مفهوم ایگو (ego) یا نفس یکی از سردرگمکنندهترین اصطلاحات در دانش روانشناسی است. بسیاری از متخصصان تعریفهای گوناگونی از اصطلاح «منیّت» (egoism) دادهاند و همین موضوع نشان میدهد که در روانشناسی نیز تعریف این مفهوم کاملا روشن نیست. واژهی ایگو معادل لاتین «من» است و در ادبیات نیز به همین معنا استفاده میشود.
مفهوم «نفس» در روانشناسی تا حد فراوانی از طریق آثار زیگموند فروید به دنیا معرفی شد. ایگو، در نظریهی فروید، بخشی از شخصیت محسوب میشود که میان امیال حیوانی یا غریزی «نهاد» (id) و معیارهای اخلاقی و اجتماعی ابرنفس یا سوپرایگو (superego) حکمرانی میکند. البته شگفتآور است که این واژه در هیچکجا از نوشتههای فراوان فروید نیامده و او حتی یکبار هم از آن استفاده نکرده است. نفس به این مفهوم از طریق ترجمهی متون او از زبان آلمانی به دست آمد. در واقع فروید به خودآگاه (conscious) اشاره داشت که بخش تصمیمگیر وجود ما است.
منیت را میتوانیم انگیزهای در نظر بگیریم که سبب اقدام به نفع خود میشود. کسی که با منیت اقدام میکند، در پی رسیدن به اهداف شخصی خود است. بنابراین در این نظر برخورد خودخواهانه (egotistically) هنگامی شکل میگیرد که من بنا به آن چه «من» میخواهم عمل کنم.
در ادامهی این مطلب از بلاگ همراهتم برای روشن شدن بیشتر این مفهوم روانشناختی تعریفهای گوناگون دربارهاش را ارائه میکنیم.
اهمیت درک مفهوم ایگو
ما میتوانیم با درک مفهوم «من» از راههای گوناگون به خود کمک کنیم. اول، از نظر بسیاری از دانشمندان این مفهوم تاثیری اساسی بر شیوهی درک ما از خود و روابطمان با دیگران دارد. ایگو به تشکیل هویت خود (self-identity) و ارزش نفس (self-worth) کمک فراوانی میکند و این موارد بر رفتار و تعاملمان با دیگران تاثیرگذار است.
دوم، درک این مفهوم بینش و فهم ارزشمندی را دربارهی کارکرد ذهن، محرکها، امیال و آرزوها و ترسهایمان فراهم میآورد. ما با فهمیدن مفهوم ایگو ممکن است بتوانیم فرایندهای پردازشی افکار و الگوهای رفتاریمان را بهتر درک کنیم.
سوم و در آخر، احتمالا ما با درک این مفهوم میتوانیم کیفیت ارتباطاتی و مهارتهای حل مشاجرات و مشکلات را در خود ارتقا دهیم. افرادی که فهم روشنتری از ایگوی خود و دیگران دارند، به احتمال فراوان نقطهنظرها، نیازها، محرکها و انگیزههای خود و دیگران را بهتر میفهمند و به این ترتیب پیوند قویتر و معنادارتری با دیگران و خود ایجاد میکنند.
نظریههای توسعهی ایگو
معمولا ایگو به دریافتی اشاره دارد که شخص از خود یا ادراکی از هویتش دارد. این ادراک ممکن است شامل افکار، باورها، نگرشها و ارزشهای فرد باشد و شاید بهمنزلهی میانجی بین فرد و جهان بیرونی عمل کند. طی سالها، روانشناسان ایگو را به گونههای متفاوتی تعریف کردهاند و نظریههای بسیاری دربارهی این مفهوم و چگونگی توسعهی آن مطرح شده است.
نظریهی زیگموند فروید دربارهی ایگو
نام زیگموند فروید را معمولا با عنوان پیشرو دانش روانشناسی میشناسیم و نظرش در این باره را شناختهترین نظریه در زمینهی ایگو میدانیم. بنا بر نظر فروید، نفس را میتوانیم بخش خودآگاه روان تعریف کنیم که سمیان خواستههای نهاد، که نمایندهی تکانهها و هیجانهای ناخودآگاه است، و خواستههای جهان بیرونی میانجیگری میکند. به بیان دیگر، ایگو یا نفس احتمالا بهمنزلهی میانجی بین امیال غریزی ما و محدودههای واقعیت عمل میکند.
در نظریهی فروید، باور بر این است که نفس طی دورهی کودکی توسعه مییابد. طی فرایند توسعهی نفس، احتمالا «من» فرا میگیرد که چطور مطالبههای جهان بیرونی را به کار گیرد و توانایی ادارهی هیجانها و تکانههای نهاد را پرورش دهد.
نظریهی اریک اریکسون دربارهی رشد روانی ـ اجتماعی
اریک اریکسون (Erik Erikson) روانکاو و روانشناس حوزهی رشد بود و بزرگترین دلیل شهرت او نظریهی رشد روانی ـ اجتماعی محسوب میشد. اریکسون بیان کرد که شاید ایگو طی هشت مرحله رشد کند و هر کدام از این مراحل احتمالا با بحران یا کشمکش همراه باشد.
اریکسون باور داشت که نفس برای گذر از هر مرحله و ادامهی رشد باید به نوعی مهارت یا راه حل برای بحران یا کشمکش دست یابد. طبق نظر او، رشد نفس ممکن است فرایندی پیوسته و دائمی در طول عمر باشد و هر مرحله بر مرحلهی پیشین خود ساخته شود.
اریکسون به طور کلی نفس را نیروی مرکزی شخصیت افراد میدانست که نقش آرمانی در میانجیگری بین مطالبههای فرد و اجتماع دارد. به گفتهی او، ایگو به افراد کمک میکند تا تعادل میان نیازهای خود و نیازهای دیگران را برقرار کنند و تصمیمهایی بگیرند که همراستا با ارزشها و باورهایشان است.
الگوی کارل یونگ دربارهی روان
کارل یونگ (carl Jung) به ناخودآگاه جمعی (collective unconscious) باور داشت. در ناخودآگاه جمعی ممکن است همهی انسانها تجربهها و کهنالگو های فراگیر جهانی داشته باشند. او بر این عقیده بود که احتمالا نفس ـ مانند ناخودآگاه، ناخودآگاه شخصی و خود ـ صرفا یکی از اجزای روان است. طبق نظر یونگ، نفس ممکن است ذهن خودآگاه باشد، بخشی از روان که عموما فرد آن را در ادارهی خود دارد و از آن باخبر است. او همچنین این فکر را مطرح کرد که رشد نفس بخش ضروری فرایند شکلگیری شخصیت فرد است و افراد طی این رشد احتمالا خصوصیتهای منحصر به فرد شخصیتی، ارزشها و باورهای خود را کشف میکنند و آنها را در زندگی به کار میگیرند. افراد طی این فرایند حس کمال و تعادل را میان خودآگاه و ناخودآگاهشان ایجاد میکنند.
کلام آخر
ایگو ممکن است بخش کاملی از خود باشد و اغلب به تصویری که فرد از خود میبیند مربوط میشود. این بخش از روان احتمالا میانجیگر بین امیال غریزی و محدودیتهای جهان بیرونی است. هر چند ممکن است نفس به فرد در ادارهی عواطف و افکارش کمک کند، اما اگر بهدرستی رشد نیافته یا ضعیف باشد، ممکن است سبب ایجاد مشکلات سلامت روان ـ مانند اختلال وسواس جبری (OCD)، اختلال شخصیت مرزی (BPD) و اختلال شخصیت پارانوئید یا شکاک (PPD) ـ شود. معمولا برای افرادی که مشکلات مرتبط با نفس یا ایگو در آنها تشخیص داده میشود رواندرمانی در محیطی امن، آرام و پشتیبان توصیه میشود تا بتوانند دربارهی دلایل پنهان درونی این معضل به درک برسند.
ارسال پاسخ