آیا عقل سلیم یا فهم عامه در دنیای امروزی همگانی است؟

عقل سلیم (common sense) یا فهم مشترک به قضاوت عملی و مطمئن درباره‌ی مسائل روزمره، یا قابلیت اساسی فهم، درک و قضاوت به شیوه‌ای گفته می‌شود که در بین اکثر مردم مشترک است. درک متعارف از مطالعه به‌دست نمی‌آید و حاصل تجربه محسوب می‌شود. افرادی که این خصوصیت را دارند معمولا واقع‌بین، منطقی، معتمد و عمل‌گرا هستند.

به نظر می‌رسد می‌توانیم تعریفی دیگر را نیز برای این اصطلاح در نظر بگیریم. عقل سلیم مجموعه‌ی دانش و تجربه‌ای است که به شیوه‌ی عملی به کارمان می‌آید. از سویی، در دنیای قدیم، مردم در جوامع کوچکتر زندگی می‌کردند و در روابط اجتماعی بیشتر با آشنایان برخورد داشتند. مردم اطلاعات را از طریق گفتگوها ردوبدل می‌کردند و دانش بیشتر به موضوع‌های کاربردی و روزمره محدود می‌شد. همچنین بستر فرهنگی و عرف جامعه معمولا یک‌دست‌تر بود.

از سوی دیگر، به دلیل محدودیت در فناوری، تجربه‌های عملی روزمره‌ی مردم یکسان‌تر بود. عملگرایی در آن جوامع بیشتر بود و به این ترتیب اشتراک درک آن‌ها از مسائل بیشتر بود. در آن دوران، می‌توانستیم عقل سلیم را معیاری نسبتا قابل اعتماد در نظر بگیریم.

در ادامه‌ی این مطلب از بلاگ همراهتم نگاهی به مفهوم عقل سلیم و میزان اعتبار آن در دنیای امروز خواهیم کرد.

عقل سلیم دیگر حکم نمی‌کند!

مسلما در گذشته بسیار شنیده‌ایم که عقل سلیم حکم می‌کند که…. ظاهرا این عبارت دیگر در دنیای امروزی کارآمد نیست. ما در ساختار پیچیده‌ی آموزشی و پرورشی امروزی با گرایش‌های فرهنگی و علمی متفاوت رشد می‌کنیم و دسترسی متنوعی به منابع اطلاعاتی داریم. هر یک از ما، با توجه دید فراگیرتر به دنیای اطراف، قدرت انتخاب بیشتری داریم. به این ترتیب، هویت فردی ما در قیاس با گذشته رشد بیشتری داشته است. امروزه اختلاف نظر نسل‌ها بیشتر شده و این امر درک مشترک را میان آن‌ها دشوارتر کرده است.

بیشتر بخوانید:   قدرت عادات شخصی را دست کم نگیرید

امروزه اگر عقل سلیم حکمفرما بود، مردم اشیائی را که از محدوده‌ی بودجه‌ی آن‌ها بالاتر است نمی‌خریدند، سیگار نمی‌کشیدند یا تنقلات ناسالم نمی‌خوردند. افراد با استفاده از عقل سلیم در فضای مجازی برای نظر دادن و ارسال تصاویر شخصی‌شان بیشتر دقت می‌کردند. بنابراین به نظر می‌رسد که دیگر وقت آن رسیده است که این معیار را از فرهنگ امروزی حذف کنیم.

عقل سلیم: مانعی بر روش یافتن راه حل

افراد گوناگون از نگاه خود دنیا را مطالعه و بررسی می‌کنند و از این رو درک آن‌ها از جهان اطراف منحصر به فرد و شخصی است. ما اگر بخواهیم درک مشترک را به‌منزله‌ی ابزاری برای یافتن راه حل مشکلات به کار بگیریم، مسلما به چاره‌های مناسبی نخواهیم رسید. از نظر برخی از متخصصان درک در انسان به شیوه‌های زیر صورت می‌پذیرد:

دریافت داده‌ها از طریق حواس

همه‌ی ما پنج حس برای گردآوری داده و درک محیط اطراف داریم و این حواس در هر یک از ما به صورتی متفاوت رشد می‌کند. محیط کار و زندگی هر یک از ما سبب ایجاد مسیرهای عصبی مشخص و ویژه‌ای در مغزمان می‌شود و تنوع میزان گیرایی حواس را میان همه‌ی ما ایجاد می‌کند. به مرور زمان هر یک از ما دنیای اطراف را به شیوه‌ی خود می‌فهمیم و درک شخصی خودمان را از واقعیت شکل می‌دهیم.

ما با پردازش داده‌های دریافتی آن را به دانش تبدیل می‌کنیم

وقتی داده‌ای را حس می‌کنیم، آن را در دسته‌های مشخص ـ به‌طور منظم، اولویت‌بندی‌شده و بایگانی‌شده ـ پردازش می‌کنیم. هر فرد بر اساس اولویت‌ها، علایق و تجربه‌های خود گونه‌ی متفاوتی از دانش را خواهد داشت.

بیشتر بخوانید:   رابطه عاطفی ناسالم و روش‌های شناخت

ما استراتژی‌هایی برای یافتن راه حل ایجاد می‌کنیم

هر یک از ما، هنگام سازماندهی دانش‌مان، راهبردهای متفاوتی برای اقدام در شرایط گوناگون می‌سازیم. نوزاد، هنگام گرسنگی، گریه می‌کند. اگر پس از گریه غذا دریافت کند، از این استراتژی برای رفع گرسنگی استفاده خواهد کرد. اگر گریه پاسخگوی نیازش نباشد، بالاخره پس از طی مدتی راهبردی دیگر برای رفع نیاز خود پیدا خواهد کرد. نمونه‌ی دیگر آن است که اگر مدیری سر کارکنان خود فریاد بزند و آن‌ها کارشان را به‌درستی به انجام برسانند، مدیر همیشه از همین راهکار استفاده خواهد کرد. ما تا وقتی با رویکردی مشخص به اهداف‌مان برسیم، از آن بهره می‌گیریم.

ما نتیجه‌گیری و الگوهای مختص به خود را شکل می‌دهیم

ذهن باز و پویا همواره در پی یافتن فرصت‌های جدید است. ما به تجربه در خواهیم یافت که برخی از راهکارها در گذر زمان کارآمد نیستند، ما این راه حل‌ها را شناسایی می‌کنیم و فرا می‌گیریم که در آینده اگر با شرایط یکسانی مواجه شدیم، نتیجه‌گیری جدیدی از شرایط داشته باشیم و از الگوهای رفتاری متفاوتی برای حل مشکلات بهره بگیریم. هر یک از ما، با توجه به شرایط پیش روی‌مان، با روند و سرعت خاص خود به سوی هدف حرکت می‌کنیم، به همین دلیل است که در دنیای امروز، با توجه به رشد هویت فردی، دیگر ابزار «عقل سلیم» وسیله‌ای مناسب برای حل مشکلات نیست.

کلام آخر

امروزه، نمی‌توانیم بر پایه‌ی عرف عمومی انتظار درک یکسان از دیگران داشته باشیم و باید از مهارت دیگری برای رسیدن به زمینه‌ی مشترک فکری استفاده کنیم. شاید این تحول، که با وجود عصر ارتباطات و دنیای فناوری رخ داده است، در ابتدا، کار ما را برای اقدام در اجتماع بشری دشوارتر کند. مسلما هر تغییری، در طول تاریخ، مشکلاتی مخصوص به خود داشته است، اما غلبه بر همین مشکلات انسان را برای پیشرفت و توسعه توانمند کرده است.

بیشتر بخوانید:   نوازش مثبت و منفی در تحلیل رفتار متقابل

امروزه با توجه به توجه بیشتر فرهنگ بشری به هویت فردی انسان تنوع گرایش‌ها و دیدگاه‌ها و سلیقه‌ها زمینه‌ی مشترک قدیمی را میان ما از بین برده است. ما باید در دنیای امروزه برای رسیدن به درک مشترک از شیوه‌ی گفت‌وگو، تفکر نقادانه، منطق، استدلال، هوش عاطفی و بسیاری دیگر از مهارت‌های زندگی بهره بگیریم.