دروغگویی دلایل زیادی دارد. براساس تحقیقات دانشگاه واترلو دروغگویی نوعی عادت است که از کودکی شروع میشود. ما در همان ابتدای زندگی متوجه میشویم که با دروغ گفتن و تغییر شکل حقیقت میتوانیم به خواستههایمان برسیم. همین نتیجه گرفتن میتواند کمکم به یک عادت تبدیل شود. عادت غلطی که بر همهی جنبههای زندگیمان اثرات مخربی دارد. هرکسی برای دروغگویی دلایل خودش را دارد. در ادامه دلایل دروغگویی را با هم میخوانیم.
علتهای دروغگویی
-
تنبیه نشدن:
علت این دروغها فرار از هرگونه تنبیه است. دروغهایی که علت آن ترس از تنبیه و سرزنش است را بیشتر از دهان کودکان یا افراد بیاراده میشنویم. این افراد برای فرار از زخمزبان شنیدن معمولا حقایق را پنهان میکنند یا دربارهی آن دروغ میگویند. بیشتر دروغهایی که کودکان در اوایل کودکی میگویند به همین علت است؛ مثل «نه، من شکلاتها را نخوردهام. نه من برادرم را کتک نزدم.» حتی بزرگسالان هم برای اینکه از طرف خانواده، معلمان، رئیس و یا هرکس دیگری سرزنش نشوند، دروغ میگویند.
-
خودفریبی:
این دروغها برای این گفته میشود که فرد نمیخواهد با حقایق زندگی خود کنار بیاید. خودفریبی انواع و اقسام مختلف دارد. به زبان ساده ما با گفتن این دروغها خودمان را گول میزنیم. متاسفانه تکرار این دروغها باعث میشوند که فرد دروغ خودش را باور کند و برای درست کردن اوضاع هیچ تلاشی نکند. بعضی از روانشناسان میگویند خودفریبی نوعی حماقت است ولی درمقابل برخی دیگر آن را جنبهی مثبتی از ذهن میشناسند؛ چون باعث افزایش شادی، اعتماد به نفس و کاهش اضطراب و استرس در ما خواهد شد. مثلا وقتی برای اولین بار میخواهیم دست به کاری بزنیم، بلوف زدن شاید کمی به ما دل و جرات بدهد. شاید کمی خودفریبی برای کسانی که از اعتمادبهنفس پایینی رنج میبرند آنقدرها هم بد نباشد. اگر بخواهیم نگاه مثبتی به خودفریبی داشته باشیم میتوانیم آن را شکل دیگری از روحیه دادن به خودمان بدانیم.
شاید کسانی که مشکل کمبود اعتماد به نفس دارند، خودفریبی برایشان بهترین و مفیدترین راه ممکن باشد تا بتوانند کارهایشان را به شکل بهتری به انجام برسانند.
درواقع هرکدام از ما مواقعی که نیاز به روحیه و اعتمادبهنفس داریم میتوانیم از این طریق شکستهای خودمان را در ذهنمان کمرنگ و موفقیتهایمان را بزرگ جلوه دهیم.
-
آسیب زدن به دیگران:
گاهی بعضی از دروغها میتوانند به فرد مقابل آسیب بزنند و البته که فرد دروغگو از این آسیب اطلاع دارد. اما چون از این دروغ سود میبرد به دروغ گفتن ادامه میدهد. مثل کسی که میخواهد چیزی بفروشد و دربارهی آن کالا اطلاعات غلطی میدهد تا با دروغش بتواند سود کند.
-
دروغگویی درمورد آرزوهایمان:
این نوع دروغها را از زبان کودکان زیاد میشنویم. مثل اینکه میگویند: من فلان اسباببازی را دارم. بزرگسالان هم از این دسته دروغها میگویند.
-
برای کسب قدرت:
این افراد با دروغ گفتن در مورد وضعیت خود، نهتنها خودشان را در وضعیت بهتری نشان میدهند، حتی احساس خودبرتربینی دروغین دارند. این دروغها به آنها احساس قوی بودن و قدرتمندی میدهد. سیاستمداران و افراد مشهور، بیشتر از این نوع دروغها میگویند و دلیل آن هم کاملا مشخص است. هرچه مردم از این افراد تصویر بهتری در ذهن داشته باشند، میزان طرفداری آنها هم بیشتر و بیشتر میشود. همین موضوع باعث قدرت بیشتر این افراد خواهد شد. در میخوانیم که آدولف هیتلر هرچه بیشتر از موفقیتهایش دروغ میگفت، بیشتر به دروغهایش دربارهی شکستناپذیری خود ایمان میآورد.
-
حفظ استقلال:
گاهی اوقات ما برای اینکه استقلال خود را از دست ندهیم به دروغ متوسل میشویم. اینکه نخواهیم کسی در کارهایمان دخالت کند یکی از علتهای دروغگویی است. ممکن است بسیاری از ما از درستی کاری که میکنیم مطمئن باشیم و برای خلاص شدن از توضیح دادن به دیگران، دروغ بگوییم. خیلی سخت است که وقتی کاری را شروع میکنیم از طرف دیگران سوالپیچ شویم. طفره رفتن یا دروغ گفتن یکی از راههاییست که ذهنمان برای فرار از این وضعیت انتخاب میکند.
-
کمک به دیگران:
حتما شما هم عبارت دروغ مصلحتی را زیاد شنیدهاید. دروغهایی که برای درست کردن اوضاع گفته میشود، از این نوع دروغهاست. بعضیها فکر میکنند چون نیت خیری دارند، پس اجازهی این را دارند که حقیقت را از فرد مقابل مخفی کنند. حتی گاهی بعضیها در دادگاهها از چنین دروغهایی به عنوان شهادت میگویند.
-
از سر بازکردن:
گاهی پیش میآید که دیگران از ما انتظارات نابهجایی داشته باشند و ما برای از سر بازکردن به آنها دروغ میگوییم. شاید برای شما هم پیش آمده است که مدیرتان کاری نممکن به شما سپرده است. اما متاسفانه برای اینکه شغلتان را از دست ندهید، نمیتوانید بیپرده حرف او را رد کنید. بههمینخاطر ناچار میشوید برای از سر باز کردن او بهانهتراشی کنید.
-
حفظ عزت نفس:
افرادی که عزتنفس پایینی دارند بیشتر از هرکسی احساس شکست و حقارت را تجربه میکنند، زیرا تواناییهایشان کمتر از انتظارات شخصی آنهاست. درحالیکه این کار میتواند فرد را وارد چرخهی اعتیاآور دروغگویی کند. این دروغگوها همان لافزنهایی هستند که حتما با آنها برخورد داشتهایم.
عوارض دروغگویی
دروغ میتواند اثرات بسیار بدی بر ذهن و جسم فرد دروغگو بگذارد. افرادی که دروغ میگویند روحیهی پریشانی دارند. زمانی که فرد دروغ میگوید بدن او هورمون کورتیزول ترشح میکند. سپس بعد از چند دقیقه ذهن تلاش میکند دو قسمت دروغ و حقیقت را بهخاطر بیاورد. اما تنها میتواند حقیقت را تجسم کند. بنابراین اضطراب و استرس تازه شروع میشوند.
اعتیاد
دروغ گفتن ممکن است در ابتدا موضوع ساده و بیضرری به نظر برسد، اما درست مثل هر اعتیادی، بیشتر از آنکه فکرش را بکنیم، ما را گرفتار و گرفتارتر خواهد کرد. متاسفانه اولین دروغ، ما را به گفتن دروغهای زنجیرهوار بعدی وادار میکند.
نداشتن آرامش
دروغ گفتن باعث اضطراب و استرس میشود. دروغگوها همیشه مجبورند که دروغهایشان را در ذهن خود مرور کنند و دروغهای بعدی را متناسب با دروغ قبلی آماده کنند. البته دروغ نهتنها زندگی فرد دروغگو، بلکه زندگی مخاطب را هم از آرامش و تعادل خارج میکند.
تخریب روابط
در بسیاری از موارد دروغ رابطهی افراد را نابود میکند. کسی که دروغ میشنود اعتماد خود را نسبت به فرد دروغگو از دست میدهد.
کنار آمدن با خیانت و دروغ اصلاً آسان نیست. برای بسیاری از ما پیش آمده که به کسی که نباید، اعتماد کردهایم و در نتیجه خودمان را بسیار سرزنش کردهایم. قربانی خیانت و دروغ بودن یکی از بدترین احساساتیست که هر فردی ممکن است آن را تجربه کند.
اعتماد چیزی نیست که به آسانی به دست بیاید. بنابراین برای حفظ آن باید مراقب رفتارهای خودمان باشیم. دروغ میتواند اعتماد دیگران را نابود کند. وقتی صادق باشید، دیگر نگران لو رفتن نیستید. وقتی نگران نباشید، آرامش دارید و در آرامش میتوانید مشکلات را حل کنید. اما دروغ یک گرهی کور است. دروغگویی میتواند از دروغهای کوچک شروع شود و بعد از تبدیل شدن به عادت، زندگی و آیندهی شما را نابود کند.
اگر در مواجهه با خیانت و دروغ نیاز به حمایت و راهنمایی دارید، میتوانید از مشاوره روانشناسی بهرهمند شوید. این نوع مشاوره به شما کمک میکند تا احساسات خود را بهتر مدیریت کنید و راهکارهایی برای بازسازی اعتماد و بهبود روابطتان پیدا کنید.
2 دیدگاه