من همراهتم! حال خوب را با مشاوره از ما تجربه کن

دروغگویی

چرا مردم دروغ می گویند؟
بیشتر مردم برای منفعت شخصی دروغ می‌گویند.

بیشتر مردم برای منفعت شخصی دروغ می‌گویند. بیشتر کودکان در حین رشد دروغگویی را می‌آموزند. برای کودک دروغ به منزله‌ی گونه‌ای ارتباط است که در آن هدف به دست آوردن چیزی را دارد. معمولا این خصوصیت در دوران پیش از مدرسه شروع به شکل‌گیری می‌کند و با افزایش سن توسعه می‌یابد. اغلب والدین نگرانی خود را از گرایش کودکان به دروغگویی ابراز می‌کنند.

در ادامه‌ی این مطلب از بلاگ همراهتم به انواع دروغ و دلایل آن می‌پردازیم.

دروغ به نفع خودمان

شرایط بسیاری در زندگی پیش می‌آید که سبب می‌شود برای حفاظت از خود دروغ بگوییم. شاید برای فرار از تنبیه راستش را نگوییم. برای مثال اغلب کودکان درباره‌ی انجام تکلیف‌های خود دروغ می‌گویند. اگر راستش را بگویند، ممکن است والدین از آنها بخواهند که بی‌درنگ فعالیت‌های مورد علاقه‌ی خود را رها کنند و بر سر مشق خود بروند و این امر مانع برنامه‌های تفریحی‌شان می‌شود.

شاید فرزندان به دلیل پشیمانی یا شرم از رفتارشان یا پرهیز از دادن اطلاعاتی که ممکن است به ضررشان تمام شود حقیقت را از والدین پنهان کنند. شاید دلواپس باشیم اگر عموم از اطلاعات پنهانی ما با خبر شوند مضطرب و پریشان شویم.

شاید از طریق پنهان کردن واقعیت بخواهیم از مشاجرات و درگیری‌ها پرهیز کنیم. برای نمونه شاید همسران از ترس مشاجره‌ی ناخوشایند احتمالی احساس واقعی خود را از رفتار همسرانشان اظهار نکنند.

ممکن است برای آن که میان اعضای گروهی خاص پذیرش اجتماعی داشته باشیم دروغ بگوییم. مثلا شاید برای عضویت در گروهی که موضوعی خاص گرایش دارد تظاهر به علاقه به آن موضوع کنیم. همچنین احتمال دارد که در رسانه‌های اجتماعی برای جلب محبوبیت بخشی از حقیقت را تحریف یا موکول به آینده کنیم.

در برخی از اوقات برای پیشی گرفتن در رقابت‌ها یا کسب و کار دروغ می‌گوییم. مثلا ممکن است کاسب برای تظاهر به اعتبار درباره‌ی موفقیت‌های گذشته‌اش ناصادق باشد. چنین دروغ‌هایی ممکن است در کوتاه‌مدت باعث شود که حس بهتری نسبت به خود داشته باشیم. به همین ترتیب احتمال دارد برای حفظ کنترل در رابطه‌هایمان نیز دروغ بگوییم. مثلا شاید به دروغ بگوییم که در شراکت تجاری پول هنگفتی را از جیب خرج کرده‌ایم.

گاهی نوجوانان به دلیل سردرگمی و تخیلات خود حرف‌های ناراست می‌زنند، این مورد را در دسته‌ی تفکرات آرزومندانه (wishful thinking) دسته‌بندی می‌کنند.

دروغگویی برای حمایت از دیگران

گاهی دروغ می‌گوییم که از فردی دیگر دفاع کنیم. شاید برای محافظت از احساسات شخصی دیگر حقیقت را پنهان کنیم. مثلا ممکن است برای جلوگیری از ناراحتی دوستی نظر صریحمان را درباره‌ی ظاهر جدیدش ندهیم. همچنین شاید والدین درباره‌ی مرگ حیوان خانگی به کودکان دروغ بگویند. چنین دروغ‌های مصلحتی را «دروغ‌های سفید» نیز می‌گویند.

بیشتر بخوانید:   نشانه‌های هوش هیجانی پایین چیست؟

احتمال این امر وجود دارد که برای جلوگیری از عواقب منفی حقوقی برای دوستی حقیقت را درباره‌ی فعالیت غیرقانونی او پنهان کنیم. البته این دروغ مصلحتی یا سفید محسوب نخواهد شد چرا که احتمالا دوستمان در مواجهه با عواقب منفی عملش فرصت آموختن راه صحیح را خواهد داشت و اگر کسی در اثر اقدامات او آسیب دیده باشد به حقش خواهد رسید.

آیا دروغگویی همیشه اشتباه است؟

آیا دروغگویی همیشه اشتباه است؟

دروغ آسیب‌رسان است زیرا هنگامی که افشا شود اعتماد را از بین خواهد برد و ضربه‌ی شدیدی به روابط میان فردی می‌رساند. دروغگو بی‌اعتبار و شرمسار می‌شود. هنگامی با پنهان کردن حقیقت از عواقب تصمیمات اشتباه فرار می‌کنیم، فرصت آموختن از عواقب منفی کارهای غلط را از دست می‌دهیم و ممکن است در آینده مجددا به اشتباه تن دهیم. از آن گذشته عذاب وجدان ناشی از این کار آسیب جدی به سلامت روان ما می‌رساند.

دروغ به دیگران نیز آسیب می‌رساند، مثلا حق دیگران ضایع می‌شود. دروغ در زمینه‌ی اجتماعی ممکن است به فروپاشی همکاری میان افراد یا گروه‌ها و حتی اجتماع‌ها بینجامد.

هر چند ممکن است در برخی از موارد از دروغ سفید برای پرهیز از آسیب به احساسات و عواطف دیگری استفاده شود، یا برای کمک به خود در اجرای بهتر اقدامی حقیقت را نادیده بگیریم. مثلا در صورتی که وضعیتی ما را خشمگین می‌کند و مانع از پیشروی ما در کار می‌شود، می‌توانیم به طور موقت و تا پایان گرفتن کار توجهی به شرایط نداشته باشیم و بعد از فراغت از عمل با آن مواجه شویم.

در این شرایط خشم ما به خودی خود و به تدریج فروکش کند و نیاز مقابله با آن یا منبع عصبانیت از بین برود. از آن سو در شرایطی باید بعد از پایان کار با مشکل رو در رو شویم. در این صورت نیز هنگامی که از این احساس خام فاصله گرفته و آرام شده‌ایم بهتر می‌توانیم تصمیم بگیریم و شرایط را مدیریت کنیم. اقدام بهتر آن است که اساسا شرایط را تحلیل کنیم و سعی داشته باشیم از خشمگین شدن در آینده پیشگیری کنیم.

بیشتر بخوانید:   چقدر با بحران میانسالی آشنایی دارید؟

دروغگویی و ناخودآگاه

نمونه‌ی دیگری از دروغ مفید در سطح ناخودآگاه رخ می‌دهد. بخش ناخودآگاه مغز ما در بسیاری از مواقع به ما دروغ می‌گوید تا اداره‌ی زندگی را برایمان آسان‌تر کند. مثلا وقتی کسی حرفی را زیر لب می‌گوید، اغلب ناخودآگاه ما بی‌درنگ به ما می‌قبولاند که واژه‌های درست را شنیده‌ایم.

وقتی واقعه‌ای را به یاد می‌آوریم، ناخودآگاه ما معمولا خاطره‌ی ما را مملو از تصاویری که می‌کند که از آن حادثه می‌خواهیم به یاد داشته باشیم و تصاویر ناخوشایند را از آن حذف می‌کند یا صرفا برخی از تصاویر مهم آن رویداد را به یاد ما می‌آورد. احتمالا دلیل این امر آن است که به خاطر سپردن همه‌ی جزئیات یک واقعه ممکن است فضای فراوانی را از مغز ما اشغال کند. در عوض مغز ما صرفا برخی از اطلاعات ارزشمند را ذخیره می‌کند و در آینده برای ارجاع به آن نقاط خالی را خود پر خواهد کرد و به این ترتیب با نیت اقدام کارآمد دروغ‌پردازی می‌کند!

غربال کردن اطلاعات بی‌اهمیت

مغز ما در قسمت ناخودآگاه خود اطلاعات و داده‌هایی را که به نظر بی‌اهمیت یا بی‌ارتباط می‌رسد را از صافی می‌گذراند و از این رو با حذف برخی از واقعیت‌ها از صحت شرایط کم می‌کند. مثلا گاهی خواننده پیش از آن که جمله‌ای مهم را به طور کامل بخواند متوجه سنگ ریزه‌ای که در کفشش قرار گرفته است نمی‌شود. علت آن است که ناخودآگاه نمی‌گذارد که در همه‌ی لحظه‌ها متوجه همه‌ی حس‌های خود باشیم.

به هر حال گاهی شرایط متعدد و پیچیده به طور همزمان برای ما رخ می‌دهد و مغز به طور غیرارادی باید رسیدگی به آنها را اولویت‌بندی کند. اطلاعات بیشمار احتمالا بار سنگینی بر دوش ما خواهد گذاشت، همان طور که در افراد مبتلا به طیف اوتیسم رخ می‌دهد. وقتی این دست افراد تحت فشار اطلاعات و احساسات متعدد و چندلایه می‌شوند، معمولا آشفته و گاهی به طور کلی بی‌تحرک و ناتوان در پاسخگویی می‌شوند.

تجربه نشان داده است که ممکن است بخش ناخودآگاه مغز برای حمایت و محافظت از بخش خودآگاه اطلاعات را پنهان یا حتی تحریف کند تا خودآگاه بتواند با مشکلات اصلی مواجهه کند. در روانشناسی این واقعه را «انکار» (denial) می‌خوانند. این اصطلاح شیوه‌ی عملکرد فرد را با اتفاقی توضیح می‌دهد که بهتر است اساسا نادیده گرفته شود. احتمالا چنین انکاری در سطح ناخودآگاه رخ می‌دهد. مثلا ممکن است منکر اندوه خود از شرایطی خاص شویم، زیرا انطباق و سازش با عواطف غمگین ناشی از آن برایمان دشوار باشد.

بیشتر بخوانید:   رابطه عاطفی ناسالم و روش‌های شناخت

دروغ ناخودآگاه

دروغ ناخودآگاه

وقتی واقعیت در ناخودآگاه تحریف می‌شود در رفتار خودآگاه به صورت گفتار یا رفتار کذب نمایان می‌شود. برای مثال وقتی مغز به طور غیرارادی بخشی از خاطره‌ای را حذف یا تغییر می‌دهد، ما باور خواهیم داشت که آن چه بازگو می‌کنیم صادقانه است و در این صورت بدون آن که بخواهیم دروغ بگوییم حرف کذبی زده‌ایم.

هر چند در بیشتر موارد این رویکردهای بخش ناخودآگاه برای منفعت شخص کارآمد و خوب است، به هر حال در دسته‌ی دروغ طبقه‌بندی می‌شود و هر چند برای اغفال خود شخص است فریبکارانه محسوب می‌شود. در هر حال باید تحریف خودآگاه واقعیت را در دسته‌ی دروغ در روابط جای دهیم و هدف آن را کسب منفعیت شخصی در نظر بگیریم، از آن سو دروغ ناخودآگاه را می‌توانیم بازسازی انطباقی خاطره یا مفهومی معادل آن در نظر داشته باشیم.

کلام آخر

باید به کودکان تفاوت میان دروغی که به خود یا دیگران آسیب می‌رساند و دروغ ناخودآگاه را بیاموزیم. همچنین به دلیل آن که به هر حال دروغ سفید یا مصلحتی وجود دارد، شاید بهتر باشد مفهوم آن را نیز به وضوح توضیح دهیم. البته باید به خاطر بسپاریم که هر چند در بسیاری از موارد پرهیز از راستی به منزله‌ی راهبردی برای مواجهه با مشکلات است، اما همیشه صداقت در بلند مدت تاثیر بهتری خواهد داشت.

در بسیاری از موارد ما برای به تاخیر انداختن گفتگویی دشوار یا ناخوشایند به اصطلاح دروغ مصلحتی می‌گوییم. این امر شاید در لحظه کارآمد باشد، اما هر چه زمان بگذرد کار سخت‌تر خواهد شد، زیرا مغز بسیاری از جزئیات را حذف کرده است و به همین دلیل دید ما دیگر کلی و دقیق نخواهد بود. نهایتا باید در نظر داشت که دروغ مصلحتی نیز به منزله‌ی آخرین راه حل خواهد بود. به قول فردوسی:

اگر جفت گردد زبان با دروغ

نگیرد ز بخت سپهری فروغ