-
دیگر به جلساتی که سابق بر این، در آن حضور داشتید، دعوت نمیشوید.
-
شخصی که جایگاهش از شما پایین تر است اکنون به جلساتی که هیچگاه به آن دعوت نمیشده، دعوت میشود.
-
رییستان را با یکی از مدیران رقیب که هم سطح شماست، میبینید.
-
اتاق شما به محل دورتری از دفتر ریاست منتقل میشود.
-
از کارهای اجرایی و فوریتی شما کاسته میشود.
-
گزارشات تهیه شده توسط شما به مدیران سطوح پایینتر ارتباط مییابد.
-
گزارشات تهیه شده توسط شما به مدیرانی ارجاع داده میشود که به تصمیمگیری در موارد حاد و مشکل ساز مشهور هستند.
-
ارزیابی کار شما به یکباره به موضوع مهمی بدل میشود.
-
مدت زمان دیدارهای شما با رییستان کوتاه و کوتاهتر میشود.
-
از شما خواسته خواهد شد که به قسمتی منتقل شوید که آینده آن برای شرکت از اهمیت چندانی برخوردار نیست.
-
در جلسه دونفرهی شما با رییستان، جملات مهم و کلیدی شما مجدداً از طرف رییس برایتان تکرار میشود. گویی او میخواهد چیزی را به شما یادآوری کند.
-
رییس شما به یکباره از شما میخواهد برای انجام کارهایتان برنامه و زمانبندی ارائه دهید.
-
تذکرات و یادآوریهای سابقاً شفاهی، اکنون در فرم کتبی و نوشتار به دست شما میرسد.
-
رییس شما پیشقدم شده و تصمیمات سخت و مشکلی را که شما باید اتخاذ میکردید را اتخاذ میکند.
-
تعداد دوستان و همکارانی که به مناسبتهای مختلف دور هم جمع میشدید، به طرز غیرمنتظرهای کاهش مییلبند.
-
گروهی مامور بازنگری بخش شما میشوند اما شما جزو نفرات آن نیستید.
-
در نشریهی تخصصی شرکت، دیگر کمتر عکس و نوشتهای از شما چاپ میشود.
-
رییس شما به یکباره اطلاعاتی از مشتریان شما را که در کامپیوتر ذخیره کردهاید، میخواهد.
-
کمتر به عنوان نمایندهای از شرکت در مطبوعات مطلبی از شما منعکس میشود.
-
تماسهایی از طرف منابع انسانی شرکت با شما گرفته میشود و اطلاعاتی از سوابق شما میگیرند.
-
دیگر نیروهایی که به تازگی وارد شرکت شدهاند، تحت نظر شما آموزش نمیبینند.
-
درآمد شما مدتی است به رقم ثابتی رسیده و تحت هیچ عنوانی اضافه نشده است.
-
دیگر از ایمیلهای مهم شرکت رونوشتی دریافت نمیکنید.
-
دیگر از شما دعوت نمیشود تا در آموزشهای ضمن خدمت که معمولاً خارج از شرکت برگزار میشود، شرکت کنید.
-
رییس شما پیشنهاد ملاقاتی خارج از شرکت به شما میدهد تا راحتتر صحبت کنید.
جودی بنارک جانسون
جودی که از دوستان صمیمی«بیل بوید» رییس شرکت «سان بلت» بود، به درخواست او به عنوان مدیر فروش و بازاریابی به تیم او ملحق شد. رییس او «بیل» به ریاست مجمع صنف شرکتهای خدماتی رسید و او نیز رییس مستقیم جودی را به عنوان مدیر جدید بخش برگزاری جلسات و همایشها معرفی کرد. جودی در این باره میگوید:«اگرچه کار جدید ارتباط چندانی با تخصص من نداشت اما کار آبرومندانهای بود و درآمد خوبی هم داشت. من هم بلافاصله پس از تثبیت موقعیتم اقدام به برقرای تماسهای فراوان با شرکتهای مختلف کردم و در یکسال اول فعالیتم بیش از 1 میلیون دلار درآمد نصیب شرکت کردم.» اما در سال دوم اوضاع باب میل جودی پیش نرفت و فروش او در سراشیبی سقوط افتاد و هر روز کمتر و کمتر شد تا اینکه در نهایت از کارش برکنار شد. این مسئله ضربه دردناکی به زندگی او زد. بگونه ای که حتا برای شهریه مدرسه دخترش نیز پولی نداشت. در همان احوال روزی جودی به آگهی جالبی با این عنوان برخورد: آیندهتان را دوباره بسازید.
جودی به دورهای دوازده هفتهای رفت و آنجا متوجه شد که تا چه اندازه اعتماد به نفسش پایین آمده و از لحاظ روحی افت کرده. جودی توانست پس از طی آن دوره چیزهایی را که از دست داده بود را به خود برگرداند و دوباره وارد عرصهی کار و تجارت شد و مدیریت شرکت «آر. اکس. ورلدواید» را که در تبلیغ و معرفی کالاهای جدید به بازار حرف اول را میزند، در اختیار دارد.
درسهای جودی:
-
جودی در سان بلت روزهای خوبی را پشت سر نمیگذاشت اما مرتباً با خودش میگفت به خاطر پول نباید کارم را ترک کنم تا این که پول تصمیم به ترک جودی گرفت.
-
اخراج شدن شاید در نهایت بهترین اتفاق زندگی شما باشد اما به این معنی نیست که راه سادهای از آن پس در پیش خواهید داشت.
بالا و پایین
لانس آرمسترانگ
قهرمان 7 دوره مسابقات دوچرخه سواری تور فرانسه در سال 1997 و در پی ابتلا به سرطان از باشگاهش اخراج شد. حتی باشگاه از پرداخت حقوق لانس تا پایان قراردادش و هزینههای درمانی او سر باز زد. لانس پس از سه سال مبارزه موفقیتآمیز با سرطان سرانجام به میادین بازگشت و از سال 1999 تا 2005 قهرمان بلامنازع جهان شد و توانست تمام رکوردهای پیش از خود را نیز بشکند.
ارسال پاسخ