بی حوصلگی برای انسان بسیار سودمند است! هنگامی که فکر در درون خود به پرواز در میآید و محرکهای بیرونی نمیتوانند آن را منحرف کنند، ارتباطات و پیوندهای جدیدی در آن شکل میگیرد. این واقعه به خلاقیت میانجامد. افرادی که از تنهایی با خود و افکارشان نمیترسند معمولا خلاقتر از دیگرانند.
آرتور شوپنهاور (Arthur Schopenhauer) فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم گفته است که دنیا به دو دسته تقسیم میشود. آنهایی که سعی در رسیدن به اهدافی دارند که پیش روی همه قرار دارد، البته آنها بهتر، مناسبتر و سریعتر عمل میکنند و دنیا را بهتر، قویتر و هوشمندتر میسازند، اما تفاوتی در جهان پدید نمیآورند. دستهی دوم کسانی هستند که اهداف جدیدی را شناسایی میکنند و محرک ابتکار، خلاقیت و تغییرند. اینها کسانی هستند که دنیا را به پیش میرانند.
حال ویژگی مشخصهی افرادی که دنیا را به گونهای متفاوت مینگرند چیست؟ ما آن را خلاقیت مینامیم. مطالعهی دقیق در حوزهی خلاقیت به تازگی شروع شده است. از زمان یونان باستان دربارهی خلاقیت به منزلهی امری عرفانی صحبت میشده است. افراد خلاق را در قدیم صرفا مجرایی از دنیای ناشناخته میدانستند. گوستاو مالر (Gustav Mahler) آهنگساز میگفت: «من سازنده نیستم، بلکه سازهام!» وقتی از استیو جابز (Steve Jobs) در ارتباط با شیوهی رسیدن به هدفهایش پرسش میشد، پاسخی نداشت و صرفا میگفت مسائل به خودی خود در مغزش حل میشدند.
حال رابطهی خلاقیت با بی حوصلگی چیست؟ در ادامهی این مطلب از بلاگ همراهتم به پاسخ این پرسش دست مییابیم.
شبکه حالت اولیه یا پیشفرض
تعریف رایج خلاقیت بیان میکند که این خصوصیت ارتباط معمول میان عناصر گوناگون را تغییر میدهد. به بیان دیگر ذهن خلاق سازمان عناصر را دگرگون میکند. اگر عناصر گوناگون به طریقی مشخص در کنار هم قرار گرفته باشند، فرد خلاق میتواند به طریقی جدید و متفاوت به آنها نگاه کند. برای مثال میتوانیم به برنامههای مسیریاب اشاره کنیم که سیستمهای هدایتگر ماهوارهای را تغییر دادند و آنها را برای راهنمایی رانندگان با دادهها و اطلاعات به لحظه ترکیب کردند.
بشر به تازگی توانسته است محدودههایی را در مغز شناسایی کند که با خلاقیت در ارتباطند. بخش عمدهی این محدودهها را شبکهی حالت پیشفرض (default mode network) تشکیل میدهد. این شبکه وقتی فعال میشود که محرک یا عاملی بیرونی تمرکز ما را به سمت مشخصی سوق نمیدهد و بنابراین حافظهی ما منبع اصلی افکار و تصوراتمان میشود. برای نمونه افکاری که در هنگام استحمام یا پیش از خواب به ذهنمان میرسد از این گونه است.
در گذشته فرض بر این بود که صرفا زمانی که در حال تفکر عمیق و متمرکز هستیم انرژی مصرف میکند، مثلا وقتی کتاب میخوانیم، برای آزمون آماده میشویم یا به سخنرانی علمی گوش میدهیم. این اعمال را شبکهای به نام کارکردهای اجرایی (executive functions) اداره میکنند. به هر حال مشخص شده است که هنگامی که توجه ما به درون متمرکز میشود، مثلا وقتی در حمام هستیم یا پشت چراغ قرمز در خیال و رویا غرق میشویم، بخش دیگری از مغز با عنوان «شبکهی حالت پیشفرض» کنترل امور را به دست میگیرد. بنابراین وقتی در پشت ترافیک حوصلهمان سر میرود و در خیال غوطهور میشویم، وقت خود را تلف نمیکنیم. دقیقا در همین لحظهها است که به طور خلاق فکر میکنیم، زیرا ذهن ما جلب منابع درونی خود شده است که از بینشها و راه حلهای خلاقانه شکل میگیرد.
اهمیت بی حوصلگی
کارهایی که حوصلهی ما را سر میبرند گاهی عواقب مهمی در پی دارند. برای مثال جان رونالد تالکین نویسندهی انگلیسی و خالق «ارباب حلقهها» هنگامی واژهی هابیت (Hobbit) را خلق کرد که در تعطیلات تابستانی وادار بود زمان و انرژی فراوانی را برای تصحیح امتحانات شاگردانش در دانشگاه آکسفورد (Oxford) صرف کند. او در مصاحبهای گفت که: «این کار توان و زمان فراوانی را از من میگرفت و بسیار حوصله سربر بود.» او در حین تصحیح برگهها به صفحهای سفید رسید که یکی از شاگردان خالی رها کرده بود. تالکین فرصت را غنیمت شمرد و ذهنش را به پرواز درآورد. او در ادامه گفت: «قلمم بر کاغذ خالی دوید، نمیدانم چرا ولی این واژهها بر صفحه نمایان شد: و در دالانی در زمین هابیتی زندگی میکرد.»
بنابراین در میانهی لحظهای از بیحوصلگی یکی از آثار کلاسیک ادبیات قرن بیستم زاده شد. خلاقیت ارتباطی تنگاتنگ با شبکهی حالت پیشفرض مغز دارد. در شرایطی که افکار ما در درونمان به پرواز در میآید و محرکهای بیرونی ذهن ما را منحرف نمیکنند پیوندهایی جدید در مغز شکل میگیرد. تفکر تداعیگر (associative thinking) که گاهی در حالت بی حوصلگی شکل میگیرد برای بشریت بسیار مهم است، چرا که در این هنگام است که میتوانیم از خود و وقایع اطراف فاصله بگیریم سعی در درک نقطه نظرهای دیگر کنیم و در پی راه حلهایی تازه و خلاقانه برای مشکلات بگردیم. در این لحظات ما دیگر گرفتار عصبانیت از دوست صمیمی یا نگران قبضهای آخر ماه نخواهیم بود و ذهنمان بدون مزاحم و رها بال خواهد گشود.
مهار پنهانی
مهار پنهانی (latent inhibition) یکی دیگر از خصوصیتهای افراد خلاق است. افراد نوآور توان توجه به مسائلی و مواردی را دارند که در نظر دیگر فرعی یا حاشیهای محسوب میشود. توجه افراد خلاق بیش از آن که بر چیزی متمرکز باشد به طور پیوسته در حال گشت و گذار است. مغز این گونه مردم در بیرون نگه داشتن سر و صداها و نکات خرد و ریز با مشکل مواجه است. این نکتهی جالب توجه در میان افراد خلاق و برخی از بیماران با مشکل سلامت روان مشترک است.
تفاوت این دو دست از مردم آن است که فرد نوآور برخلاف بیمار روحی میتواند این برانگیختگیهای ذهنی را مهار کند و آنها را با واقعیت پیوند دهد. این در حالی است که فرد دچار بیماری روحی تحت فشار این افکار پراکنده قرار میگیرد. در آزمونهای شخصیت مشخص شده است که افراد خلاق به طور مسلم از لحاظ روحی سلامت و ثبات کامل دارند و از آن سو علایم فراوانی از نشانههای آسیبهای روانی را از خود نشان میدهند.
مواجهه با بی حوصلگی
کسانی که به خود اجازه میدهند که بی حوصله شوند و خود را از این بابت ملامت نمیکنند، ترسی از گذراندن وقت در تنهایی و با افکار خود ندارند. این دست افراد بسیار خلاقترند افرادی هستند که بی حوصلگی را تجربه نمیکنند. تجربهی بی حوصلگی در تشویق و ترغیب به تفکر خلاقانه نقش بسیار مهمی دارد. در مطالعهای در این زمینه از دو دسته مشارکتکننده استفاده شد. گروه اول باید شمارههای تلفن دفترچهی راهنما را یادداشت میکردند و دستهی دوم باید آنها را با صدای بلند میخواندند. در مرحلهی دوم آزمون شرکتکنندگان باید برای اشیاء گوناگون مانند فنجان یا گیره تا حد امکان کاربرد عنوان میکردند. هر چه کار مرحلهی اول (خواندن) کسالتآورتر بود در مرحلهی دوم شرکتکنندگان کارکردهای خلاقانهتری برای اشیاء یافتند.
توانایی گذراندن وقت با خود
قابلیت وقت گذراندن با خود و افکار شخصی را میتوان آموخت. کودکانی که نمیتوانند در تنهایی و با خود وقت بگذرانند بیش از هر چیز از سر رفتن حوصلهشان میترسند. در یک مطالعه از دانش آموزان خواسته شد که به مدت پانزده دقیقه بدون هیچ عامل محرکی در یک اتاق بنشینند. در اتاق یک دستگاه شوک برقی نیز گذاشته شد. برخی از دانش آموزان بعد از آن که حوصلهشان سر رفت به خود شوک الکتریکی دادند. مشخص شد که آنها ترجیح میدهند درد را تحمل کنند تا با خود و افکار خود تنها بمانند یا حوصلهشان سر برود.
کلام آخر
در دوران حاضر که توجه ما در آن واحد به چندین محرک بیرونی جلب میشود، توجه به محرکهای درونی تا حد فراوانی ضعیف شده است. ما معمولا به طور همزمان تا 10 عامل حواس پرتی را در حین کار کردن داریم. این عوامل همگی برای جلب توجه ما در رقابت هستند و توان ما را در متمرکز ماندن فلج میکنند و نمیگذارند که بر درون خود تمرکز ذهنی داشته باشیم. از این رو است که انتظار برای سبز شدن چراغ قرمز به هیچ وجه تلف کردن وقت محسوب نمیشود.
دقیقا در یک چنین زمانی است که میتوانیم نکتهای را درک کنیم، کاری که در همهمهی جریان تند زندگی ناممکن است. هنگامی که حضور عاطفی یا جسمانی دیگران مانع از آن میشود که ما از خود و هیاهوهای بیرونی فاصله بگیریم، دنیای درون ما بیتوجه رها میشود. در تنهایی مثلا در هنگام استحمام مغز ما رها میشود و از منابع درونی متنوع الهام میگیرد. این منابع همان پایههای بینش و راه حلهای خلاقانه برای مشکلات زندگی هستند.
ارسال پاسخ