حتما تا به حال این سوال را از خودتان پرسیدهاید که «عشق چیست؟» این پرسش زمانی مطرح میشود که یک رابطه در آستانهی شروع یا فروپاشی باشد. حتی افرادی که در رابطهی بلندمدت عاشقانه باشند، باز هم ممکن است درمورد معنای واقعی عشق گیج شوند و از خود بپرسند که «آیا من هنوز شریک زندگیام را دوست دارم؟» یا «آیا او هنوز عاشق من هست؟» برای اینکه بدانید روانشناسی عشق دربارهی این احساس چه میگوید و آن را چگونه معنا میکند، این مطلب از سایت همراهتم به شما کمک خواهد کرد.
روانشناسی عشق، دوست داشتن را به اشکال مختلفی میشناسد
هرکسی که پدربزرگ و مادربزرگ، معلم یا شریک عاطفی خود را دوست داشته باشد میداند که این حس به اشکال مختلفی وجود دارد. علم روانشناسی هم انرژی قابل توجهی را صرف بیان این تنوع کرده است اما برای اینکه بدانیم این حس چیست، لازم است سادهترین نوع آن را بشناسیم و بتوانیم آنچه را که مردم از آن به عنوان عشق یاد میکنند، توصیف کنیم.
شیدایی
برخی دوست داشتن را با شدت و حدت بالایی تجربه میکنند. روانشناسان از این احساسات پر شور به عنوان شیدایی یا همان عشق رومانتیک یاد میکنند. این حس با کشش جنسی و برانگیختگیهای فیزیولوژی همراه است. هورمون عشق تاثیر قابل توجهی در این نوع از دوست داشتن دارد.
دوستانه
این احساس صلحآمیز و صمیمی موجب نزدیکی بین دو نفر است که در نتیجه موجب میشود شخص مراقب و نگران فرد مقابل شود. به همین دلیل روانشناسی عشق اغلب اوقات از دوستی با عنوان عشق یاد میکند.
دلسوزانه
علاقهی دلسوزانه بر علاقهی ما در خدمت کردن به شخص دیگر متمرکز میشود. این نوع از دوست داشتن بیشتر در والدین نمایان میشود. دوست داشتن دلسوزانه احساسات عمیقی را به تصویر میکشد که در آن ما عمیقا انگیزه داریم برای دیگری کاری کنیم.
وابسته
دوست داشتن میتواند مثل یک بند باشد که در مواقع نیاز ما را به سمت دیگری میکشاند. این نوع دوست داشتن به پیوندهای عاطفی عمیق بین فردی اشاره دارد. وابستگی باعث میشود که فرد در هنگام اضطراب با فرد مقابل احساس امنیت بیشتری داشته باشد. بنابراین به او وابسته میشود.
وقتی نوع عشق مشخص باشد، میتوان این حس را از انواع دیگر آن هم مشخص کنیم. نامگذاری انواع دوست داشتن تمرینی است برای شناسایی آنچه که حس میکنیم. از طرفی لازم است بدانید، شناختن چگونگی دوست داشتن باعث نمیشود که علاقهمندی را به طور کامل بشناسیم و بدانیم عشق چیست.
ویژگیهای عشق
برای اینکه ویژگیهای دوست داشتن را بشناسیم روانشناسی عشق این سوال را مطرح میکند: «چه چیزی باعث میشود که شخصی احساس میکند که فرد مقابل خود را دوست دارد؟» البته روانشناسان این سوال را در زمینههای مختلف بین فردی هم مطرح میکنند. به عبارت دیگر چه دلتنگ فرد مورد علاقهتان باشید، چه در حال برنامهریزی جهت یک سورپرایز ویژه برای دوست صمیمی خود، احساساتی که درون خود دارید، ویژگیهای مشترکی دارد:
پاسخ عشق به نیازهای ما
افراد بر این باورند که دوست داشتن شخصی دیگر به آنها اعتبار داده و به نیازهایشان پاسخ میدهد. به علاوه توجه از ویژگیهای اساسی دوست داشتن است. روانشناسی عشق رفتارهایی را شناسایی کرده است که نشاندهندهی پاسخ عشق به نیازهای ما هستند. نشان دادن محبت، حمایتگری و ایجاد حس ارزشمندی پاسخهایی هستند که دوست داشتن به نیازهای عاطفی ما میدهند.
اعتبار عشق در رفتار ما
صمیمیتی که به عملکرد ختم نشود چه اعتباری دارد؟ علاقه زمانی احساس میشود که شما به فرد مقابل احساس تعلق بدهید. این مساله از عملکرد و کارهای شما به خوبی نمایان خواهد شد. وقتی فردی را دوست داریم کارهایی نمیکنیم که او را برنجاند و برعکس برای خوشحال شدن او همیشه تلاش خواهیم کرد. در واقع مهارت عشقورزی در زندگی مشترک همان اعتباری است که رفتار ما به احساسمان میدهد.
قابل اعتماد بودن ما
یکی دیگر از ویژگیهای عشق قابل اعتماد بودن آن است. اعتماد زمانی جلب میشود که شما همیشه به گونهای رفتار کنید که بتوان به شما تکیه و اعتماد کرد. بنابراین معلوم میشود که جلب اعتماد میتواند راهی برای ثبات عشق ما باشد.
اشتراک ویژگیهای علاقهمندی از نگاه روانشناسی عشق
پس نتیجه میگیریم که احساس دوست داشتن ناشی از تجربهی پاسخ مثبت به نیازها، عملکرد درست ما و همچنین اعتمادی است که در دل فرد مقابل ایجاد میکنیم. در کل این ویژگیها رشتهای را تشکیل میدهند که اشکال مختلف عشق را به هم پیوند میزند، حتی اگر احساسات متفاوتی در برابر اشخاص مختلفی مانند: مادر، دوست، همسر یا فرزند باشد. به عنوان مثال: اینکه چگونه یک همسر از محبت کردن برای نشان دادن پاسخدهی به نیازهای همسرش استفاده میکند با نحوهی تامین نیازهای عاطفی والدین، تفاوتهای زیادی دارد. با این حال این ویژگی میتواند نتیجهی مشابهی از عشقورزی را در دل ما ایجاد کند.
کلام آخر
روانشناسی عشق، گامهای مهمی در جهت تعریف احساس دوست داشتن برداشته است، با این وجود تعریفی که هرکسی از علاقه دارد، نهتنها به علم مربوط میشود بلکه با تجربیاتی سر و کار دارد که او به عنوان پیش فرضهای ذهنی خود با آنها طرف است.
ارسال پاسخ