تفاوت میان افکار عقلانی و غیرعقلانی

تفاوت میان افکار عقلانی و غیرعقلانی

چگونه تشخیص دهیم که افکار عقلانی در سر داریم یا تفکرمان غیرعقلانی است؟ همه‌ی اندیشه‌ها به یک طریق شکل نمی‌گیرند. برخی از آنها به زندگی رویایی می‌رسند و عاقبت برخی دیگر ناامیدی، سردرگمی و سرخوردگی است.

در ادامه‌ی این مطلب از بلاگ همراهتم به بررسی افکار عقلانی و غیرعقلانی و شیوه‌ی سوا کردن اندیشه‌های مفید و استفاده از آنها صحبت می‌کنیم.

تفاوت افکار عقلانی و غیرعقلانی

گاهی تصوراتی در ذهن ما شکل می‌گیرد که به ظاهر ما را به سرمنزل مقصود و هدفمان خواهد رساند. اما از کجا باید تشخیص بدهیم که اینها صرفا گمان خام و غیرعقلانی نیست. برای تشخیص افکار عقلانی راه‌هایی وجود دارد که با استفاده از آنها می‌توانیم با اطمینان به سوی موفقیت حرکت کنیم.

فکر عقلانی متکی بر شواهد است

شواهد مستند و فرضیه‌ها و نظریه‌های اثبات‌شده پایه‎های اندیشه‌ی منطقی را می‌سازد. برای مثال فکر «اگر دوباره به اجاق روشن دست بزنم باز همس می‌سوزم» تفکری عقلانی محسوب می‌شود. هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم دست در تماس با اجاق روشن نمی‌سوزد.

این گونه تفکر تجربه‌ها و تعاملاتی که فرد در گذشته داشته را ارزیابی می‌کند و از آن برای مشخص کردن طریقه‌های منطقی برای اقدام و تصمیم‌گیری بهره می‌برد.

همچنین در این شیوه‌ی استدلال برای استنباط کردن و جمع‌بندی موارد از قاعده‌ی احتمالات استفاده می‌شود. برای نمونه: «بسیاری از مردم را دیده‌ام که بعد از رفتن به باشگاه اندامی متناسب ساخته‌اند، بنابراین احتملا اگر من هم همین کار را بکنم هیکل خوبی خواهم داشت.»

فکر معقول برای تصمیم‌گیری درست در زندگی و درک دلیل مسائل بسیار مفید است.

افکار غیرعقلانی بر پایه‌ی احساسات گرفته می‌شوند

افکار غیرعقلانی بر پایه‌ی احساسات گرفته می‌شوند

تفکرات نامعقول معمولا از روی احساس اتخاذ می‌شوند. البته از آن جایی که برخی احساسات با شواهد خودخواهانه یا ترجیحی قاطی می‌شوند این دست افکار گاهی ما را فریب می‌دهند. مثلا اگر نمونه‌ی اجاق را مجدد در نظر بیاوریم، می‌توانیم برای مثال آوردن این موارد بگوییم، «اگر باز به اجاق گاز روشن دست بزنم، می‌سوزم. پس لعنت بر اجاق و آشپزی! دیگر نزدیک هیچ اجاقی نمی‌شوم.»

درست است که بار اولی که به اجاق گاز روشن دست زده‌اید سوخته‌اید، اما این باور که همه‌ی اجاق‌ها روشن است و به هر حال دست را می‌سوزاند فکری غیرمنطقی خواهد بود.

یا اندیشه‌ی عقلانی آن که با ورزش هر روزه به تناسب اندام می‌رسیم در برابر این تفکر غیرعقلانی است که اگر هر روز به باشگاه برویم مانند آرنولد خواهیم شد و زندگی و عاقبت او را خواهیم داشت.

بیشتر بخوانید:   اثربخشی خوش بینی و بدبینی در زندگی چیست؟

مراقبت افکار نامعقول باشید! این تفکرات شما را به نقطه نظرها و توقعات گمراه‌کننده خواهد کشاند.

نظرات غیرمعقول «بد» نیستند، بلکه غیر قابل اعتمادند

لزوما همه‌ی پندارهای غیرعقلایی بد نیستند، صرفا باید بدانیم که نمی‌توان به آنها اعتماد کرد. برای مثال اگر در تبلیغی مشاهده کرده باشید که افرادی که به کشوری دیگر مهاجرت کرده‌اند در خانه‌ای اعیانی زندگی می‌کنند، شما نیز اگر به آن جا بروید چنان خانه‌ای خواهید داشت. این تجربه در واقعیت اثبات نشده است و بیشتر به رویای شما شبیه است.

هر چند ممکن است اگر به آن جا مهاجرت کنید و به اندازه‌ی کافی تلاش کنید دقیقا به همان خانه دست یابید و در ظاهر این فکر غیرمعقول به واقعیت بپیوندد.

نکته‌ی مورد نظر این است که تفکرات غیرعقلانی همیشه غلط نیستند، بلکه در حقیقت تیری در تاریکی‌اند که نباید بر آنها سرمایه‌گذاری کرد و بر پایه‌ی آنها برنامه ریخت. پس به یاد داشته باشید که به این دست افکار اعتماد و بر آنها قمار نکنید.

بیرون کشیدن الماس از میان زباله‌ها

همچنین اندیشه‌های غیرمنطقی همیشه نیز «خوب» نیستند. ممکن است به این فکر بیفتید که پول خوب است و همه‌ی زندگی خود را با تمام وجود صرف کسب پول کنید و در جوانی بر اثر فشار ناشی از این راه از پای در آیید.

اساس برآورد افکار عقلانی و غیرعقلانی سازمان دادن به آنها با استفاده از نظام ارزشگذاری و واقع‌بینی متناسب با زندگی شخصی‌تان است. برای بسیاری از ما این کاری بسیار دشوار است. گاهی در مسیر مبهمی هستیم و جهت درست حرکت را نمی‌توانیم به شفافی تشخیص دهیم و گمانه‌های متعددی ما را سردرگم می‌کند.

در این صورت برای سربلند بیرون آمدن از این گمگشتگی مسلما به چیزی بیش از اراده نیاز داریم. اراده برای شروع راه خوب است، اما پشتکار، تغییر رویکرد و تفکر و هدفگذاری مناسب است که ما را به مقصدمان می‌رساند.

در این میان سوخت مسیر را اندیشه‌هایی مهیا می‌کند که ما از میان انبوه خیال‌های خام بیرون می‌کشیم، الماس‌هایی که میان کوهی از زباله پنهان شده‌اند!

افکار منطقی انگیزه می‌سازند

افکار منطقی انگیزه می‌سازند

معمولا فکری که بر پایه‌ی منطق باشد در ما انگیزه ایجاد خواهد کرد، زیرا ساختاری شفاف و محکم دارند. مثلا اگر به این فکر بیفتید که وزن‌تان بالا رفته است و به همین دلیل به ورزش بیشتر نیاز دارید، انگیزه خواهید گرفت. زیرا به مرور با اجرای این برنامه نتیجه‌اش را که مطابق فکر اولیه‌ی شما بوده است می‌بینید و ادامه‌ی مسیر امیدوارکننده‌تر خواهد شد.

بیشتر بخوانید:   نقش آمیگدال در کنترل استرس و اضطراب

تفکرات غیرعقلانی اضطراب‌آورند

تفکرات غیرعقلانی معمولا اضطراب‌آورند. این موضوع در مورد دو افکار غیرمعقول مثبت و منفی صادق است. اگر به این فکر باشیم که چون همه روزی خواند مرد، مرگ ما نیز نزدیک است، پیوسته در اضطراب عوامل مرگ‌آور هستیم. این گونه افکار منفی ما را به طور مداوم در وضعیت نگرانی و پریشانی نگه می‌دارند و سبب آسیب‌های شدید به سلامت جسمانی و روانی و اختلال در برنامه‌های زندگی روزمره‌مان خواهند شد.

از آن سو افکار غیرعقلانی مثبت نیز مضر هستند. این اندیشه‌ها شفاف نیستند و پیوسته در حال تغییرند و فرد را سردرگم خواهند کرد. علاوه بر آن از آن جا که هیچ ساختار محکم و منطقی ندارند تحقق نمی‌یابند و سبب سرخوردگی می‌شوند.

اندیشه‌های نامعقول حول محور مشکلات می‌گردند

این دست اندیشه‌ها معمولا در ارتباط با مشکلات و گرفتاری‌ها هستند. «اگر اخراج شوم چه خواهد شد؟» «اگر مرا رها کند چه کنم؟» «اگر بیماری پوستی بگیرم و زشت شوم و تنها بمانم چه می‌شود؟»

همه‌ی این فکرها ممکن است به تحقق بپیوندند. اما این مشکلات هنوز پیش نیامده است و زمینه‌ای نیاز برای آنها وجود ندارد. افکار عقلانی معمولا در هنگام وقوع مشکلات در پی یافتن راه حل هستند و تولید انگیزه می‌کنند، ولی تفکرات نامعقول بیشتر در پی خلق مشکلات جدیدند و به ناامیدی می‌انجامند.

فکر منطقی هدفمند است

فکر منطقی هدفمند است

افکار غیرعقلانی بیشتر در پی تحقق رویاها هستند. مثلا اگر اطلاعات حسابم را برای این ایمیل ناشناس بفرستم شاید چند میلیارد تومانی که وعده داده شده است را به دست بیاورم.

اما تفکرات منطقی بر پایه هدف هستند و خود فرد آنها را انتخاب کرده است. مثلا من می‌دانم که اگر زمینی که در منطقه‌ی رو به پیشرفت قرار دارد را بخرم در آینده چند میلیارد تومان سود خواهم کرد.

منطق به ندرت بر قضاوت متکی است

این حرف درست نیست که قضاوت دیگران به هیچ وجه منطقی نیست. مثلا اگر همکار شما پیوسته سعی دارد کارهای شما را به نام خود ثبت کند، مسلما درست است که فکر کنید او قابل اعتماد نیست. تفکر عقلانی هیچ مخالفتی با قضاوت دیگران ندارد، بلکه صرفا این کار را در هنگام نیاز و در صورت وجود شواهد و مدارک محکمه‌پسند صورت می‌دهد.

بیشتر بخوانید:   افراد موفق چه عادت‌هایی دارند؟

تفکر غیرعقلانی در مقابل تفکر عقلانی

ویژگی‌هایی برای شناسایی اندیشه‌های منطقی و تشخیص تفکرات نامعقول وجود دارد.

افکار عقلانی:

  • فرایند فکری که بر پایه‌ی استدلال، منطق و شواهد تجربی شکل می‌گیرد
  • برای تبدیل شدن به باور به منطق و واقعیت‌ها و اسناد اتکا می‌کند
  • از احساسات صرفا برای اولویت‌بندی بررسی شواهد کمک می‌گیرد
  • بر واقعیت‌های یافته از منابع متعدد و تجربیات افراد بیشمار متکی است
  • برای رسیدن به هدف و موفقیت شخصی بسیار ضروری است

افکار غیرعقلانی:

  • بر عواطف، تجربیات و باورهای شخصی اتکا می‌کند
  • بر پایه‌ی شواهد غیرمنطقی است
  • اعتماد فراوانی بر نیروی عواطف و احساسات دارد و چندان به تفکر منطقی توجهی ندارد
  • بیشتر اقدامات ناشی از تجربیات شخصی خود فرد شکل می‌گیرد
  • مانع موفقیت و رشد فرد می‌شود

کلام آخر

همه در زندگی در پی موفقیت نیستند. برای بسیاری از افراد اشتباهات و شکست‌ها چندان اهمیتی ندارد. ممکن است باور به خرافات و تعصبات انرژی ذهنی کمتری از ما صرف کند. عقلانیت یا اندیشه‌ی عقلانی شاید برای بسیاری صرفا مختص افراد مرفه باشد. می‌توانیم این حرف‌ها را توجیه مناسبی برای رفتار غیرمنطقی خود در نظر بگیریم، اما مسلم است که به این شیوه پیشرفتی در زندگی ما حاصل نخواهد شد.

هیچ تردیدی وجود ندارد که راه رسیدن به موفقیت چندین ایستگاه دارد: اراده، پشتکار، برنامه‌ریزی و تفکر عقلانی. در این میان هر چه به این مواد سازنده‌ی موفقیت بیشتر اتکا کنیم، از سهم تاثیر بخت و اقبال در سرنوشت خود کم خواهیم کرد. زندگی بسیاری از افراد موفق به ما نشان داده است که هیچ یک از آنها بدون تلاش و اندیشه به جایگاه خود نرسیده‌اند. البته برای ایجاد انگیزه می‌توانیم به این نکته توجه کنیم که طعم دستاوردهایی که با اتکا به تفکر عقلانی، همت و توان خود به دست آوردیم چنان شیرین است که ما را مشتاق ادامه‌ی مسیر خواهد کرد.