رمان جنگ و صلح، داستانی جسورانه و وسیع اثر لئو تولستوی است که حملهی ناپلئون به روسیه در سال 1812 را روایت میکند. کتاب به داستان چهار خانوادهی اشرافی میپردازد که زندگی شخصیشان درگیر طوفان رویدادهای زمانه شده و چشمانداز دقیق و جالبی از جامعهی روسیه در اوایل قرن نوزدهم به خواننده نشان میدهد. در این مطلب از بلاگ همراهتم، به 10 نکتهی جذاب از جنگ و صلح بهعنوان یکی از مهمترین آثار در ادبیات روسیه و آثار کلاسیک تمام جهان میپردازیم.
رمان جنگ و صلح دربارهی چیست؟
داستان با ماجرای یک مهمانی آغاز میشود. آرامش در همهجا برقرار است و خواننده در این مهمانی با برخی از شخصیتهای مهم کتاب آشنا میشود. این مهمانی نشاندهندهی وضعیت جامعه اشرافزادهی قبل از جنگ است. در اواخر همین مهمانی زمزمههایی از جنگ به گوش میرسد. افراد دربارهی ناپلئون صحبت میکنند که چگونه در اروپا ناامنی ایجاد کرده و به دنبال کشورگشایی در دنیا است. جوانان از ناپلئون صحبت میکنند و فکرش را هم نمیکنند که او ممکن است روزی به روسیه هم حمله کند. همچنین دغدغه دارند که آیا باید در جنگ احتمالی شرکت کنند یا نه. بعد از این مهمانی، فضای کتاب کم کم به سمت جنگ پیش میرود. در اینجا مردم روسیه باید تصمیم سختی بگیرند؛ روسها باید آماده باشند تا با فرانسویها بجنگند که از قضا علاقهی زیادی به آنها دارند. آرزوی روسها سفر به پاریس است.
پیام کتاب
رمان جنگ و صلح شامل حملهی ناپلئون به روسیه است. این جنگ رنج و بدبختی بسیاری با خود به همراه دارد و نویسنده در بخشهای مختلف کتاب درسهای مهمی از این اتفاق به خواننده تقدیم میکند. پیامهای مختلفی از داستان جنگ و صلح دریافت میشود اما شاید وجه مشترک همهی آنها این باشد که: در این دنیای پر از خشونت، پر از حماقت حاکمان، پر از جنگ، خونریزی، نفرت و کینه و پر از ناآگاهی و حماقت، هنوز هم میتوان شادمان بود. خوشبختی در سختترین شرایط و بدترین جنگها هنوز وجود دارد و میتوان در میان دشوارترین حوادث عاشق شد و امیدوار ماند.
نکات جذاب رمان جنگ و صلح
-
هیچ قهرمانی وجود ندارد
داستان دربارهی گروهی از افراد جامعه است. آندری بالکونسکی قهرمان تولستوی نیست و ناتاشا یک قهرمان رمانتیک محسوب نمیشود. کتاب، ایدههای قهرمانگرایانهی شخصیتها را نادیده میگیرد مثل افکار پسر آندری در مورد پدرش در پایان اپیلوگ اول. این ایدهها توسط مخاطب درک اما از تکرار آنها جلوگیری میشود.
کتاب سعی میکند چرایی رفتار افراد را بیان و بهترین موقعیت برای رفتارهای عجیب را خلق کند، اما قضاوت نمیکند و حکم نمیدهد. شما نمیتوانید وقایع را پیشبینی کنید. خود شخصیتها هم تا مدتها نمیتوانند توضیح دهند که چرا آنطور رفتار کردهاند. تنها گفتهی یک زن که «من شادی کمی در زندگیام داشتهام» بدون اینکه حتی دلیل مشخصی برای آن بیاورد، دنیا را تغییر میدهد.
-
در داستان یک تکنیک خاص وجود دارد
ویژگی تکنیکی خاص رمان جنگ و صلح این است که از ذهنی به ذهن دیگر میرود و کل دنیا را یک آگاهی در نظر میگیرد که در ذهن وجود دارد. این امر به این معنی نیست که آگاهی در همان لحظه اهمیت خاصی دارد، بلکه چگونگی مشاهدهی این وقایع توسط یک ناظر خاص و ناظر دیگری است که در یک یا دو صفحه این مسئولیت را بر عهده دارند.
-
نام اصلی رمان این نبود
اولینبار قسمتی از رمان با نام «سال ۱۸۰۵» در مجلهی Russian Messenger به صورت پاورقی منتشر شد و بخش بزرگی از مخارج زندگی تولستوی را تأمین کرد. عنوان کتاب به شروع انقلاب و آغاز نگارش داستان اشاره دارد. بعد از آن، مدت کوتاهی نام «همهچیز خوب است که خوب تمام میشود» بر کتاب گذاشته شد و سرانجام «جنگ و صلح» عنوان اصلی رمان شد.
-
نقش سوفیا همسر تولستوی کلیدی است
سوفیا همسر تولستوی در هنگام نوشتن رمان کنارش مینشست. او اولین خوانندهی نوشتههای همسرش بود و صدها بار رمان جنگ و صلح را خواند. سوفیا وظیفهی ویرایش اثر را به عهده داشت و گاهی نظر خود را به شوهر اعلام میکرد. مثلا او بود که اصرار داشت صحنهی شب عروسی پیر بزوخوف کوتاه شود. دیگر نکتهی قابل توجه این است که تولستوی از انتشار داستان جنگ و صلح به شکل پاورقی در روزنامه خوشحال بود و پول خوبی از ناشران میگرفت، اما سوفیا از او خواست قصهاش را به شکل کتاب منتشر کند. همین شد که تولستوی در سال ۱۸۶۷ نصف رمان را به شکل کتاب منتشر کرد که با استقبال زیادی روبهرو شد.
-
شخصیتهای رمان از روی اعضای خانوادهی تولستوی برداشته شدند
در سال ۱۸۶۴ تولستوی قسمتهایی از جنگ و صلح را برای نزدیکان خود خواند. آنها متوجه شباهت شخصیتهای رمان با خودشان شدند و بسیار تعجب کردند. از آنجاییکه این داستان شخصیتهای زیادی دارد، پیدا شدن این شباهتها بدیهی است. بهطور مثال شخصیتی که از پسرعموی لئو برای شاهزاده سرگئی ولکونسکی افسر ارتش روسیه در جنگ الهام گرفته شد، به رمان اعتبار ویژهای داد. منتقدان این مسئله را شگرد شخصیتپردازی تولستوی براساس تاریخچهی خانوادگیاش میدانند.
-
رمان جنگ و صلح بر سلامت نویسنده تأثیر گذاشت
شش سال زمانی که برای نوشتن رمان صرف شد، به جسم و ذهن تولستوی آسیب زد. در اواخر پروسهی نوشتن رمان، نویسنده به میگرن شدید مبتلا شد. بعد از پایان کار هم به آنفولانزای شدید دچار و هفتهها بستری شد.
-
تعداد شخصیتهای جنگ و صلح بسیار زیاد است
یکی از مشکلاتی که باعث شد خوانندگان کتاب در حین مطالعهی رمان اذیت شوند، تعداد زیاد شخصیتها بود. به طرزی که لازم بود هنگام خواندن رمان جنگ و صلح، دفترچهای کنار دستتان باشد و نام و مشخصات ۵۵۹ شخصیت این رمان را یادداشت کنید تا گیج نشوید.
-
درآوردن صحنهی ابتدایی داستان بسیار سخت بود
صحنهی آغازین رمان در ذهن نویسنده شکل نمیگرفت. تولستوی حدود یک سال با خودش کلنجار رفت تا توانست صحنهای که به دلش مینشیند را روی کاغذ بیاورد. محققان دانشگاه جانهاپکینز معتقد هستند قسمت شروع رمان پانزدهبار و مقدمه چهاربار نوشته شد تا ایدهآلگرایی تولستوی ارضا شود.
-
ظهور ستارهی دنبالهدار در جنگ و صلح دیده میشود
در جایی از رمان پیر به ناتاشا ابراز عشق میکند. ناتاشا عاشق مرد دیگری است و بعد از اینکه از این پیشنهاد بههم میریزد اتاق را ترک میکند تا هوایی بخورد. او به آسمان نگاه میکند و ستارهی دنبالهدار پرنوری را میبیند و میترسد. ستارهی دنبالهدار در سال ۱۸۱۲ در آسمان دیده شد و مردم را وحشتزده کرد. ناپلئون این اتفاق را به فال نیک گرفت و دستور حمله به روسیه را داد که تولستوی آن را در داستان عیناً نقل کرده است.
-
تولستوی برای رمانش دفاعیه نوشت
تولستوی این دفاعیه را در پاسخ به انتقاد کسانی نوشت که این اثر را زیر سوال برده بودند. نویسنده در یک مجلهی روسی مقالهای با عنوان «چند کلمه دربارهی رمان جنگ و صلح» نوشت. در این متن تولستوی بیتفاوتی خود را نسبت به فرمهای ادبی اروپایی نشان داد و مدعی شد که جنگ و صلح درواقع رمان نیست: «جنگ و صلح چیست؟ یک رمان نیست. شعری روایی یا نوعی وقایعنگاری تاریخی است. جنگ و صلح همان چیزی است که نویسنده میخواست و میتوانست بیان کند.»
کلام آخر
مضمون دوبارهسازی (تولدی دوباره) در رمان جنگ و صلح اصلیترین هدف نویسنده برای خوانندهی در جستجوی معنا است. تولستوی مدعی شد سوختن و نابودی مسکو موقعیت و شرایط تولدی دوباره را برای مردم روسیه فراهم کرده است. زمان حال و آینده میتواند متفاوت باشد اگر انسانها متناسب با مشکلات موجود عمل و گذشته را دفن کنند.
ارسال پاسخ