من همراهتم! حال خوب را با مشاوره از ما تجربه کن

ده راهکار برای خوشحالی در محیط کار

خوشحالی-در-محیط-کار
راهکارهایی برای خوشحالی در محیط کار

چقدر پیش می‌آید که در محیط کار خوشحال نباشید و بخواهید کارتان را رها کنید و احساس کنید که به اندازه‌ی کافی مزد خدمت و فداکاری‌تان به سازمان را نمی‌گیرید؟ خوشحالی و رضایت مفهوم‌هایی ذهنی هستند ـ در نظر برخی از ما سودهای موقتی به معنای رضایت و خوشحالی از کار است، اما شاید برخی دیگر در پی قدرشناسی از سخت‌کوشی‌شان باشند و اگر به این خواسته نرسند بی‌انگیزه می‌شوند. برخی محیط کار دوستانه را شرط خوشحالی می‌دانند. فرقی ندارد که معیارها چه باشد، خوشحالی در کار برای حفظ تعادل در «زندگی کاری» بسیار حیاتی است.

دانشگاه وارویک (Warwick)، بریتانیا، در مطالعه‌ای نشان داد که کارکنان خوشحال تا 12% بازده بیشتری از کارکنانی دارند که خوشحال نیستند. آنها به احتمال بیشتر سلامت، حرفه‌ی رو به پیشرفت و روابط شخصی بهتری دارند و نشان داده‌اند که در کل بیشتر به کار سازمان می‌آیند.

در این مطلب از بلاگ همراهتم نگاهی دقیق به جنبه‌های خوشحالی در محیط کار می‌اندازیم، متوجه ضرورتش برای حفظ انگیزه در محیط کار می‌شویم و برخی از شیوه‌های پیشرفته و اساسی را برای رسیدن به بالاترین سطح خوشحالی در محیط کار مطرح می‌کنیم.

«اغلب خوشحالی بزرگترین خواسته‌ی بشر است».

خوشحالی در محیط کار چیست؟

تا به حال اصطلاح رضایت شغلی (‘Arbedjsglæde’)  را شنیده‌اید؟

رضایت شغلی به معنای خوشحالی برآمده از «اجرای» کار و گونه‌ای احساس است، گونه‌ای تندرستی که وقتی حس خوبی به کاری که می‌کنیم و حس می‌کنیم «تعهد کاری» داریم، رخ می‌دهد.

اساسا خوشحالی در محیط کار هنگام رخ می‌دهد که:

  • از اجرای وظیفه‌هایی که به ما محول شده است، لذت می‌بریم
  • حس خوبی به همکاران‌مان داریم
  • از بهره‌های مالی‌ای که شغل‌مان به ما می‌رساند، رضایت داریم
  • دست‌مان برای بهبود مهارت‌هایمان باز است
  • در محیط کار حس می‌کنیم حرمت‌مان حفظ و قدرمان دانسته می‌شود

خوشحالی در محیط کار به سرمایه‎گذاری مناسب و بازگشت سرمایه‌ی خوب خلاصه نمی‌شود؛ بیش از آن است. عوامل مستقلی نظیر خصوصیت‌های شخصیتی، میزان درک، عوامل تنش‌زای روانی اساسی و هوش احساسی بر میزان آسایش‌مان در موقعیت شغلی تاثیر می‌گذارد.

در کتاب «مزیت خوشحالی» (“The Happiness Advantage”) که به قلم شان آکور (Shawn Achor) در سال 2011 چاپ شد، آمده است که شرکت‌هایی که کارکنان خوشحال دارند می‌توانند تا 37% فروش و 31% بازده خود را افزایش دهند، که این امر مستقیما به ساخت محیط کار پربازده و ارتقا کیفیت زندگی همه‌ی کارکنان کمک می‌کند.

اهمیت خوشحالی در محیط کار

رضایت-شغلی

تا چند دهه پیش مفهوم خوشحالی در محیط کار شکل نگرفته بود. طی چند سال گذشته شاهد تغییرات بزرگی در بخش صنعتی بودیم ـ حالا موقعیت‌های شغلی‌ای داریم که بیست سال پیش وجود نداشت.

در دهه‌های 40 و 50 میلادی چه کسی فکرش را می‌کرد که متخصص‌هایی مانند مدیر رسانه‌ی اجتماعی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر خوشحالی، سخنگو و مربی انگیزشی، مشاور شغلی یا هماهنگ‌کننده‌ی پروژه در کار باشند؟

با توجه به همه‌ی این گزینه‌های شغلی پیچیده‌ای که امروزه پیش رو است، خوشحال بودن از کاری که وقت‌مان را صرفش می‌کنیم بسیار ضروری است. کارکنان خوشحال برای کسب‌وکارهای رو به توسعه لازمند.

بیشتر بخوانید:   مفهوم مدیتیشن یا مراقبه

موسسه‌ی آی‌اوپنر (IOpener Institute) در مطالعه‌ای درباره‌ی موفقیت سازمانی بیان کرد که کارکنانی که در محیط کار خوشحالند 65% پرانرژی‌تر از کارکنانی‌اند که احساس خوشحالی نمی‌کنند. بازده این کارکنان دو برابر است و به احتمال بیشتر زمانی طولانی شغل خود را حفظ می‌کنند.

خوشحالی در محل کار لازم است

اهمیت-خوشحالی-محیط-کار

خوشحالی اولین گام در به انجام رساندن موفقیت‌آمیز هر کاری است. رفتن سر کار و اجرای ماشینی وظیفه‌های محوله و برگشتن به خانه و نشستن روبه‌روی تلویزیون با نوشیدنی‌ای در دست، تصویر دقیقی از زندگی غمگین است.

فرد شاغل خوشحال به موقع سر کار می‌رسد، زیرا حرمت وقت‌شناسی را می‌داند و وظیفه‌های روزمره‌اش را به انجام می‌رساند، زیرا از این کار لذت می‌برد. او از روی علاقه کار می‌کند، نه از روی اجبار…

  1. خوشحالی موفقیت را چند برابر می‌کند.

خوشحالی در محیط کار مانند آتش سرایت می‌کند. کارکنانی که از کارشان لذت می‌برند نمونه‌ای عالی برای کارکنانی با انگیزه‌ی پایین‌ترند.

مثلا وقتی رهبر گروهی از موقعیت و شغلش راضی است، می‌تواند با رویکردی مثبت‌تر و حفظ کاربری بالا در گروه بر آنها تاثیر بگذارد. خوشحالی در محیط کار رابطه‌ی متقابل مستقیمی با بازده بالاتر و کارایی بهتر گروه در محیط کار دارد.

  1. خوشحالی سازنده‌ی مثبت‌گرایی است.

ذهن آشفته ممکن است انبار فکرهای منفی باشد. وقتی به اجبار کار می‌کنیم و به مشارکتی که در موفقیت سازمان داریم اشتیاقی حس نمی‌کنیم، ذهن‌مان فرسوده می‌شود.

خوشحالی-سازنده

تحت فشار قرار می‌گیریم، تمرکزمان را از دست می‌دهیم و خودخوری می‌کنیم: «باید استعفا بدهم»، «دیگر نمی‌توانم تحمل کنم»، «لیاقتش را ندارم» و غیره. برعکس، فرد شاغلی که به شغلش حس مثبت قوی دارد مشتاق‌تر و متمرکزتر خودسازی می‌کند. به‌جای آن‌که بر مشکل‌ها متمرکز شود، در پی راهکار برای حل آنهاست.

  1. خوشحالی تنش را کم می‌کند.

آنی مک‌کی (Annie Mckee)، مشاور بین‌المللی رهبری و نویسنده، در یکی از اثرهای چاپی خود در مجله‌ی هاروارد بیزینس ریویو، به این نکته اشاره کرد که کارکنان وقتی ناراضی‌اند، ارتباط مغز و احساس‌های مثبت قطع می‌شود و به نیروی تفکر خلاقانه و منطق‌شان آسیب می‌رساند.

کاهش-تنش-سرکار

وی سپس در مقاله‌اش درباره‌ی پیوند میان فکرها، احساس‌ها، عمل‌های‌مان حرف زد. اگر در هر کدام از این پیوندها اختلال ایجاد شود، مسلما مانع پیوندهای دیگر نیز خواهد شد. اگر در هشت ساعتی که در محیط کار می‌گذرانیم خوشحال باشیم، اگر به هر طریقی مثبت‌گرا باشیم و روحیه‌ی خوب‌مان را حفظ کنیم، تاثیر بسیار خوبی بر مواجهه‌مان با تنش خواهیم داشت و می‌توانیم تمرکزمان را به سوی جنبه‌های مثبت زندگی کاری جهت دهیم.

  1. خوشحالی در محیط کار به‌ معنای زندگی سالم است.

اگر به تنش کاری و ناامیدی‌ها اجازه‌ی ورود به حریم شخصی‌مان را بدهیم، به هیچ وجه نخواهیم توانست از شرشان خلاص شویم.

خوشحالی-در-محیط-کار

احتمال کمتری هست که افراد شاغل موفق که کارشان را بهینه می‌سازند دچار مشکل‌هایی چون فشار خون بالا، ایست قلبی، سوءاستفاده از مواد و دیگر اختلال‌های مربوط به تنش شوند.

وقتی از درون خوشحالیم توان مبارزه با بیماری‌ها و انگیزه‌ی بهبود و بازگشت به مسیر درست را داریم. ممکن است استمرار بیماری جسمی و روانی حتی در محیط کار سبب دشواری‌های بی‌سابقه‌ای شود. انرژی عملکرد خوب را نداریم و تمرکزمان در محیط کار کم است، و به مصیبت‌ها جلب می‌شود و در نتیجه‌ی اینها روحیه‌ی سازنده‌مان را از دست می‌دهیم.

بیشتر بخوانید:   بی حوصلگی در محل کار را جدی بگیرید

علاوه بر آن خوشحالی در محیط کار ما را در برابر تنش‌ها و سختی‌های کار مقاوم‌تر می‌کند.

  1. خوشحالی در محیط کار محبوبیت را افزایش می‌دهد.

همه‌مان علاقه داریم کنار افرادی باشیم که نگرش‌های مثبت دارند و خرسندند. مردم در وضعیت ذهنی خوشحالی نوآورتر و الهام‌بخش‌ترند. در این حالت مردم مایلند تا مهارت‌هاشان را بهتر کنند و در ایجاد فرهنگی شاد و خلاق در محیط کار مشارکت می‌کنند.

محبوبیت-در-محیط-کار

رسیدن به خوشحالی در کار به ساخت روابط بین فردی محکم در محیط کار کم می‌کند و مردم را تشویق به همکاری برای رسیدن به رفاهی مشترک در سازمانی می‌کند که در آن مشغول به کارند. خوشحالی ستون فقرات نوآوری، وفاداری، مسئولیت‌پذیری و موفقیت است.

کارکنان خوشحال می‌توانند محیطی مطبوع را شکل دهند که برای دیگران راحت باشد. هر چه افراد بیشتری در آن سهیم باشند، رشد گروهی بهتر خواهد بود.

دایفد لوئسچه (Dyfed Loesche)، خبرنگار برجسته‌ی آمار و داده‌ها، در یکی از آثار چاپی درباره‌ی کشورهایی که بهترین و بدترین تعادل را در زندگی کاری دارند، می‌نویسد که هلندی‌ها یکی از خوشحال‌ترین کشورها در زمینه‌ی تعادل در زندگی کاری‌اند.

دانش پشت خوشحالی در محیط کار

خوشحالی حس مثبتی قوی و تجربه‌ی انسانی اساسی است. سال‌هاست که جنبه‌ای جذاب برای پژوهش و تاریخ بوده است، اما در رشته‌ی روانشناسی تازه راه یافته است.

روانشناسی مثبت‌گرا یا علم خوشحالی که در چند دهه‌ی اخیر محبوب شده است اولین قدمی بود که متخصص‌های سلامت برای اندازه‌گیری اهمیت شادی در مسیرهای گوناگون زندگی برداشتند.

دانش-پشت-خوشحالی

بررسی شادی یا علم مغز مثبت‌گرا بخشی تخصصی‌تر از پژوهش مغز است و در قیاس با دیگر مطالعه‌ها معاصر محسوب می‌شود. تا چند سال پیش پژوهش روانشناختی محدود به مراقبت از مشکل‌های روانی و بازگرداندن روال عادی زندگی بود.

اما روانشناسی مثبت‌گرا صرفا درمانی نیست ـ بلکه تقویت موارد صحیح به‌جای اصلاح مشکل‌ها، را شامل می‌شود. روانشناسی مثبت‌گرا پس از سال 1998 و اثر پیشگامانه‌ی دکتر مارتین سلیگمن (Dr. Martin Seligman) و دکتر میهالی چیک‌سنت‌میهالی (Dr. Mihaly Csikszentmihalyi) بود که آن را به‌منزله‌ی مسیر دستیابی به رضایتی ساختند که می‌خواهیم در زندگی به آن برسیم.

4 رویکرد در زندگی

مانند همان گفته‌ی قدیمی که علف باید به دهان بزی خوش بیاید، روانشناسی مثبت‌گرا می‌گوید هر طور به زندگی نگاه کنیم همان‌طور می‌شود. به نظر دکتر تال بن شاهار (Dr. Tal Ben-Shahar)، نویسنده و سخنران پیشرو در رشته‌ی روانشناسی، چهار رویکرد در زندگی وجود دارد.

رویکرد-در-زندگی

  1. رویکرد لذت‌جویانه: که در آن شخص بیشتر در پی ارضای لذت‌ها و مایحتاجش است. این نگرش خودمحور است. پیروهای لذت‌جویی حتی پس از اشراف به آسیب‌های لذت‌های ناباب‌شان (مثلا پرخوری یا خواب زیاد) نمی‌توانند در برابر آنها خودداری کنند.
  2. رویکرد سگ‌دو: که در آن چشم به آن‌چه به نفعمان است داریم و پیوسته در پی هدف‌های خودخواهانه‌مانیم. این رویکرد خودمحور و رقابتی است چرا که احتمالا پیروانش تا جایی که به نفع خودشان باشد بر مصلحت دیگران چشم می‌بندند.
  3. رویکرد هیچ‌انگار: رویکرد هیچ‌انگاری که اغلب در افراد افسرده و پرتنش دیده می‌شود کاملا بدبینانه، و آبستن فکرهای منفی افراطی است. شخص منفی‌بین نمی‌تواند توجه‌اش را از نگرانی‌ها و بدبختی‌های زندگی سوی دیگر ببرد و انگیزه‌ای برای رهایی از تنش ندارد.
  4. رویکرد مثبت‌گرا: باور بر آن است که این راهی است که به خوشحالی و رضایت می‌رسد. مردم در رویکرد مثبت‌گرا می‌توانند به تعادل درستی میان «می‌خواهم» و «باید» برسند و بر افزودن به کیفیت‌های شخصیت‌شان متمرکز شوند. رویکرد مثبت‌گرا با همه‌ی وجود متمرکز بر چاره‌اندیشی و هدف‎‌محوری و راه مستقیمی به «رضایت شغلی» (‘Arbejdsglæde’) است.
بیشتر بخوانید:   ۶ راهکار برای ملاقات با کودک درون

فرهنگ مدیریت خوشحالی

سازمان‌های شناخته‌شده‌ای مانند گوگل (Goolge) و مکدونالدز (McDonalds) با گنجاندن بخش خوشحالی در فرهنگ کاری خود موقعیت‌های شغلی مشخصی را به مدیرهای خوشحالی (CHO) اختصاص داده‌اند. وظیفه‌ی این افراد پراکندن مثبت‌گرایی و تقویت انگیزه‌ی نیروی کار است.

در سال 1999، پیش از آن‌که گوگل اولین مدیر خوشحالی خود را با نام شاد منگ تان (Chade-Meng Tan) استخدام کند، برند فرانسوی مد کیابی (Kiabi) متخصصی را با عنوان مدیر خوشحالی استخدام کرد. این یکی از نخستین پیشرفت‌ها در این رشته بود و پس از موفقیت بزرگ گوگل و منگ در سمت مدیر انگیزشی خوشحالی، استخدام مدیرهای خوشحالی در بین شرکت‌هایی که در بخش‌های گوناگون فعالیت داشتند، تبدیل به فرهنگ شد.

فرهنگ مدیریت خوشحالی

دکتر کریستین کارتر (Dr. Christine Carter)، پژوهشگر ارشد در دانشگاه کارلیفرنیا، در پژوهشی بیان کرد که خوشحالی چه در کار و چه در زندگی صرفا از رضایت ناشی نمی‌شود.

وی گفت که خوشحالی فقط از رسیدن به خواسته‌ها و کارهایی که دوست داریم نیست که قابلیت دسترسی به دسته‌ای از احساسات مثبت نظیر خوشبینی و حق‌شناسی و غیره و انتخاب آگاهانه‌ی اجرای آن‌ها در زندگی است.

از یافته‌های او برمی‌آید که خوشحال بودن در محیط کار به معنای مقبولیت کامل یا فقدان تنش منفی نیست؛ بلکه نیرویی است که چشم‌اندازمان را گسترش می‌دهد و ما را از نقاط منفی بازمی‌گرداند.

کارکنان خوشحال سرمایه‌ای عالی برای شرکت‌های موفقند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که وقتی افراد مثبت‌گرا سازمانی را هدایت می‌کنند احتمال منفعت مالی و شکوفایی در درازمدت بیشتر می‌شود.

در پایان باید بدانیم که خوشحالی چه در محیط کار و چه در زندگی به وضعیت آرمانی لذت‌های بیشتر و نگرانی‌های کمتر وابسته نیست. خوشحالی روشی از زندگی‌ست که با انتخاب آگاهانه‌ی پذیرش شرایط و ادراک و ارتباطات و اعتماد همراه است. اگر با عزم راسخ از خواب برخیزیم و به کارمان متعهد باشیم و با رضایت به خواب برویم به «رضایت شغلی» رسیده‌ایم.