شکاف نسل؛ کلمهای آشنا که به گوش همه ما خورده است. همین عبارت تکراری عامل بسیاری از مشکلات والد-فرزندی است. آگاهی از اختلاف نسل، بسیاری از معضلات درون خانواده را حل خواهد کرد.
اختلاف نسل یا تفاوت فرهنگی؛ کدام یک مشکل حقیقی جامعه خانوادگی امروز ما است؟ پاسخ ساده به این سوال این است: «هر دو.»
آن چیزی که فاصله میان والدین و فرزندان را زیاد میکند، ترکیب اختلاف نسل و تفاوتهای فرهنگی میان آنهاست.
آیا میتوانیم جلوی این تفاوتها و اختلافات را بگیریم؟ خیر. مفهوم تفاوت برای تغییر دادن نیست، برای پذیرش است.
ما عادت کردهایم تفاوتهایی که منجر به شکاف نسل میشوند را تغییر دهیم، نادیده بگیریم یا مسخره کنیم. به ما آموختهاند که هر چیز متفاوتی اشتباه است و برای درست شدن باید تبدیل به عادت همیشگی ما شود.
همین جملهی ساده بالا ممکن است، ریشه بسیاری از مشکلات بین نسلها را به ما نشان دهد.
شکاف نسل یا اختلاف فرهنگی؛ اختلاف فرهنگی
در همین ابتدای مقاله بهتر است که تکلیف خود را با مفهوم واژهها روشن کنیم. وقتی از اختلاف فرهنگی صحبت میکنیم، ابتدا تصویر دو کشور با دو فرهنگ متفاوت در ذهنمان نقش میبندد.
برای مثال در کشور ما آداب غذا خوردن به گونهای است که شنیدن صدای غذا خوردن افراد میتواند ناخوشایند باشد. همین فرهنگ را با کشوری مانند کره مقایسه کنیم.
یکی از سنتهای قدیمی کره این است که غذا باید داغ و با سروصدا میل شود. بیصدا غذا خوردن به این معناست که شما غذا را دوست ندارید و به میزبان توهین کردهاید.
حال تصور کنیم که یک فرد کرهای، در جمع ایرانی مشغول غذا خوردن باشد. معمولا به او برچسب بیفرهنگی میزنیم. آیا او بیفرهنگ است یا تنها دچار اختلاف فرهنگی شده است؟
دایره مقایسه را کوچکتر کنیم. تفاوت فرهنگی درمیان مردمان شمال و جنوب ایران نیز بسیار فاحش است. در شهری مانند تهران با قومیتهای متفاوت، هزاران فرهنگ وجود دارد. درنهایت دو خانواده در مجاورت یکدیگر نیز درگیر همین موضوع هستند.
حال منصفانه با خود فکر کنیم، چند بار پیش آمده است که روی اختلاف فرهنگی آدمها، برچسب بیفرهنگی بزنیم؟
شکاف نسل یا اختلاف فرهنگی؛ شکاف نسل
تا اینجا میدانیم کدام رفتارهای مغایر موجود در یک خانه و خانواده، نشات گرفته از اختلاف فرهنگی است. شکاف نسل مفهوم متفاوتی دارد.
اختلاف نسل در نتیجه اختلاف سنی میان والدین و فرزندان شکل میگیرد. اگر احساس میکنید، در دهههای اخیر این عبارت زیاد به گوشتان خورده است، دلیل کاملا روشنی دارد.
هرچه اوضاع اقتصادی جوامع سیر نزولی داشته باشد، افراد دیرتر تن به ازدواج یا فرزندآوری میدهند. اختلاف سنی میان والدین و فرزندان زیاد شده و منجر به اختلافات نسلی میشود.
گاهی پدر و مادرها، انتظار دارند فرزندانشان مانند گذشته آنها و با همان ارزشها و عقاید زندگی کنند. آیا این امر امکانپذیر است؟ ما به عنوان یک فرد بزرگسال، همان فرد 10 سال پیش هستیم؟
قطعا خیر؛ تغییر کردن جزئی از ذات انسان است. مدیریت نسل هزارهی سوم با کنترل کردن آن معنای متفاوتی دارد.
شکاف نسل زمانی رخ میدهد که ما مصرانه، تلاش کنیم تا فرزندانمان با عقاید و ارزشگذاریهای ما زندگیکنند. در کشور سوئیس هر ده سال، قوانین را در معرض رایگیری عمومی قرار میدهند چراکه معتقدند هیچ نسلی نباید برای نسل بعد از خود تصمیمگیری کند.
دلیل اصلی فاصله میان والدین و فرزندان
در قسمت مقدمه، عنوان کردیم علت اصلی معضلات خانوادگی، ترکیب اختلاف فرهنگی و نسلی است. این معضل یکی از مشکلات معمول خانوادههای امروزی است. باید بدانیم که هر نسلی میتواند فرهنگ مختص خود را داشته باشد.
پیشرفت هر روزه تکنولوژی، سرعت ارتقا و تغییرات فرهنگ را بالا برده است. در همین راستا نسلهای گذشته که تسلط کمتری بر تکنولوژی دارند، از این قافله عقب میمانند.
شکاف نسل میتواند برگرفته از برخی سنتهای اشتباهی باشد که گذشتگان بر آنها پافشاری میکردند. تا همین سالهای اخیر جامعه ما درگیر قضاوتهای اطرافیان بود.
نسل جدید به واسطه حضور زودهنگام در جوامع داخلی و خارجی (به واسطه فضای مجازی) از تمام حق و حقوق خود آگاهی دارد. او باورهایی که با منطقش مغایرت داشته باشد را نمیپذیرد.
میتوان گفت بیشتر مشکلات به این خاطر است که نسلها میخواهند شکاف ایجاد شده میان خود را با تحمیل عقاید به یکدیگر پر کنند.
تحمیل کردن یا تلاش بیش از حد برای متقاعدسازی، فاصله میان افراد را بیشتر میکند.
راهکار برای جلوگیری از بیشتر شدن شکاف نسل
اولین، مهمترین و اساسیترین عامل پیشگیرنده از تشدید شکاف نسل، پذیرش است. همانطور که گفتیم، یکی از باورهای غلط آمیخته شده با ما این است که هر تفاوتی اشتباه است.
در چنین موقعیتی، سعی میکنیم تفاوتها را شبیه به خود و دنیای اطرافمان کنیم. باید پذیرفت، گاهی نسل امروزی اطلاعات بیشتر و به روزتری نسبت به ما دارند.
شاید تفاوتهای آنها، تفاوتهایی برای یک زندگی بهتر و باکیفیتتر باشد. نسل گذشته نیز تجربیاتی دارد که در کنار آگاهی نسل جدید میتواند، در هموارسازی راه به آنها کمک کند. در یک کلام، هیچ نسلی قابل حذف شدن نیست.
یکی از بزرگترین باورهای اشتباه جامعه ما تبدیل والدین به قدیسههای بیاشتباه بوده است. در فرهنگ ما پدر و مادر بتی هستند که هرگز دچار خطا نمیشوند برای همین نباید با آنها مقابله کرد.
همین ایده، شکاف نسل را چند برابر میکند. ما مسئولیت همیشه قهرمان بودن را بر دوش بزرگترهای خود انداختیم. به آنها اجازهی اشتباه کردن ندادیم و همین باعث شد نتوانیم با خطاهایشان مقابله کنیم.
چشمان خود را ببندیم و فرزندان یا والدین خود را آنگونه که هستند با تمام تفاوتهایشان، دوست بداریم و ستایش کنیم. مرحله اول پذیرش جهان اطراف، خودپذیری است.
بیراههی افراط و تفریط
همانطور که مشخص است، تمام حرف ما در این مقاله، پذیرش تفاوتهای نسلی و فرهنگی برای رسیدن به صلح نسبی است.
موضوع مهم این است که در مسیر پذیرش، از جاده تعادل خارج نشویم. به این معنا که مفاهیم بد، همیشه بد هستند و نمیتوان با لباس فرهنگ متفاوت آنها را در آغوش گرفت.
برای مثال دروغ گفتن یک ناهنجاری آسیبزا است. نمیتوان گفت دروغگویی نوعی فرهنگ متفاوت است که دیگران باید آن را بپذیرند.
برای اینکه در این راه درگیر افراط و تفریط نشویم، نیاز داریم که آگاهی خود را بالا ببریم و با ذهنی منطقی و اصولگرا، تفاوتها را بررسی (نه قضاوت) کنیم.
ارسال پاسخ