود آرمانی وی نباشد، او افسرده و ناراضی خواهد بود. در نتیجه‌ی این حالت عزت نفس پایین می‌رود و حس شکست در زندگی را به فرد می‌دهد. فاصله داشتن با خود آرمانی گونه‌ای خودآگاهی را القا می‌کند و به دلیل پایین آوردن عزت نفس بر شخصیت فرد اثر می‌گذارد.

 

چشم‌انداز روانشناختی در ارتباط با خود

چشم انداز روانشناختی در ارتباط با خود

در روانشناسی شخصیت، خود به دو بخش تقسیم می‌شود: «من» (I) و «خودم» (Me). بخش «من» خود به شخص به منزله‌ی فردی اشاره دارد که در جهان حرکت و اقدام می‌کند و در عین حال تحت تاثیر جهان است. این بخش از خود شامل برداشت فرد از خود بر پایه‌ی اقداماتش است.

بخش دوم فرد را با عنوان «خودم» می‌خوانند. این بخش از خود شامل تفکرات و ارزیابی‌های ما در ارتباط با خودمان می‌شود. افراد در بخش «خودم» به خصوصیت‌های جسمانی، اخلاقی و ذهنی‌شان توجه می‌کنند تا مهارت‌ها، خصیصه‌ها، نظرات و احساسات‌شان را ارزیابی کنند.

در بخش «خودم» فلسفه‌ی خود، افراد خود را از نگاهی بیرونی مشاهده می‌کنند که بسیار شبیه ارزیابی ما از دیگران است. فلسفه‌ی «خودم» چشم‌اندازی بیرونی است از خودآگاهی ما از خودمان! خودآگاهی در ارتباط با خود به فرد امکان آن را می‌دهد که شخصیت و خود را ارزیابی کند و به کمک آن به شخصیت آرمانی خود برسد.

کلام آخر

شناخت «خود» شاید در نگاه اول کاری ساده به نظر برسد. اما در طول تاریخ بزرگان بیشماری به خودشناسی به منزله‌ی هدفی والا در زندگی نگریسته‌اند. برای جمع‌بندی مطلب بالا نگاهی اجمالی به آن چه خواندیم می‌کنیم:

  • معنای «خود» شامل کلیت فرد است که شامل شخصیت‌ها، نگرش‌ها، ذهنیت‌ها و اعمال خودآگاه و ناخودآگاهش می‌شود
  • نقش انتقال وقتی اهمیت می‌یابد که فرد خود را در حین درمان روانکاوانه ارزیابی می‌کند
  • انتقال فرایندی است که فرد احساسات و آرزوهایش را از کودکی به فردی جدید (بزرگسالی) هدایت می‌کند
  • کارل راجرز خود را مشتمل بر سه بخش تعریف می‌کند: خودانگاره، خود آرمانی و عزت نفس
  • در روانشناسی شخصیت خود به دو بخش تقسیم می‌شود: من و خودم