چگونه از نشخوار فکری دست برداریم و به زندگی خود ادامه دهیم؟

بسیاری از مردم حداقل در طول دوره‌ای کوتاه از زندگی خود، نشخوار فکری را تجربه می‌کنند. افکاری که بارها و بارها در سر شما تکرار می‌شوند موجب اذیت و آزار روح و روان‌تان خواهد شد. متاسفانه تلاش برای منحرف کردن حواس هم کارساز نیست. پس راه حل چیست؟ ما در این مطلب از سایت همراهتم به شما می‌گوییم که نشخوار کردن فکر چیست و برای کنترل آن و ادامه‌ی زندگی چه باید کرد؟

نشخوار کردن فکر چیست؟

بسیاری از ما در طول زندگی احساس کرده‌ایم که در افکارمان گیر کرده‌ایم، مدام موقعیت‌ها یا تعاملات خاصی را در ذهن‌مان تکرار می‌کنیم، در مورد آنچه باید انجام دهیم بسیار فکر می‌کنیم و همه‌ی گزینه‌ها را می‌سنجیم. به این کار می‌گویند بیش از حد فکر کردن یا همان نشخوار فکری.

فکر کردن‌های زیاد و چرخاندن افکار در ذهن‌مان بدون اینکه به نتیجه‌ی خاصی برسیم اسم‌های گوناگونی دارد: از افراط‌اندیشی گرفته تا وسواس فکری و فکر کردن بیش از حد، همگی عباراتی هستند که برای تعریف این موضوع به کار می‌روند. متاسفانه وقتی به افراط‌اندیشی مبتلا می‌شویم بدون اینکه بداینم به ذهن‌مان آسیب می‌زنیم. افکاری که مولد نیستند و هیچ فایده‌ای ندارند، بر سلامت روان تاثیرات منفی می‌گذارد. باوجود اینکه محققان و پزشکان زیادی این مشکل را مورد مطالعه قرار داده‌اند و در تلاش هستند که بر این چالش غلبه کنند، اما همچنان فکر کردن‌های بیش از حد میلیون‌ها نفر را آزار می‌دهد.

منحرف کردن حواس راه حلی مقطعی است

درمانگران شناختی-رفتاری بر سر این موضوع توافق دارند که راهکارهایی مانند حواس‌پرتی تنها، راه حل‌های موقتی هستند. شاید بتوانیم برای مدت کوتاهی تمرکز خود را از موضوعی که در مورد آن نشخوار می‌کنیم تغییر دهیم، اما ناگزیر بعداً ذهن‌مان دوباره به سراغش می‌رود. بنابراین، پرت کردن حواس به سمت موضوعات دیگر راه خوبی برای خلاصی از افکار مزاحم نیست. حتی تحقیقات اخیر بر  بر اهمیت تمرکز حواس تأکید دارد، که در واقع طرز تفکر ما در مورد افکارمان هم قابل تغییر است. ما می‌توانیم به طرز فکر خود فکر کنیم، و با انجام این کار، کمتر به سلسله افکاری بیاندیشیم که منجر به پریشانی عاطفی شود. تمرکز حواس از چرخه‌ی بی‌پایانی که مغز ما هنگام نشخوار فکری می‌سازد، جلوگیری می‌کند. به این تمرکز حواس و تفکر آگاهانه ذهن‌آگاهی می‌گویند.

بیشتر بخوانید:   چرا بعضی وقت‌ها بی هیچ دلیلی احساس غم یا ناراحتی داریم؟

ذهن‌آگاهی دقیقا چیست؟

ذهن آگاهی فرآیندی است که در آن همه‌ی افکارمان را به رسمیت بشناسیم، به آن‌ها اجازه دهیم در مغز ما وجود داشته باشند و آن‌ها را به حال خود رها کنیم. وقتی سلسه افکار مزاحمی به سراغ‌مان آمد اجازه دهیم مسیر خود را طی کنند و با آن‌ها مقابله نکنیم. این افکار که مانند باران بهاری، بی‌خبر و پر سر و صدا می‌آیند، بسیار گذرا هم هستند.

به عنوان مثال، اگر اخیراً با نشخوار فکری به کیفیت نحوه‌ی تعامل خود با شخصی زیاد فکر کرده‌اید و از خود پرسیده‌اید: «آیا با فلان شخص به درستی رفتار کردم؟ آیا حرفم اشتباه بوده؟ یا اینکه اگر فلان کار را می‌کردم بهتر نبود؟ یا اینکه او در مورد من چه فکری می‌کند؟» این الگوی تفکر ممکن است ساعت‌ها به طول بیانجامد. به جای اینکه تلاش کنید آن‌ها را از ذهن خود بیرون کنید یا حتی به دنبال جوابی برای سوالات بی‌پایان خود باشید، جز احساس گناه‌، غم و اندوه یا ناامیدی فایده‌ی دیگری نداشته باشد. به جای آن سعی کنید با افکار خود راه بیایید و به جای تلاش برای بیرون راندن‌شان از ذهن‌‌تان آن‌ها را همان‌طور که هستند بپذیرید. رویکرد ذهن‌آگاه مستقیماً به افکار خاصی پاسخ نمی‌دهد، اما در عوض افکار را تصدیق می‌کند و تشخیص می‌دهد که آن‌ها فقط افکار هستند. پس لزومی ندارد که به دنبال رد یا اثبات‌شان باشیم. همین که بدانیم در یک چرخه‌ی مخرب نشخوار فکری گیر افتادیم، کفایت می‌کند.

برای شکست افراط‌اندیشی چه کاری می‌توان انجام داد؟

اولین گام برای شکست نشخوار فکری، اندیشیدن به چیستی یک فکر است. فکر پیامی است که مغز ما برای ارائه‌ی اطلاعات به ما می‌دهد. برخی از افکار عاقلانه هستند در حالی که برخی دیگر به دلیل ترس یا سایر احساسات منفی، بد تصور می‌شوند. باید از خود بپرسیم که آیا تکرار افکار منفی و نتیجه‌گیری از آن‌ها نتایج مثبتی ارائه می‌کند؟ هرچه افکار طولانی‌تر شود، احساس گیر کردن بیشتر خواهد شد. حتی شاید تمرکز روی موضوعات دیگر بتواند جایگزین خوبی برای افکار مزاحم باشد، اما همان‌طور که قبلا هم گفتیم، این کار تنها یک راه حل موقتی است. در نهایت، رهایی از تفکر بیش از حد مستلزم تغییر پارادایم (Paradigm) یا همان نحوه‌ی نگرش درمورد افکارمان است. بنابراین دفعه‌ی بعد که درگیر افکار مزاحم شدید این سوالات را از خود بپرسید:

  • آیا این افکار مفید هستند؟
  • آیا می‌توانند چیزی را تغییر دهند؟
  • آیا در حال حاضر باید به آن‌ها پاسخ دهم؟
  • وقتی دارم به این موضوع فکر می‌کنم چه احساسی دارم؟
  • آیا کاری هست که بتوانم برای حل این معضل انجام دهم؟
بیشتر بخوانید:   اختلال دیسلکسیا: شناخت و درمان

کلام آخر

تغییر نحوه‌ی نگرش به نشخوار فکری آسان نیست. اما یادآوری این نکته که افکار از خود هیچ قدرتی ندارند، می‌تواند مفید باشد. ما فقط زمانی به آن‌ها قدرت می‌دهیم که باور داشته باشیم کاری از آن‌ها برمی‌آید یا اینکه لازم است کاری در مورد آن‌ها انجام دهیم. با ذهن‌آگاهی می‌توانیم شرایط را به گونه‌ای متفاوت مدیریت کنیم. اما تداوم نشخوار فکری چیزی را تغییر نمی‌دهد. اگر نتوانیم افکار مزاحم را مدیریت کنیم، درنهایت احساس درماندگی خواهیم کرد و ادامه‌ی آن باعث ایجاد اضطراب و افسردگی و درنهایت لزوم درمان از طریق روانشناس خواهد شد. بنابراین تأمل در فرآیند فکرهای‌مان، راه دیگری برای مشارکت در تفکر آگاهانه است که به رهایی ما از افکار مزاحم ختم می‌شود.