رویکرد وجودی یا اگزیستانسیال عناصر فلسفه و روانشناسی را برای درک بهتر جایگاه فرد در جهان وارد رویهی درمان میکند. این شیوه بر پریشانیها و تردیدهایی تمرکز دارد که بخش اساسی زندگی و وجود را در برمیگیرد و شامل مواردی چون مرگ، ترس از ناشناختهها و معنای زندگی میشود. هستهی مرکزی این تفکر آن است که ما همگی توانایی و مسئولیت شخصی برای تصمیمگیری و ساخت راه موفقیت خود را داریم.
به نظر برخی از متخصصان درمان اگزیستانسیال برای کمک به مراجعهکننده بهمنظور درک جایگاهش در دنیا است: برای فهم رویهی موازی انتظارات اجتماعی، فرهنگی و شخصی. این شیوه تمرکز فراوانی بر مراجعهکننده دارد و روشی برای تقویت فرد است.
رویکرد وجودی، بهجای غرق شدن در گذشته، بر زمان حال کار میکند، هر چند درمانگر و مراجعهکننده تجربههای گذشتهی زندگی شخص را بررسی و مطالعه میکنند و به این طریق به بینش و دید روشنی از موقعیت میرسند. این شیوه، با توجه به تمرکزش بر مراجعهکننده، شبیه رویکرد روانشناسی انسانگرایانه (humanistic psychology) است. بسیاری از درمانگران از ترکیب و ادغام درمان وجودی با دیگر روشها بهره میگیرند.
در ادامهی این مطلب از بلاگ همراهتم درمان وجودی را تعریف میکنیم.
اصول و مبانی درمان وجودی چیست؟
نظریههای متعددی در درمان اگزیستانسیال به کار گرفته میشود، اما اصل بنیادین این رویکرد بر آن است که همهی افراد تا حدودی، در ارتباط با موضوع وجود خود، اضطراب را تجربه میکنند. ما باید برای رسیدن کاربردی کردن توان بالقوهی خود و ساخت آیندهی مثبت این موضوع را بپذیریم.
رویکرد فوق چهار زمینهی اصلی دارد، که اغلب چهار رکن شناخته میشود: مرگ، معنا، انزوا و آزادی. چهار رکن رویکرد وجودی موضوعاتی مهم و کلان است که اغلب سبب اضطراب در انسان میشود. ما برای رسیدن به نقطهی پذیرش این موارد با درمانگر وجودی همکاری میکنیم.
به نظر برخی از متخصصان این رکنها پایگاههایی برای درک تجربههای منحصر به فرد در زندگی افراد است. مراجعهکننده، با بهره گرفتن از مولفههای امنیت و پرهیز از قضاوت درمانگر، میتواند امیدها و ترسهای درونی و بیرونی خود را بررسی و در آنها مکاشفه کند. ما باید برای پیشروی در زندگی با این اضطرابها مواجه شویم و بپذیریم که زندگی نامشخص و متغیر است.
درمانگر وجودی چه کار میکند؟
نقش درمانگر حمایت از ما برای مکاشفهی وجود خود و یافتن چگونگی ارتباط آن با دیگر افراد گونهی بشر است. درمانگران در این رویکرد ما را تشویق میکنند تا نظر شخصی خود را بیان کنیم. آنها ما را در این زمینه قضاوت نمیکنند و، با ذهن باز، فضایی امن، حمایتگر و صادقانه فراهم میکنند تا با گفتگو دربارهی اضطرابها و تردیدهایمان از آنها عبور کنیم.
البته باید در نظر داشت که درمانگران فرضیهها و تضادهایی که در حرفهای شما وجود دارد را نیز به چالش میکشند و به شما در رسیدن به درک بهتر کمک میکنند. آنها شما را تشویق میکنند تا انتخابهای شخصی داشته باشید و مسئولیت عاقبت آنها و آیندهی خود را بپذیرید.
رویکرد وجودی در چه زمینههایی به ما کمک میکند؟
هدف اصلی این رویکرد کمک به مردم برای کنار آمدن با اضطرابهای زندگی است. این شیوه همچنین در مواجهه با افسردگی، اختلال اضطراب پس از سانحه، اعتیاد و بسیاری از مشکلات دیگر مفید است.
به گفتهی برخی از متخصصان بیشتر تمرکز این رویهی درمانی بر کمک به مشتری برای درک واکنشهای عاطفی خود به تجربههای زندگی است. ممکن است این تجربههای زندگی شامل آسیب، از دست دادن عزیزان، تغییر شرایط یا مشکلات در رابطه باشد.
همچنین درمان وجودی به فرد کمک خواهد کرد تا از دوران سخت ـ مانند تجربهی طلاق، بازنشستگی، بیماری یا کهنسالی ـ گذر کند.
کلام آخر
بیشتر متخصصان حوزههای گوناگون روانشناسی در تلاشند تا بهدرستی درک کنند که افراد چطور «بودن» در جهان را میآموزند. متخصصان در پی این هدف هستند که با شناخت درک افراد از وجود خود و استفاده از رویههای رواندرمانی راههای ناکارآمد یا آسیبرسان را در زندگی فرد اصلاح کنند. اما اغلب، گذشته از عادتهای ناکارآمد یا مضر، مسائل مهم و عظیمی چون «بودن» یا «معنای انسان بودن» انسان را گرفتار خود میکند. معمولا حوزهی فلسفه به این پرسشها میپردازد.
حوزهی روانشناسی وجودی این پرسشهای فلسفی را با اصول و عقاید روانشناسی ترکیب میکند. متخصصان این حوزه بر شیوهی اثرگذاری مسائل فلسفی بر روان و رفتار انسان متمرکزند و شیوهی کنار آمدن روزمرهی مردم را با این پرسشها بررسی میکنند: پرسشهایی که علم و فلسفه نیز در پاسخ به آنها درمانده است.
روانشناسان وجودی بر این باورند که تشخیص و کاهش نشانههای بیماریهای روانی، اعتیاد، مشکلات رابطهای و دیگر مسائل روانشناختی برای درمان کفایت نمیکند. دانشمندان این حوزه معتقدند که شناسایی و مواجهه با تعریف شخصی افراد از معنا، هدف و زندگی خوب نیز جدا از نشانههای روانشناختی برای کمک به فرد لازم خواهد بود.
درمانگران اگزیستانسیال گمان میکنند که ممکن است، حتی پس از کاهش نشانههای مشکلات روانی، غم یا نارضایتی در فرد باقی بماند و اغلب سبب بازگشت و تشدید نشانهها شود و مدیریت آنها را در آینده دشوارتر کند.
ارسال پاسخ