مسلما کسانی که با مشکلات سلامت روان و بیماریهای روانی درگیرند، تمایل دارند ریشهی آنها را شناسایی کنند. بسیاری میخواهند بدانند که آیا ممکن است بیماری روحی را به ارث برده باشند. البته باید در نظر داشته باشیم که پاسخ به این پرسش کمی پیچیده است. طبق برخی از پژوهشها، ممکن است برخی از عوامل بیماریهای روانی وراثتی باشد، اما این مشکلات به احتمال فراوان از ترکیب عوامل ژنتیکی و عناصر محیطی تشکیل میشوند. همچنین در بررسیها مشخص شده است که برخی از بیماریهای حوزهی سلامت روان ـ مانند اختلال دو قطبی، اسکیزوفرنی و افسردگی ـ در قیاس با دیگر اختلالها، پیوند بیشتری با عوامل ژنتیکی دارند.
همچنان مطالعات فراوانی برای یافتن ارتباط میان وراثت و بیماریهای روانی صورت میگیرد و، با توجه به پرسشهای متعدد بیپاسخ باقی مانده، همچنان این رویه ادامه خواهد داشت.
در ادامهی این مطلب از بلاگ همراهتم به دانش کنونی در این زمینه اشاره، و راههایی را برای کمک به بیماران روانی معرفی میکنیم.
پژوهشها در زمینهی ارتباط وراثت و بیماری روانی
طبق تحلیلی که در موسسهی ملی سلامت روان (National Institute of Mental Health, NIH) بر پژوهشهای گوناگون صورت گرفت، مشخص شد که معمولا مشکلات سلامت روان از ترکیب چهار عامل اصلی ریشه میگیرد:
- ژنتیکی
- زیستشناختی
- عوامل محیطی
- عوامل روانشناختی
متاسفانه تا کنون آزمون معتبر ژنتیکی برای تشخیص ژنهای حامل مشکلات سلامت روان ابداع نشده است و هنوز مطالعات در این زمینه ادامه دارد. در عوض، میتوانیم به شجرهنامهی خانوادگی مراجعه، و سابقه یا خطرات مشکلات سلامت روان را در آن بررسی کنیم. برای مثال، اگر یک یا چند نفر از افراد نزدیک در خانواده با مشکل مشخصی در حوزهی سلامت روان دست به گریبان باشند، احتمال خطر بالاتر میرود. البته این گفته به معنای آن نیست که در این خانواده قطعا بیمار دیگری خواهد بود. در واقع عوامل ژنتیکی صرفا در توسعهی بیماری روانی نقش دارند.
با این حال، برخی از شرایط و مشکلات خاص روانی یا رفتاری وجود دارد که پیوند بیشتری با عوامل ژنتیکی دارند. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- اوتیسم
- اختلال دو قطبی
- اختلال کمبود توجه بیشفعالی (ADHD)
- افسردگی شدید
- اسکیزوفرتی
به نظر میرسد عوامل متعدد ژنتیکی در همهی این پنج مورد شناسایی شده است که شامل ژنهای تنظیمکنندهی فعالیت کلسیم در نورونها یا رشتههای عصبی (CACNA1C, CACNB2) میشود. گذشته از این، دانشمندان دریافتهاند که در کروموزمهای 3 و 10 افراد مبتلا به این پنج مشکل تفاوتهایی وجود دارد، البته همچنان واضح نیست که این تفاوتها چه تاثیراتی بر پیشرفت بیماری دارند. در ادامه برخی از اختلالها که دارای عوامل ژنتیکی هستند میپردازیم.
عوامل ژنتیکی برخی از اختلالهای روانی
اختلال دو قطبی بیماری روانی است که با تغییرات شدید روحی بین افسردگی و شیدایی شناخته میشود. تحقیقات در زمینهی ریشههای ژنتیکی این مشکل هنوز ناتمام مانده است. با این حال، مشخص است که این اختلال در خانواده بهطور ارثی انتقال مییابد. اگر یکی از افراد خانوادهی درجهی یک با این بیماری دسته و پنجه نرم میکند، خطر آن برای افراد دیگر خانواده نیز وجود دارد.
افسردگی یکی از شایعترین مشکلات سلامت روان است و بیشتر با غم و بیحالی شناسایی میشود. افراد مبتلا به این مشکل احساس ناامیدی، اندوه و برافروختگی دارند و بهسختی میتوانند کار یا ارتباطات اجتماعی خود را حفظ کنند. این مشکل خطر فکر خودکشی و اقدام به آن را افزایش میدهد. بیشتر متخصصان معتقدند افسردگی در خانواده موروثی است و معمولا در خانوادهی افراد افسرده، نمونههای دیگری نیز دیده میشود.
اضطراب (شامل اضطراب عمومی، اختلال حملهی ترس، اختلال اضطراب پس از حادثه و انواع فوبیاها) و اسکیزوفرنی نیز از دیگر مشکلات سلامت روان هستند که در خانوادهها بهصورت وراثتی دیده میشوند.
دیگر عوامل خطرزا در سلامت روان
باز هم متذکر میشویم که جنبهی ژنتیک صرفا خطر توسعهی بیماری را افزایش میدهد. به نظر متخصصان عامل ژنتیک یگانه عامل بیماری روحی نیست. در زیر به برخی از عوامل مشارکتکننده در توسعهی اختلالها اشاره میکنیم:
- عوامل استرسزا، مانند طلاق، از دست دادن عزیزان یا از دست دادن شغل
- تجربهی سوءاستفاده یا آسیب در دوران کودکی
- درگیری با بیماریهای مزمن پزشکی
- بیتعادلی مواد شیمیایی در مغز
- سوءمصرف الکل یا مواد
- انزوا از جمع و تجربهی تنهایی
گزینههای درمانی برای بیماریهای روحی
درمان بیماریهای روحی بسته به نوع مشکلی که فرد دارد تعیین میشود. روانشناس یا روانپزشک بسته به تشخیص بیماری طرح درمانی مختص فرد را ایجاد میکند. مهمترین عامل در این زمینه، یافتن تراپیست یا درمانگری است که برای فرد مراجعهکننده احساس راحتی و امنیت را ایجاد کند و نگرانیهای فرد را جدی بگیرد.
در برخی از مشکلات سلامت روان دارو در کنار جلسات درمانی لازم خواهد بود. ممکن است برخی از بیماران برای مدتی مشخص به دارو نیاز داشته باشند و برای برخی دیگر مصرف دارو همیشگی باشد. معمولا افرادی که از مصرف داروهای رواندرمانی شرم دارند، باید در نظر داشته باشند که این داروها کیفیت زندگی آنها را افزایش خواهد داد و در نتیجه همین امر سبب بهبود تدریجی حس آن در میان جمع خواهد بود. همچنین در بسیاری از شرایط این داروها برای حفظ زندگی فرد لازم است.
در نهایت باید عنوان کرد که ایجاد تغییرات در سبک زندگی، همراه با داروها و جلسات درمانی، نقشی بسیار حیاتی در روند بهبود بیماران دارد. این تغییرات شامل خواب کافی، نظم غذایی، ورزشها و تمرینهای جسمانی سالم و بهرهگرفتن از تمرینهای ذهنآگاهی و مراقبه است.
کلام آخر
در حالی که وجود پیوندهای مشخصی میان برخی از بیماریهای روانی و عوامل ژنتیکی اثبات شده است، هنوز اطلاعات ما در این زمینه کافی نیست. امروزه متخصصان باور دارند که احتمالا در بسیاری از بیماریهای روانی ژنهایی دخیلند و به همین دلیل ممکن است مشکلات روانی در خانوادهها بهطور وراثتی منتقل شود. اما باید به یاد داشت که صرفا به دلیل آن که شخصی در خانواده با مشکل سلامت روان درگیر است، لزوما دیگر اعضای خانواده دچار مشکل مشابه نمیشوند. پیشرفت و توسعهی بیماری کاملا متکی بر عوامل ژنتیکی نیست و حتی اگر فرد ژن بیمار را هم در خود داشته باشد، بستر محیطی مناسب مانع از توسعهی بیماری خواهد شد.
نهایتا باید به یاد داشت که بهترین کار در خانوادههایی که سابقهی مشکل بیماری سلامت روان در اعضای آن وجود داشته، آن است که متخصصان این حوزه مراجعه، و با آنها مشورت کنند.
ارسال پاسخ