بسیاری از رفتارهای انسان، محصول حالتهای ذهنی و درونی از قبیل باورها و امیال است. علاوه بر این، کودکان میتوانند رفتار دیگران را طبق حالتهای ذهنی زیربنایی تعبیر، تفسیر، پیشبینی و تبیین کنند. مطالعات نظریهی ذهن، افکار، مقاصد و دانش را مورد بررسی قرار داده است و پژوهشگران نظریهی ذهن سعی کردند تا کشف کنند کودکان دربارهی وجود و عمل حالتهای ذهنی متفاوت که در ذهن وجود دارد و نیز دربارهی اینکه حالات ذهنی چگونه به درون دادهای ادراکی یا بروندادهای رفتاری مربوط میشوند چه میفهمند؟
در ادامهی این مطلب از بلاگ همراهتم به حالتهای ذهنی انسان پرداختهایم.
درک حالتهای ذهنی انسان
درک حالتهای ذهنی، به خصوص ماهیت بازنمایی ذهنمحور، تحول شناخت اجتماعی است. اکتساب نظریهی ذهن بر اینکه چرا شخصی رفتاری را انجام میدهد دلالت دارد، یعنی بازشناسی مقولههای مختلف ذهن از جمله رویا، حافظه، تخیّل، باور و… و نیز داشتن یک چهارچوب علتمحور برای در نظر گرفتن اعمال مردم دیگر.
همچنین استینگتون در بیان رابطهی بین باور، میل و عمل بیان میکند که اعمال ما بهوسیلهی امیال و باورهای ما شکل میگیرد. اگر چیزی را در یک مکان خاص جستوجو کنیم (عمل)، باید آن را بخواهیم (میل) و فکر کنیم که خواهیم توانست آن را در آنجا پیدا کنیم (باور). به عقیدهی استینگتون باور و میل در تعیین عمل انسان اهمیت مشابهی دارند.
باور غلط
باورها منعکسکنندهی شیوهی جهان هستند یا حداقل ما میخواهیم اینطور باشد. بنابراین اگر ما بفهمیم باورمان اشتباه است، سعی خواهیم کرد آن را مطابق با حقیقت اشیای خارجی تغییر دهیم. بهطورکلی پذیرفته شده است که کودک برای بهدستآوردن مفهوم باور باید درک کند که آنچه دیگری باور دارد میتواند نادرست باشد.
دربارهی استدلال باور غلط ادعا این است که کودکان درک میکنند مردم به همان اندازه که در جهان موقعیتها و رویدادها زندگی میکنند، در جهان ذهنی هم زندگی میکنند. اگر کودکان درک کنند که افراد میتوانند باور غلط داشته باشند، پس میتوانند بفهمند درک اشخاص از جهان میتواند متفاوت از واقعیت آن باشد. در این شرایط ما استنتاج خواهیم کرد که کودک نظریهی ذهن را درک کرده است. از طرف دیگر عدم درک اینکه اشخاص باورهای غلط دارند، نشان میدهد که کودک هنوز نظریهی ذهن را کسب نکرده است و تفکر او به جهان واقعی محدود میشود.
میل
امیال افراد حاوی پیامدها و حالتهای خواستهشده و دوری کردن از پیامدها و حالتهای منفی است. بهعنوان مثال امیدواری، آرزو، ترس، نفرت و عشق نمونههایی از امیال هستند. به بیان ولمن، مفهوم میل در دوسالگی کسب میشود. در این زمان کودکان در گفتار روزمرهی خود از برخی اصطلاحات مربوط به میل استفاده میکنند.
فلاول معتقد است که در سهسالگی کودکان آمادگی این را دارند تا ارتباطهای ساده بین امیال، پیامدها، هیجانها و اعمال را درک کنند. به نظر میرسد آنها درک میکنند که مردم اگر به آنچه میخواهند برسند، احساس خوب و در غیر این صورت احساس بدی خواهند داشت. همچنین در این سن کودک درک میکند اگر افراد به شییء مورد نظر خود برسند، جستوجوی خود را متوقف میکنند و در غیر این صورت به جستوجوی خود ادامه خواهند داد.
قصد
مفهوم قصد به دو شیوهی مجزا مورد استفاده قرار میگیرد. اول اینکه این مفهوم برای یک عمل برنامهریزیشده در آینده به کار برده میشود و دوم اینکه برای جداسازی اعمال عمدی از غیرعمدی مورد استفاده قرار میگیرد. در سهسالگی کودکان میتوانند اعمال عمدی را از اعمال غیرعمدی مانند بازتابها و اشتباهها تشخیص دهند و در چهار تا پنجسالگی توانایی دارند تا قصدها را از امیال یا رجحانها و همچنین از پیامدهای اعمال عمدی مجزا کنند. استینگتون رابطهی بین میل، قصد، عمل و پیامد را اینطور تبیین میکند: «امیال علت مقاصد و مقاصد علت اعمال ما هستند.»
دانش
در پایان دورهی پیشدبستانی، کودکان بعضی حقایق مهم دربارهی دانستن حالت ذهنی را به دست میآورند. آنها درمییابند که کلمهی دانستن نسبت به فکر کردن یا حدس زدن نشاندهندهی اطمینان بیشتر گوینده است و فرد را به حقیقت حالت موضوعات با اطمینان بیشتری هدایت میکند.
ولمن درک کودکان دربارهی ذهن را به صورت «دنیای ذهنی درونی» بررسی کرده است. او پنج طبقهی دانش را که بهخصوص در دوران پیش از دبستان شکل میگیرد به صورت زیر مطرح کرده است:
- وجود
- فرآیندهای مجزا
- متغیرها
- یکپارچگی
- نظارت شناختی
در مجموع به نظر ولمن این پنج طبقهی دانش حتما دربرگیرندهی تمام جزئیات آنچه شخص دربارهی شناخت میداند و کاملا مستقل از هم نیستند، بلکه باهم همپوشی دارند. همچنین فلاول اعتقاد دارد در دوران دبستان، سالهای میانهی کودکی، کودکان متوجه میشوند که دانش از طریق ارائهی اطلاعات ادراکی کسب میشود. در عین حال اطلاعات باید کافی باشد و به فرد ارائه شود.
وانمودسازی
مطالعات پژوهشی که بهوسیلهی فین بررسی شده است اینطور بیان میکند که وقوع بازی وانمودی در سنین تا ششساله رخ میدهد، زودرسترین ژستهای وانمودی کودکان در 12 تا 13 سالگی ظاهر میشود و این بازی وانمودی بیشتر متوجه خودش است. در 18 ماهگی رفتارهای خودمدلولی کاهش و رفتارهای دیگرمدلولی افزایش مییابد. در ابتدا کودکان، عامل فعال در وانمودسازی هستند و با اشیای دیگر مثلا یک عروسک به عنوان همبازی منفعل رفتار میکنند. بین 14 تا 19 ماهگی کودکان به شکل روزافزون از یک شییء برای جانشینی شییء دیگر استفاده میکنند. در سهسالگی کودکان بیشتر در بازی وانمودی اجتماعی که دربرگیرندهی سناریوهای وانمودی با همسالان یا بزرگسالان است شرکت میکنند.
کلام آخر
حالتهای ذهنی شامل باورها، امیال، نیتها، عواطف و افکار میشود. داشتن یک نظریهی عملکردی ذهنی برای موفقیت در تعاملات اجتماعی روزمرهی انسان ضروری است، زیرا افراد هنگام تحلیل، استنباط و قضاوت رفتار دیگران از این مسئله استفاده میکنند.
ارسال پاسخ