تعریف مفهوم خودآگاهی در روانشناسی

چطور می‌توانیم مفهوم مبهم و سردرگم‌کننده‌ی خودآگاهی (consciousness) را توضیح دهیم؟ این اصطلاح دقیقا به چه معنا است؟ برخلاف تصور، همه‌ی ما با این مفهوم آشنایی فراوانی داریم و همین موضوع است که زیربنای همه‌ی ادراک‌ها، عواطف و افکار ما را شکل می‌دهد. با این حال، این تفکر بسیار مبهم، و توضیح آن دشوار است.

حس گرمای خورشید بر صورت، لذت دیدن عزیزان یا هیجان سوار شدن بر ترن هوایی، همه‌ی تجربه‌هایی که تا کنون داشته‌ایم، از افکار گرفته تا عواطف، همگی با این موضوع پیوند خورده‌اند. به نظر در این موضوع تناقض و تضادی مشاهده می‌شود، زیرا با این که خودآگاهی در هسته‌ی مرکزی همه‌ی تجربه‌ها قرار دارد، به دشواری می‌توانیم آن را تشریح کنیم و هنوز از لحاظ علمی بسیار پیچیده و مبهم است.

امروزه ما از کهکشان‌های دوردست و اعماق اقیانوس‌ها بیشتر از خودآگاهی خود خبر و اطلاع داریم. هرچند هزاران سال است که فلاسفه درباره‌ی این مفهوم مباحثه کرده‌اند و در حوزه‌ی علم نیز زمینه‌ی تحقیقاتی پرجنب و جوش و پرطرفداری است، اما تا حد فراوانی اسرار و رموز آن باقی مانده است. این راز خصوصیت بسیار مرموزی نیز دارد، با این که نمی‌توانیم آن را درک کنیم، آشنایی فراوان و نزدیکی بسیاری با آن حس می‌کنیم.

در ادامه‌ی این مطلب از بلاگ همراهتم سعی می‌کنیم تا حد ممکن خودآگاهی را تشریح کنیم.

تجربه کردن تجربه

بی‌حسی موضعی احتمالا تحمل جراحی دندان را تا حد فراوانی آسان می‌کند. نورون‌ها (neuron) یا سلول‌های عصبی متخصص در تشخیص درد با عنوان گیرنده‌ی درد یا نوسی‌سیپتورها (nociceptors) حتی وقتی به‌طور موضعی بی‌حس شده باشند نیز فعالند و سعی می‌کنند سیگنال‌های هشداردهنده به مغز را در ارتباط با آسیب بافت درون دندان ارسال کنند. با این که برخی از بی‌حسی‌های موضعی تا حدی فعالیت این گیرنده‌های درد را کاهش می‌دهد، بسیاری از دیگر سد راه سیگنال‌‎ها می‌شوند تا پیام به مغز نرسد. آسیب بافت درون دهان وضعیتی کاملا زیست‌شناختی، و پاسخ این گیرنده‌ها به آن واکنشی بیوشیمیایی است. این‌ها اتفاق‌ها یا پیشامدهایی هستند که هیچ ربطی به تجربه ندارند.

بیشتر بخوانید:   8 راهکار اساسی برای پرورش ذهن خلاق

وقتی سیب آبداری را گاز می‌زنیم (پس از گذراندن دوران نقاهت جراحی دندان،) ذهن ما نمی‌تواند به‌طور مستقیم با سیب ارتباط برقرار کند. ذهن، هر چه هم باشد، نمی‌تواند مستقیما طعم شیرین را بچشد، بافت ترد را حس کن یا عطر مواد شیمیایی منتشرشده در هوا را بو کند. ما برای درک این موارد، به سازوکار حسی پیچیده‌ای درون بدن خود نیاز داریم تا این سیگنال‌های عصبی را رمزگذاری کند و به مغز بفرستد. وقتی ارسال سیگنال به سوی مغز مختل می‌شود (مانند مثال بی‌حسی موضعی در دندانپزشکی،) همه‌ی موارد فوق صرفا وضعیتی جسمانی یا ترکیبی بیوشیمیایی منحصر به فرد در بدن ما محسوب می‌شوند.

حال آن که اگر مغز ما در وضعیت هوشیار و متمرکز این سیگنال‌ها را دریافت کند، اتفاقی فوق‌العاده می‌افتد: این سیگنال‌های زیست‌شناختی باعث پیدایش تجربه‌ی ذهنی خودآگاهی می‌شوند.

خودآگاهی: بخش قطعی از ذهن ما

درست است که ما هنوز از شیوه‎‌ی عمل یا ماهیت این مفهوم اطلاع درستی نداریم، اما به طور قطع تا به حال خودآگاهی جنبه‌ای تردیدناپذیر از ذهن ما محسوب شده است. با وجود رمز و رازهای فراوانی که در این موضوع وجود دارد، این بخش یکی از زیباترین و معنادارترین جنبه‌های تجربه‌ی بشری به حسال می‌آید: این مفهوم است که ارزش زندگی را به عمر می‌دهد و درک درونی از ارزش و منزلت برایمان فراهم می‎‌آورد. هیچ قانونی علیه پرتاب سنگ وجود ندارد، و با این حال برای پرتاب سنگ به انسانی دیگر قوانین بسیار سخت‌گیرانه و محکمی وضع شده است.

دلیل ساده‌ی موضوع بالا آن است که تا جایی که می‌دانیم انسان، برخلاف سنگ، توان تجربه‌ی لذت و درد را دارد. همه‌ی قواعدی که برای حق و حقوق انسان‌ها وجود دارد بر اساس همین قابلیت تجربه‌کردن انسان وضع شده است. خودآگاهی اساس و زیربنای همه‌ی تجربه‌ها به حساب می‌آید.

بیشتر بخوانید:   مهارت گوش دادن فعال: سراپا گوش، بدون قضاوت

این مفهوم در اساسی‌ترین معنای خود با تجربه پیوند دارد. خودآگاهی، به طریقی نامشخص، موقعیتی را در جهان، یا ترکیبی مشخص از اتم‌ها، مولکول‌ها، اندام‌ها یا هر چیز دیگر را بدل به تجربه می‎کند. به بیان دیگر، این مفهوم تجربه‌ی هوشیارانه و فعالانه‌ی تجربه است.

کلام آخر

به بیان بسیار ساده می‌توان خودآگاهی را آگاهی از تجربه‌ی درونی و بیرونی در نظر بگیریم. با این حال هزاران سال است که فلاسفه، دانشمندان الهیات و دیگر علوم مشغول تحلیل، تشریح و بحث بر سر ماهیت آن هستند. برخی از صاحب نظران آن را همان ذهن، و بعضی دیگر بخشی از آن می‌خوانند. در گذشته، آن را «زندگی درونی» فرد می‌خواندند که دنیای درون‌نگری، افکار و تصورات شخصی و اراده در فرد محسوب می‌شد. اما آن چه به نظر بسیاری از متخصصان از ملزومات تعریف این مفهوم در دنیای امروز می‌توان به هوشیاری و بیداری، درک از خود یا روح از طریق مکاشفه‌ی درونی، شناخت، تجربه، احساس و درک اشاره کرد.

ظاهرا وقتی از عبارت آگاهی ادراکی (perceptual awareness) صحبت می‌کرده است که در آن دریافت آگاهی از طریق درک ناشی از حواس و تحلیل صورت می‌گیرد، به مفهومی نظیر خودآگاهی اشاره داشته است. امروزه متفکرانی مانند کن ویلبر با بهره‌گرفتن از دانش روانشناسی غربی و عرفان شرقی سعی در ارائه‌ی توضیحی دقیق‌تر درباره‌ی این مفهوم دارند.