ممکن است ادوارد مونک را نشناسید و اصلاً طرفدار هنر نقاشی نباشید، اما بازهم چندباری نقاشی جیغ او را دیدهاید.
این اثر بهخاطر رنگهای اکسپریونیستی، آسمان زرد و نارنجی پیچ و تاب خورده و بیش از همه شخص مرموز درون نقاشی که روی پلی ایستاده، صورتش را با دستهایش گرفته و با حالتی حاکی از پریشانی و اضطراب جیغ میکشد، معروف است. فریادی که نمیشنویم؛ اما درد و پریشانی آن را حس میکنیم. مفهومی که در پشت این نقاشی پنهان شده چه میتواند باشد؟
در ادامهی این مطلب از بلاگ همراهتم، به تحلیل دقیقتر این اثر میپردازیم.
ادوارد مونک و هنر مدرن
نقاشی جیغ در اواخر قرن نوزده و در دورهی خاصی از تحولات تاریخ هنر توسط ادوارد مونک کشیده شد. در اواخر قرن نوزدهم برخی نقاشان برجسته مانند ادوارد، هنر را وسیلهای برای بیان احساسات، عواطف و افکار درونی استفاده کردند. این درحالی است که نقاشان آن زمان رغبت داشتند که نقاشیهایشان عینیت داشته باشد و واقعی به نظر برسد. همچنین سطح هنری آنان اغلب براساس مهارتشان در کشیدن واقعیت تخمین زده میشد. این کار که از طریق نقاشی با رنگهای روشن، اغراق آمیز و ساده انجام میپذیرفت، با انتقاد شدید منتقدان هنر مواجه شد. هنرمندانی چون مونک و ونگوگ راه را برای جنبشهای هنری مدرن در قرن بیستم هموار کردند.
نقاشی جیغ چطور خلق شد؟
ادوارد مونک قادر بود تصویری صادقانه و گاهاً زشت از اندوه درونی، پریشانی و نگرانی خود را به تصویر بکشد. او خودش نام «نقاشی روح» را روی این روند گذاشت و با ارجحیتبخشیدن به مفاهیم شخصی در مقابل مهارت و تکنیک یا حتی زیبایی بصری که هدف سنتی هنر است، کارش را پیش برد. خاطرات شخصی مونک، ایده اولیهی نقاشی مدرن جیغ را زمانی نشان میدهد که در مکانی بلند به چشماندازی در نروژ نگاه میکرده است.
نقل قول ادوارد مونک از تصویر نقاشی جیغ:
«با دو تن از دوستانم در جاده راه میرفتیم. آفتاب غروب میکرد که ناگهان آسمان مانند خون قرمز شد. ایستادم و به جایی کنار جاده تکیه دادم. خستگی وصفناپذیری وجودم را فرا گرفته بود. زبانههایی از خون و آتش روی سطح سیاه آبدره کشیده شده بود. دوستانم به رفتنشان ادامه دادند و من از آنها جا ماندم. از ترس به خود لرزیدم. این موقع بود که جیغ بیانتها و مهیبی از طبیعت شنیدم.»
بررسی روانی نقل قول مونک در نقاشی
ادوارد مونک روزی معمولی هنگام غروب آفتاب را درحالیکه با دوستانش برای پیادهروی به کنار آبدرهای در نروژ رفته بودند توصیف میکند. قاعدتاً پیادهروی در غروب آنهم کنار آب، آرامبخش به حساب میآید؛ اما برای مونک تاحدودی بحران اگزیستانسیالیستی پدید آورده است. پشت سر او در پسزمینهی نقاشی دو نفر که مبهم و تار هستند، به سمت دیگری درحال راه رفتناند که احتمالاً همان دو دوستی که مونک به آنها اشاره میکند هستند. او دنیایی را به تصویر کشیده که از کنترل خارج شده است.
چهرهای در حال فریاد زدن است که آن هم از حالت طبیعی خارج شده و علاوه بر روح و روان، از نظر فیزیکی هم بدنش موجدار است. گویی بدن، تحت تاثیر آشفتگی جهان پیرامونش قرار دارد. در تصویر جیغ، پل در داخل نقاشی خمیده نشده و انگار چون ساختهی دست بشر است و از دایرهی طبیعت خارج، هیاهو هیچ تأثیری روی آن نداشته است.
رویدادی که مونک آن را تجربه کرده، فقط مختص خودش بوده است و با توجه به تصویر دو شخص دیگر، آنها چیزی حس نکردهاند. میتوان گفت که مونک آن احساس عجیب را درون خودش حس کرده است. ادوارد با توجه به نقل قولی که در دفترچه خاطرات خود نوشته، در زمان تجربه این موضوع، احتمالاً دچار نوعی تشویش و اضطراب بوده است.
ریشه یابی
زندگی ادوارد مونک مانند بسیاری از هنرمندان دیگر، دچار تراژدی بوده است. او در ۱۴ سالگی مادر و یکی از خواهرانش را به دلیل بیماری سل از دست داد. پدر مونک گرفتار اختلال افسردگی بود، خواهر دیگر او در بیمارستان روانی به سر میبرد و برادرش نیز در جوانی از دنیا رفته بود. شرایط زندگی سخت او را از نظر جسمی بسیار شکننده کرده بود. مونک سعی داشت تا رنج ناشی از اختلالات روانی را با نوشیدن الکل از بین ببرد.
هرچند که به نظر میرسد تلخی و سیاهی موجود در آثار مونک به دلیل سرگذشت غمانگیز وی بوده است، اما ادوارد در جایگاه یک اندیشمند بزرگ همواره به جهان اطرافش توجه داشت و دغدغهمند بود. این موضوع بخش دیگری از سبک کار هنری او به شمار میرود. با همهی اینها، تابلوی جیغ اثر مونک احساسات درونی خالق اثر را نشان میدهد و فرای آن، یک درد مشترک را فریاد میزند. این اثر امروزه هم بسیار پرطرفدار است و در عصر معاصر نیز نماد تشویش و اضطرابهای درونی انسانها است.
اثر نقاشی جیغ بر عامه
چهرهی موجود در تابلوی جیغ، جنسیتی ندارد و سالها است به عنوان یک نماد محبوب شناخته میشود. احتمالاً این تصویر را در کتابها و طرحهای زیادی دیدهاید. افراد علاقمند به سینما، احتمالا فیلم جیغ محصول سال ۱۹۹۶ به کارگردانی وس کریون را دیدهاند. این فیلم به نقاشی مونک ارجاع داده شده است.
آرتور جانوف روانشناس معروف آمریکایی برای تصویر جلد مجموعه کتابهای روان شناختی خود از جیغ استفاده کرده است. اندی وارهول که از بنیانگذاران هنر پاپ در دهه ۵۰ میلادی است احترام زیادی برای مونک قائل بود و همواره در کارهایش از او الهام میگرفت. اِرو، هنرمند برجستهی ایسلندی هم در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۹ دو نسخه پست مدرن از نقاشی جیغ را کشید. نقاشی اول، دو نفر در حال فریاد کشیدن نشان میدهد و یک هواپیما در حال عبور از بالای سر آنها است. محتوای نقاشی دوم نیز که دینگ دانگ نام دارد، آبدره با حیاط مدرسه و تعدادی کودک در حال بازی را نشان میدهد.
کلام آخر
همه ما ممکن است در زندگی آنقدر تحت فشار قرار بگیریم که توان ادامه را از دست بدهیم و مشکلات در زندگیمان چیره شوند. اینجا است که میخواهیم با فریاد زدن انرژی منفی خود را تخلیه کنیم. فریاد زدن با احساس رهایی رابطهی مستقیم دارد و شاید به همین دلیل است که حتی با یک نگاه ساده به تابلوی نقاشی جیغ میشود با آن ارتباط برقرار کرد.
ارسال پاسخ