معمولاً رهبران کسبوکار، رشد فراوان را با عملکرد سطح بالا اشتباه میگیرند. ممکن است مخاطرات غیرعاقلانهای در کسبوکارهای خویش بپذیرند تا سودآوری کوتاهمدت یا میانمدت را به حداکثر برسانند؛ در حالیکه در همان حین تداوم بلند مدت را به مخاطره بیندازند.
شرکتها ملزم به کار در سه سطح برنامه ریزی هستند:
کوتاهمدت:
بخش کوتاه مدت به ادارهی امور حال حاضر میپردازد و باید طرحهایی برای بهبود کسب و کار اصلی را در بر بگیرد. بیشتر این طرحها عملیاتی هستند و دستیابی به کارایی بیشتر را هدف قرار میدهند.
میانمدت:
شامل طرحهایی با هدف ورود به فضاهای مجاور پس از کسبوکار اصلی باشد. این طرحها آنقدر که درصدد پرکردن شکافهای فرصت هستند، به بهبود عملکرد ارتباط ندارند.
بلندمدت:
به فضاهای کاملاً جدید میپردازد و شامل مفاهیمی برای آینده است. مثلا سفر به ماه یا ساخت اتومبیل 2000 دلاری یا تولید رایانهی 100 دلاری. در شرایط به هنجار شرکت باید 50درصد طرحهایش را در بخش یک،30 درصد در بخش دو ، و 20 درصد را در بخش 3 قرار دهد. اگر شرکتی طرحی برای بخش 3 ندارد، شرکت چالشگری نیست که رویای آوردن نقشههای بزرگ جدید را به زندگی داشته باشد.
دیجیوس در تحقیقی دربارهی امید به زندگی شرکتها دریافت که 30شرکت با عمر طولانی بالای صد سال، اولویت بسیاری به اقدامات زیر میدهند:
-
ارزشمندی دانستن افراد نه داراییها
-
کاهش فرماندهی و نظارت
-
سازماندهی یادگیری
-
شکل دادن جوامع انسانی
ارسال پاسخ