آثار جنجالی مارینا آبراموویچ در دنیا حسابی سر و صدا کرده است. از این میان در اجرای سال 2010 به نام «هنرمند حاضر است»، او سه ماه روی یک صندلی نشست و با 10 هزار نفر ارتباط بیواژه برقرار کرد. مارینا فراخوان داده بود که حاضر است با هر فرد که رو در رویش بنشیند، یک دقیقه ارتباط بیکلام برقرار کند. اتفاق شوکهکنندهای که در این بین افتاد، نشستن یک شخص خاص در مقابلش بود؛ اولای معشوق سابق مارینا که پس از 22 سال با او روبهرو میشد!
در ادامهی این مطلب از بلاگ همراهتم، دربارهی مفاهیم عریان طبیعت انسان در آثار این هنرمند صحبت میکنیم.
مارینا آبراموویچ کیست؟
مارینا آبراموویچ (Marina Abramović) متولد 30 نوامبر 1946 در یوگسلاوی، هنرمندی در زمینهی هنر اجرا (پرفورمنس) است. مارینا هنرمند یوگسلاویتبار ساکن نیویورک است که از اوایل دهه 1970 خلق آثار پرفورمنس را به شکل حرفهای آغاز کرد. او با سه دهه فعالیت، حالا خود را به عنوان «مادر هنر پرفورمنس» مطرح کرده است. آثار آبراموویچ رابطهی میان پرفورمر (اجراکننده) و مخاطب، محدودیتهای بدن و مفاهیم ذهنی را مورد کاوش قرار میدهد. والدین مارینا، هردو در جنگ دوم جهانی نظامی بودند. پدرش ووجو فرماندهای بود که بعد از جنگ به عنوان قهرمان ملی مورد تحسین قرار گرفت و مادرش دانیکا، سرگرد ارتش بود.
آثار شگفتآور آبراموویچ: نماد نیروی خلاق طبیعت
مارینا آبراموویچ نیروی طبیعت است. او از بدنش بهعنوان سوژه و رسانهی اصلی هنر خود استفاده میکند. مارینا در اواسط دههی هفتاد با اجراهای خلاقانهاش که با همکاری اولای هنرمند و معشوقهی آلمانیتبار خود ساخته بود به شهرت رسید. آبراموویچ و اولای بر شیشهی جلوی مینیونی که خانهشان بود و در آن زندگی میکردند نوشته بودند: «هنر راحت است» اتومبیلی که حالا اثری موزهای به شمار میرود. همکاری33 سالهی این دو درنهایت به پایان رسید و مارینا به تنهایی کارش را ادامه داد. در نهایت لقب نامدارترین پرفورمنس آرتیست زن را به خود اختصاص داد. اجراهای مارینا بسیار شخصی و به لحاظ فیزیکی و حسی شفاف و پرمخاطره بودند. در اجراهای او کنشهای زندگی روزمره مانند راه رفتن، فریاد زدن و کارهای عادی زندگی ملاک قرار میگیرد تا از این طریق قدرت نهفته در آنها را افشا کند.
پرفورمنس «هنرمند حاضر است»
از پرمخاطبترین پرفورمنسهایی که از مارینا آبراموویچ دیده شده است، میتوان به اجرای «هنرمند حاضر است» اشاره کرد که در سال 2010 در موزهی موما اجرا شد. در این اجرا هم همچون بسیاری دیگر از اجراهای مارینا، او ساعتها روی صندلی نشست و اینبار هم در پشت یک میز با مخاطبانی که دوست داشتند روبهرویش بنشینند و بدون هیچ صحبتی تنها به هم نگاه کنند، ارتباط گرفت.
اما چیزی که باعث شد فیلم این اجرا بارها در شبکههای مجازی دیده شود، لحظهای بود که آبراموویچ چشمان خود را بسته و منتظر بود تا مخاطب بعدی روبهرویش بنشیند. وقتی چشمانش را گشود، اولای را دید؛ معشوقهی سابق بعد از 22 سال حالا در مقابل او نشسته بود و با حرکات صورت به آبراموویچ که حالا چشمانشتر شده بود نگاه میکرد.
اولای و آبراموویچ
مارینا آبراموویچ 12 سال نهتنها با اولای زندگی کرد، بلکه پرفورمنسهای متعددی به همراه او اجرا کردند، مارینا در بخشی از کتابی که توسط خودش نوشته شده است، بازگو میکند که در روز تولد 29سالگی، 30 نوامبر 1975، از طریق نامهای که در صندوق پستی انداخته شده بود متوجه میشود گالری ده آپل آمستردام از او دعوت کرده است در شوی تلویزیونی بلدسپراک یک نمایش اجرا کند.
وقتی در اوایل دسامبر، آبراموویج به آمستردام رسید، همراه مدیر گالری، هنرمندی که قرار بود راهنمای او باشد هم آمده بود. او کسی نبود جز اولای!
ماریا در شرح اولین دیدارشان مینویسد: «سیویکیدوساله، قدبلند و لاغر بود و موهای بلند و لخت خود را با چاپستیک میبست. اولای از سالهای 1960 در آمستردام زندگی میکرد و به عکاسی مشغول بود. در خودنگارهها، در نیمه زنانهی صورتش آرایش غلیظ وجود داشت؛ ماتیک قرمز روشن، مژهی مصنوعی و کلاهگیس. اما نیمهی مردانهاش را دست نمیزد و میگذاشت همانی که هست بماند. خیلی زود فهمیدم ما نقاط مشترک زیادی باهم داریم».
شاهکار در اجراهای مشترک
14 پرفورمنس مشترک و بسیار مشهور از مارینا آبراموویچ و اولای وجود دارد. «گاردین» در گزارشی از زندگی اولای نوشته است: «گرچه نمیتوان گفت همهی اجراها، اما بیشتر آثارشان شاهکارهایی از خطر کردن، تحمل کردن و نابودی نفس به منظور تبدیل شدن به یک موجود واحد هنری بوده است.»
نمونهی بارز خطر، تابآوری و حتی خشونت در آثار آنها را میتوان در پرفورمنس «نورـتاریکی» در سال ۱۹۷۷ دید که آن دو مقابل هم روی زانو نشستند و به صورت یکدیگر سیلی زدند و هربار سیلیها قدرت بیشتری میگرفت. یا در اجرایی دیگر اولای یک کمان را به سمت مارینا آبراموویچ نشانه گرفته بود و کوچکترین حرکتی در انگشتان او میتوانست قلب زن را مجروح کند. آنها همچنین اجراهای متعدد دیگری را در شهرهای مختلف برگزار کردند که ساعتها بدون تکان خوردن روی صندلی مینشستند که حتی منجر به آسیبهای بدنی به خصوص برای اولای شده بود. او گاهی قادر نبود یک اجرا را به پایان ببرد.
آخرین اجرای مشترک
آبراموویچ در بخشی از کتاب خود چنین مینویسد: «مدتی بود که به عنوان شخصیت اصلی و غالب در مطبوعات نام برده میشدم. وقتی در مجلههای هنری دربارهی اجراهای ما مینوشتند، همیشه اسم من اول قید میشد. جیلو دورفلس، منتقد و فیلسوف ایتالیایی، درباره اجرای «ارتباط در فضا» متنی نوشت و در آن اولای را کاملا حذف کرد. او اوایل چیزی نمیگفت، اما میدانم که از آن بابت به هیچ وجه خوشحال نبود.»
اولای و مارینا در نظر داشتند اجرای «عاشقان» را به عنوان یک بیانیه دربارهی رابطهی عاشقانهشان روی دیوار چین اجرا کنند. جلب موافقت دولت چین و تهیه بودجهی آن به قدری طول کشید که اجرای این ایده به چند سال بعد موکول شد. زمانی که در سال 1988 آن دو از یکدیگر جدا شده بودند و این اجرا را به عنوان آخرین کار مشترک انجام دادند. آنان در جهت مخالف هم بعد از سه ماه پیادهروی روی دیوار چین به یک نقطهی مشترک میرسیدند.
بازگشت به صحنهی مشترک بعد از 22 سال
در سال 2010، زمانی که مارینا آبراموویچ اجرای «هنرمند حاضر است» را در موزهی موما در نیویورک به اجرا برده بود، اولای بدون اعلام قبلی روبهروی او قرار گرفت تا یکی دیگر از صحنههای درام در زندگی آنها رقم بخورد.
سال 2017 آنها در فیلمی به نام «داستان مارینا آبراموویچ و اولای» شرکت کردند که مسیر روابط و کار آنها را به تصویر میکشید. مدتی بعد از این، سرطان برای بار دوم به سراغ اولای آمد و پس از چند سال کلنجار رفتن با آن، در سن 76سالگی درگذشت. گالری ریچارد سالتون که با اولای کار میکرد، پس از درگذشت این هنرمند طی بیانیهای نوشت: «درگذشت او شکاف مهمی در جهان به وجود میآورد، او کسی است که به راحتی جایگزینی برایش نخواهد آمد.»
کلام آخر
آبراموویچ هم در صفحهی اینستاگرامش اینطور نوشت: «با غم و اندوه فراوان، امروز از مرگ دوست و شریک سابقم اولای خبردار شدم. او یک هنرمند و انسان استثنایی بود که بسیار جایش خالی است. در این روز، دستکم مایهی آرامش است که میدانیم هنر و میراث او تا ابد زنده خواهد ماند.»
ارسال پاسخ