داستانهایی برای موفقیت
همه ما با داستانها ارتباط بیشتری برقرار میکنیم تا با واقعیتهای محض. داستانها میتوانند پند و آموزههای زیادی را در درون خود به ما منتقل کنند بی آنکه ما را درگیر شعارهای تبلیغاتی کنند. در تجارت هم وضع به همین منوال است. بازاریابها برای فروش هرچه بیشتر محصولات خود، به دنبال روایتهای جذابی هستند تا به صورت غیرمستقیم و نامحسوس، ذهن مشتریان خود را درگیر فواید و مزایای محصول کنند.
در بازاریابی شبکهای مهمترین کار شما پیدا کردن یک پراسپکت (مشتری احتمالی) و کسی است که بتواند راه شما را در این مسیر ادامه دهد. برای یافتن و ماندگار کردن و متعهد کردن او در بازاریابی شبکهای، شما میبایست داستانگوی خوبی باشید تا سریعتر به هدف برسید. پراسپکتها دوست دارند بدانند بازاریابی شبکهای چه چیزی به آنها میدهد ولی به دلیل ترسهای بیجا این دست و آن دست میکنند. یک داستان ساده در این جور مواقع میتواند راهگشای مسئله باشد. به عنوان مثال فرض کنید رییس شما به شما میگوید از امروز تا دوسال آینده هر روز یک ساعت اضافه کاری بدون حقوق خواهی داشت اما در پایان دوسال، شرکت شما را با حقوق کامل بازنشست خواهد کرد. پیشنهاد فوقالعادهای است. البته هیچ شرکتی چنین پیشنهادی به کارمندانش نمیدهد. این پیشنهادی است که بازاریابی شبکهای در اختیار پراسپکتهایش قرار میدهد. با این تفاوت که شما در طول این دوسال روزی یک ساعت را با افراد مختلف گفتگو میکنید. همین.
اطلاع رسانی و بازاریابی شبکهای
ما در امور روزمرهی خود مدام در حال بازاریابی شبکهای هستیم. فرض کنید که فیلمی بسیار زیبا را در سینما دیدهاید، آیا به سرعت افراد خانواده و یا دیگر دوستانتان را برای دیدن آن تشویق نمیکنید؟ در مورد خرید کفش و لباس و لوازم دیگر چطور؟ بله، این کاری است که ما هر روز مشغول آنیم و به صورت رایگان برای صنایع مختلف در حال بازاریابی هستیم. حالا فکر کنید که اگر قرار بود برای معرفی کردن چیزهایی که دوست دارید، پولی به شما بدهند چه پیش میآمد؟ ما به آن بازاریابی شبکهای یا نتورک مارکتینگ میگوییم. این پولی است که صنایع مختلف میبایست خرج تبلیغات خود کنند و به جای آن به شما داده میشود. شرکتهای بزرگ به این نتیجه رسیدهاند که علیرغم تبلیغات هنگفت، همچنان تبلیغاتِ دهان به دهان افراد در بین اعضای خانواده و دوستان، بیشترین تاثیر را در فروش یک محصول یا خدمات دارد. از این رو با کاهش هزینههای تبلیغاتی، این مقادیر را صرف بازاریابی شبکهای میکنند. بنابراین شما صرفاً چیزهایی را که دوست دارید به اطرافیان خود توصیه میکنید و در واقع تصمیم نهایی را به عهدهی آنها میگذارید. شاید میپرسید که چرا اصولاً باید این فعالیت بازاریابی خود را به اطلاع انها برسانیم؟ جواب این است: چون نمیخواهیم روزی برسد که به ما بگویند: «چرا در مورد تجارتت چیزی به من نگفتی؟» این کار فرصت را در اختیار دیگران میگذارد تا در صورت تمایل به طرف بازاریابی شبکهای کشیده شوند و یا خیر. ما نه آنها را مجبور میکنیم و نه تحت فشار میگذاریم.
درآمد رسوبی
دو جور درآمد داریم. یکی درآمد خطی و دیگری درآمد رسوبی. درآمد خطی، درآمدی است که تا زمانی که شما کار میکنید به شما داده خواهد شد و در غیر این صورت به شما پولی پرداخت نمیشود حتی اگر جراح قلب باشید. اما بهترین توضیح برای درآمد رسوبی این است که وقتی کاری را یک بار انجام میدهید، بارها و بارها برای همان کار به شما پول داده میشود. برای مثال شما یک کتاب نوشتهاید و هر بار که تجدید انتشار پیدا کند، پولی به شما داده خواهد شد. و یا در یک جا سرمایهگذاری کردهاید و به ازای آن هر سال مبلغی سود دریافت میکنید. این درآمد، درآمد رسوبی است. بازاریابی شبکهای نیز نوعی درآمد رسوبی را ایجاد میکند. شما در ماهها و سالهای اول بنیان یک سیستم درآمدزای شخصی را میگذارید و تا سالهای سال از عواید آن بهرهمند میگردید.
ارسال پاسخ