نقش سواد عاطفی در زندگی روزمره

سواد عاطفی
اصطلاح سواد عاطفی اغلب به موازات و حتی گاهی اوقات به جای واژه‌ی هوش هیجانی به کار رفته است.

اصطلاح سواد عاطفی اغلب به موازات و حتی گاهی اوقات به جای واژه‌ی هوش هیجانی به کار رفته است. با این حال، تفاوت‌های مهمی بین این دو وجود دارد. سواد عاطفی در اوایل دهه‌ی 1970 میلادی به عنوان بخشی از پروژه‌ی حمایت از آموزش انسان‌گرایانه مورد توجه قرار گرفت.

تعریف سواد عاطفی

تعریف سواد عاطفی

این اصطلاح به طور گسترده توسط کلود استینر، روان‌درمانگر و نویسنده‌ی آمریکایی استفاده شد که می‌گفت:

«سواد عاطفی از قدرت توانایی درک احساسات، توانایی گوش دادن به حرف‌های دیگران و همدلی با احساسات آنها و مهارت ابراز عواطف به صورت سازنده تشکیل شده است. سواد عاطفی به این معنا است که بتوانید احساسات را به گونه‌ای مدیریت کنید که قدرت شخصی شما را بهبود بخشد و کیفیت زندگی در محیط پیرامون‌تان را بهتر کند. این سواد روابط را بهبود می‌بخشد، امکان ایجاد روابط محبت‌آمیز را بین افراد ایجاد می‌کند، مشارکت را بین افراد بیشتر کرده و روح جمعی جامعه را تقویت می‌کند.»

استینر سواد عاطفی را به پنج بخش اساسی تقسیم می‌کند:

  • شناخت احساسات خود
  • داشتن حس همدلی
  • قدرت مدیریت احساسات خود
  • ترمیم مشکلات عاطفی
  • تعامل عاطفی با دیگران

او معتقد بود که این سواد موجب درک احساسات خود و دیگران برای تسهیل روابط خواهد شد. این ساده‌سازی در روابط با استفاده از گفتگو و خودکنترلی برای جلوگیری از بحث‌های منفی امکان‌پذیر است. توانایی درک احساسات دیگران، فرد را قادر می‌سازد تا به طور مؤثر با مردم تعامل داشته باشد و بتواند موقعیت‌های عاطفی دشوار را به روشی ماهرانه مدیریت کند. او به این مهارت، تعامل عاطفی می‌گفت.

بنابراین سواد عاطفی از نظر استینر، در درجه‌ی اول در مورد برخورد سازنده با مشکلات عاطفی است که برای ساختن آینده‌ای سالم تجربه می‌کنیم. او معتقد بود که می‌توان قدرت شخصی را افزایش داد و روابط را متحول کرد. اما تاکید او بیشتر بر خودآگاهی و مهارت فردی بود. درواقع او بر این باور بود که مردم به جای تلاش برای تغییر اجتماع، باید اول به خودشان نگاه کنند و برای بهبود و رشد فردی و عاطفی خود تلاش کنند.

بیشتر بخوانید:   برای آماده کردن نوجوانان برای پذیرش شغل در آینده چه کنیم؟

کسی که سواد عاطفی داشته باشد، در تعاملات خود هم احساسات خود را درک می‌کند و هم عواطف شخص مقابل را می‌فهمد. می‌توان سواد عاطفی یک فرد را با مشاهده‌ی آنچه که در موقعیت‌های اجتماعی به نمایش می‌گذارد، نحوه‌ی تعامل و میزان همدلی و شناخت کافی از احساس خود و دیگری قضاوت کرد. روشی که می‌توان به طور قابل اعتمادی سواد عاطفی یک فرد را ارزیابی کرد این است که او را در حال تعامل در یک گروه ببینیم.

در واقع باید ببینیم که چگونه با افراد دیگر و با جنسیت و طبقه‌ی اجتماعی متفاوت رفتار می‌کند. سواد عاطفی یک فرآیند اجتماعی‌ست که در یک محیط اجتماعی هم اتفاق می‌افتد و باید با قضاوت‌های دیگران ارزیابی شود. به عنوان مثال: یک شخص نمی‌تواند درباره‌ی خودش بگوید که خیلی خوب همدردی می‌کند یا اینکه یک مدیر ممکن است فکر کند که اعتماد به نفس خوب و رفتار دوستانه‌ای دارد، اما دیگران او را پرخاشگر و قلدر بشناسند. پس تنها دیگران هستند که می‌توانند هوش عاطفی ما را ارزیابی و سنجش کنند. این موضوع به خوبی نشان می‌دهد که مؤلفه‌های کلیدی سواد عاطفی، که فرآیندی مستمر هم هستند، شامل گفتگو، پذیرش ابهام و توانایی بازتاب عواطف می‌شوند.

این سواد شامل عواملی مانند: درک افراد از حالات عاطفی خود و دیگران است. اینکه یاد بگیرند مدیریت احساسات را به دست گیرند و با دیگران همدردی کنند. پس همان‌طور که قبل‌تر هم اشاره کردیم، سواد عاطفی هم رشدی فردی‌ست و هم یک فعالیت جتماعی‌ست، زیرا شامل ارتباط بین افراد و کنار آمدن با تفاوت‌ها و شباهت‌های آنهاست به طوری که تضاد و ابهام مدیریت شود.

بیشتر بخوانید:   پنج گام برای تنظیم برنامه ی روازنه‌ی شخصی

سواد عاطفی یک فرآیند پویا است که از طریق آن فرد از نظر عاطفی رشد می‌کند و فرهنگ‌های اجتماعی مطلوبی را می‌سازد.

این سواد را به برابری و عدالت اجتماعی هم مرتبط می‌کنند، زیرا بحث تنها بر سر خوب بودن نیست، بلکه باید بدانیم چه زمانی لازم است از دیدگاه‌های‌مان دفاع کنیم و برای یک موضوع مبارزه کنیم.

ضرورت آموزش سواد عاطفی

ضرورت آموزش سواد عاطفی

اگر فرزندی دارید موظف هستید از همان ابتدای کودکی سواد عاطفی را به او بیاموزید.

  • هنگام گفتگو با او حالات عاطفی خود را به صورت واضح نشان دهید. می‌توانید احساس خود را به زبان بیاورید و برایش توضیح دهید اکنون چه احساسی دارید.
  • برای او قصه بگویید و کتاب بخوانید. داستان‌هایی را انتخاب کنید که انواع احساسات غم، شادی، عصبانیت، هیجان، پشیمانی و … را داشته باشد.
  • درباره‌ی احساسات او سوال کنید. هنگامی که احساس خاصی مانند خشم یا هیجان را تجربه می‌کند، به او یاد دهید با چه کارهایی می‌تواند احساس خود را مدیریت کند.
  • می‌توانید یک چک‌لیست درست کنید و آن را روی دیوار اتاقش بزنید. این کار برای کودکان پرخاشگر می‌تواند تاثیرگذار باشد. وقتی با چشم‌های خودشان ببینند که روزهای زیادی پرخاش کرده‌اند، یاد می‌گیرند راه‌های کنترل خشم را بیاموزند.
  • همدلی را با آنها تمرین کنید. برای این کار باید ابتدا از خودتان شروع کنید. یعنی با او غصه بخورید. پا به پای او بخندید و احساس‌تان را با یکدیگر به اشتراک بگذارید.

برخی از کودکان به احساسات و عواطف خود بیشتر از دیگران مسلط هستند. چنین کودکانی آمادگی بیشتری برای تجربه‌ی موقعیت‌های متفاوت یا جدید و رویارویی با افراد تازه دارند. این سواد باید به همه‌ی کودکان و با توجه به سن‌و‌سال آنها آموزش داده شود. هرچه فرزند شما تعاملات بیشتری با دیگران داشته باشد، سواد عاطفی او نیز تقویت می‌شود. کودکانی که از هوش عاطفی بیشتری برخوردار هستند، شانس بیشتری در داشتن سواد عاطفی دارند. لازمه‌ی داشتن هوش عاطفی در بچه‌ها، داشتن هم‌بازی‌ست. اگر کودک شما تنها فرزندتان است، سعی کنید برنامه‌ای بچینید تا ساعاتی از روز با هم‌سالان خود بازی کند. شما می‌توانید با قرار دادن او در میان جمع دوستانش، هوش هیجانی او را تقویت کنید. هوش عاطفی ضامن موفقیت بچه‌هاست.

بیشتر بخوانید:   تفاوت بین خشم و عصبانیت چیست؟

هدف اصلی این سواد، تقویت روحیه‌ی همکاری، همدلی و تعاون بین مردم است. درواقع با بالا رفتن همدلی در بین افراد جامعه، آنها بدون ترس و واهمه و به دور از هرگونه زور و اجباری، سعی می‌کنند با احساسات خود و مدیریت درست آن در کنار هم تلاش کنند و به سمت توسعه‌ی فردی و بهبود کیفیت زندگی اجتماعی بروند.