اشتباهات والدین در برخورد با فرزندان

اشتباهات والدین در برخورد با فرزندان
همه‌ی والدین اشتباهاتی در زمینه‌ی پرورش و تربیت فرزندان خود مرتکب می‌شوند.

همه‌ی والدین اشتباهاتی در زمینه‌ی پرورش و تربیت فرزندان خود مرتکب می‌شوند. این امر هیچ ایرادی ندارد. مسلما خطا در برخورد با کودکان سبب ایجاد استرس والدین خواهد شد. دفعه‌ی بعد که اشتباهی کردید و نگران و سردرگم بودید، به یاد داشته باشید: اشتباه طبیعی است، اما اصلاح آن نیاز به تلاش دارد. اعتراف به اشتباهات جرات می‌خواهد، خصوصا اگر باید در برابر کودکان به اشتباهات خود معترف شویم.

بازگشت به عقب و آغاز رابطه‌ای سالم‌تر با فرزندان کاری دشوار و پرکشمکش است. اما موهبت در اختیار والدین همین است که کودکان به آنان فرصت دوباره می‌دهند. این امر سبب می‌شود که بزرگسالان نیز رشد کنند و بالغ‌تر شوند. رشد در کنار فرزندان صرفا از ما والدینی بهتر نمی‌سازد، بلکه ما را تبدیل به انسان‌هایی بهتر خواهد کرد.

در ادامه‌ی این مطلب از بلاگ همراهتم به برخی از اشتباهات والدین در برخورد با کودکانشان اشاره می‌کنیم و بررسی می‌کنیم که اگر با این اشتباهات به درستی مقابله نشود فرزندان چه تاثیری خواهند گرفت.

تاثیر اشتباهات والدین

خطاهای والدین لزوما تاثیرات همیشگی بر کودکان نخواهد گذاشت. همه‌ی پدرها و مادرها هنگامی که با فرزند خود مواجه می‌شوند تجربه‌ای جدید را از سر می‌گذرانند. افراد بی‌تجربه معمولا با خطر لغزش روبرو هستند و این امر طبیعی است، اما شناسایی، پذیرش و تصدیق خطاکاری جسارت و آگاهی می‌خواهد. این رویکرد چند نکته‌ی مثبت در بر دارد:

  • الگویی مناسب برای برخورد کودک در هنگام ارتکاب خطا می‌شود
  • صداقت را به کودک یاد می‌دهد
  • به کودک جسارت اعتراف به اشتباهش را می‌دهد
  • تاثیر ماندگار رفتار اشتباه را از آینده‌ی کودک محو می‌کند

کودکان بی‌اراده، ترسو، ناهنجار، بیش‌فعال، زورگو، مغرور، پرتوقع، لجوج یا گرفتار مشکلات رفتاری و روحی معمولا والدینی دارند که یا پی به اشتباهات خود نبرده‌اند یا از اعتراف به آنها طفره رفته‌اند.

برخی از اشتباهات بزرگی که ما در رفتار با کودکان خود مرتکب می‌شویم طبیعی و اکثر آنها بسیار رایج است، اما این دلیل نمی‌شود که به آنها بی‌توجهی کنیم و از آنها سرسری بگذریم. در ادامه به برخی از این سهل‌انگاری‌ها اشاره می‌کنیم.

مدیریت خرد

مدیریت خرد

مدیریت خرد (micromanagement) یا به اصطلاح قدیمی «مو را از ماست کشیدن» از خصوصیت‌های افراد سخت‌کوش و متعهد است. این افراد فرزندان خود را دوست دارند و آرزوی موفقیت آنان را دارند. مشکل آن است که این والدین زیاد از حد در کارهای فرزندان خود دخیلند. در نتیجه‌ی این رفتار کودکان به والدین خود وابسته می‎مانند و در ایستادن بر پای خود و استقلال گرفتن با مشکل مواجه می‌شوند. این فرزندان در اداره‌ی خود دچار اشکال می‌شوند، انگیزه‌ی لازم را نمی‌یابند و در بدون در نظر گرفتن میزان هوشی که دارند از نظر عاطفی نابالغ می‌مانند. بهترین روش در مقابل مدیریت خرد آن است که به کودکان ابزار و مهارت‌های لازم را بدهیم تا بر خود متکی و مستقل باشند. هر چه کودکان در کارهای بیشتری که بدون سرپرستی و کمک شما و به تنهایی صورت می‌دهند موفق شوند، انگیزه و محرک بیشتری برای موفقیت‌های آینده خواهند بافت.

بیشتر بخوانید:   یافتن سعادت در زندگی

بیش از حد بها دادن

معمولاً اقدامات والدین با قصد نیکو و خیر است، اما یکی از گرایش‌های مخرب و فاجعه‌بار والدین بها دادن بیش از حد به کودکان (enabling) است. وقتی والدین به همه‌ی مطالبات بها می‌دهند و در پی برآوردن آنها هستند، کودکان معمولا در روابط آینده‌ی خود منصف نخواهند بود. این کودکان توقع دارند که دیگران در خدمت آنها باشند و از هر جهت آنان را تامین کنند. این دست افراد در مواجهه با دشواری‌ها پا پس می‌کشند و از کارهای سخت فراری می‌شوند، اما همیشه خود را محق و مستحق می‌دانند. همچنین آنها از لحاظ عاطفی از ترکیب عجیب عزت نفس پایین و تکبر رنج شدیدی خواهند کشید.

سعی کنید برای پرهیز از دام بها دادن به همه‌ی خواسته‌های فرزندان عزیزتان و مواجهه با عاقبت بد آنان، مسئولیت‌های شخصی برای کودکان تعیین کنید و آنها را تشویق کنید که خود به تنهایی به اهدافشان برسند. از بها دادن به خواسته‌ها دست بکشید و شروع به توانمندسازی آنها کنید.

الگوسازی بد

وظیفه‌ی اولیه و اصلی والدین آن است که الگویی مناسب و خوب برای کودکان خود باشند. با این حال بسیاری از والدین با رفتار ناهنجار و اشتباه خود برخلاف این وظیفه عمل می‌کنند و نمونه‌های منفی و بد رفتاری را الگوی فرزندانشان می‌سازند. سرپرستانی که از کوره در می‌روند، دیگران را سرزنش می‌کنند، دروغ می‌گویند یا در مشاجرات ادای قربانی را در می‌آورند به طور ناخودآگاه کودکانشان را به همین طریق پرورش می‌دهند. سرزنش کودکان به دلیل رفتارها یا عادت‌های بدی که خود به آنها آموختید مانند سرزنش انعکاس خود در آینه است. جوری رفتار کنید که دوست دارید کودکان‌تان رفتار کنند. شخصیتی باشید که دوست دارید در فرزندان خود ببینید. از همه مهمتر پیش از آن که از کودکان برای رفتار اشتباهشان ایراد بگیرید، سعی کنید خود را اصلاح کنید.

زورگویی

زورگویی

پدرها و مادرهای زورگو معمولا وسواس کنترل اوضاع و اداره‌ی محیط اطراف خود را دارند. این دست والدین به جای آن که کودکان خود را درک کنند، آنها را زیر بار فرمان‌ها، دستورالعمل‌ها، تهدید به خشونت یا خشونت عملی از پای در می‌آورند. این دست سرپرستان به جای آن که به کودکان امکان رشد و یافتن هویت شخصی را به فرزند خود بدهند، با ترساندن و فشار آوردن هدف شکل دادن به آنان و محدود کردنشان را دارند. متاسفانه کودکان والدین زورگو از عزت نفس پایین و مشکلات اضطراب روانی رنج می‌برند. این دست افراد نمی‌توانند به راحتی به دیگران اعتماد کنند و از صمیمیت و نزدیکی بیش از حد می‌ترسند.

بیشتر بخوانید:   چرا فرزند پروری مقدم بر فرزند آوری است؟

بی‌ثباتی

والدینی که ثبات شخصیتی یا رفتاری ندارند کودکان خود را تا مرز جنون می‌کشانند. این دست والدین که پیوسته نظر خود را عوض می‌کنند، ثبات فکری ندارند، به سختی تصمیم می‌گیرند یا نقش رهبری مستحکم را در خانواده ایفا نمی‌کنند کودکانی با عاطفه‌ی ضعیف و حساس پرورش می‌دهند. در این کودکان هسته‌ی شخصیتی و هویتی ضعیف شکل می‌گیرد. آنان در بیان نظرات خود ضعف دارند و اغلب برای پنهان کردن تزلزل‌های شخصیتی خود به رفتارهای مبارزه‌جویانه یا پنهان‌کارانه عادت می‌کنند.

نقد و قیاس

هیچ کس دوست ندارد مورد قیاس یا نقد دیگران باشد. با این حال بسیاری از والدین پیوسته کودکان خود را با دیگر کودکان مقایسه یا کردار آنها را نقد و سرزنش می‌کنند. این شیوه به طور قطع بر عزت نفس و نفس کودکان خدشه و آسیب وارد می‌کند. این دست کودکان در بزرگسالی پیوسته خود را غریبه و ناهمخوان با جمع یا ناموفق و سرخورده حس می‌کنند. این افراد قدر نقاط قوت خود را نمی‌دانند و ندایی منفی در درون دارند.

حدود و مرزها و ساختارهای رفتاری ضعیف

ایجاد ساختار، محدوده و مرزهای متعادل برای کودکان بسیار ضروری است. حال ساختار، محدوده و مرز دقیقا به چه معنا است؟ ساختار به معنای برنامه‌ی منظم روزمره است. محدوده به معنای ممانعت از رفتارهای مخرب یا خطرناک از طریق ایجاد قوه‌ی مناسب قضاوت در کودک است. مرز به معنای آموزش احترام به فضای جسمی و ذهنی میان افراد یا حریم شخصی خود و دیگران است.

بی‌توجهی

بی توجهی

در بیشتر موارد والدین نیت آن را ندارند که کودکان خود را نادیده بگیرند، اما در بسیاری از مواقع این اتفاق می‌افتد. بزرگسالان معمولا چنان غرق کار، مسئولیت‌های سرپرستی و فرزندان یا دیگر اعضای نزدیک خانواده می‌شوند که وقایع مهم زندگی کودکان را از دست می‌دهند یا بدتر از آن دیگر صدای [نیازهای] کودکان خود را نمی‌شنوند. کودکانی که از لحاظ عاطفی نادیده گرفته شده‌اند در همه‌ی طول عمر از مشکلات روحی و رفتاری رنج می‌برند. صرف گوش سپردن فعالانه، صحیح و از صمیم قلب به کودکان اثری شفابخش برای جبران آسیب‌های ناشی از کمبود زمان یا انرژی دارد.

بیشتر بخوانید:   نظر روانشناسی عشق درباره‌ عشق

نادیده گرفتن مشکلات آموزشی

بسیاری از مشکلات آموزشی یا رفتاری کودکان در نتیجه‌ی مستقیم مشکلات ناشناخته در زمینه‌ی فراگیری کودک است. والدین ناشکیبا و عجول که در مواجهه با عملکرد ضعیف کودک بی‌درنگ انگ تنبلی، بی‌انگیزگی یا بی‌خیالی به فرزند می‌زنند وی را در معرض خطر شدیدی برای طول عمر قرار می‌دهند. حتی کودکانی که نبوغ و هوش سرشاری دارند ممکن است از جنبه‌های متفاوت در ساختار آموزشی با مشکل مواجه باشند.

ارزش ندادن به احساسات

به یاد داشته باشید که وقتی کودک احساسات یا تزلزل‌ها و تردیدهای خود را ابراز می‌کند، هرگز نباید با آنها مخالفت، آنها را اصلاح یا نصیحت ناخواسته کنید. همچنین فرصت را خطابه دادن در رابطه با تجربه‌های خود غنیمت بشمارید. کودکان نیاز دارند که والدین آنها را درک کنند و برای احساسات و عواطفشان ارزش قایل باشند. بسیاری از نشانه‌های بیش‌فعالی، مبارزه‌جویی و اختلالات خلقی و رفتاری ناشی از درک نشدن احساسات در کودکی است.

کلام آخر

مسئولیت والدین تمام‌وقت است و هیچ ناظر و آموزگاری برای رفتار والدین وجود ندارد. والدین به ناچار اشتباه خواهند کرد و هیچ استثنایی در این زمینه وجود ندارد. ولی نباید ناامید شد، هیچ اشتباهی غیرقابل جبران نیست. والدین در زمینه‌ی پرورش کودکان خود پیوسته رشد می‌کنند، البته همه‌ی این‌ امیدها و دلگرمی‌ها مشروط بر آن است که والدین حاضر به پذیرش اشتباهات و مشتاق جبران آنها باشند. آنها باید به فرزندان خود نشان دهند که به آنها اهمیت می‌دهند، آنها را دوست دارند و حاضرند برای جبران کاستی‌ها و اشتباهات خود وقت و انرژی بگذارند. گام اول هم در این راستا غلبه بر استرس والدین است، باقی راه آسان است. در یک کلام از مهمترین خصوصیات والدین خوب آن است که با اعمالشان به فرزندان نشان می‌دهند که به آنها اهمیت می‌دهند و آنها را دوست دارند.