من همراهتم! مقالات خوب رو در همراهتم دنبال کنید.

کارآفرینی اجتماعی

پیش درآمد

کارآفرینان اجتماعی، مشکلاتی را می‌بینند که از طرف نهادهای سنتی نادیده گرفته شده یا به صورت بدی با آنها برخورد می‌شود. اینان علاوه بر اعتراض کردن، در حال ساختن راه حل‌های جدیدی‌اند. داستان اینها کمتر از حق‌شان گزارش شده است. حتی امروز که اخبار و اطلاعات از سر وکول ما بالا می‌رود و تعداد کسانی که سازمان‌های جدیدی برای حل مشکلات اجتماعی ایجاد می‌کنند زیاد شده است و سر به میلیون‌ها نفر می‌زند، این امر از دید جهان اکثراً پنهان مانده است. ما درباره مشکلات جهان بیشتر می‌دانیم تا کسانی که حلال مشکلاتند.

تحول‌سازان امروز در یک خصوصیت با هم مشترکند. آنها سکویی برای پرش استعدادهای انسان می‌سازند و تلاش می‌کنند تا تعداد بیشتری از مردم فرصت ارائه استعداد‌هایشان به جهان را داشته باشند. با این کار، آنها به مردم بیشتری کمک می‌کنند تا زندگی شرافتمندانه‌ای داشته باشند.

 

تعریف کارآفرینی اجتماعی(Social Entrepreneurship)

کارآفرینی اجتماعی چیست؟

کارآفرینی اجتماعی فرآیندی است که به واسطه آن شهروندان به منظور بهسازی زندگی توده‌ها، به برپایی نهادها یا دگرگون‌سازی آنها می‌پردازند تا راه‌حل‌هایی را برای مشکلات اجتماعی، مثل فقر، بیماری، بیسوادی، تخریب محیط زیست، تجاوز به حقوق بشر و فساد ارائه دهند.

گرگ دیز(Greg Dees) شخصی که از او به عنوان پدر آموزش کارآفرینی اجتماعی یاد می‌شود، معتقد است: «کارآفرینان اجتماعی، ارزش عام را به وجود می‌آورند، فرصت‌های جدیدی را دنبال می‌کنند، نوآوری و سازگاری دارند، جسورانه عمل می‌کنند، منابعی را که تحت کنترل ندارند، بهبود می‌بخشند و حسی قوی از مسئولیت را بروز می‌دهند.»

کارآفرینان اجتماعی همواره وجود داشته‌اند، اما در گذشته آنان را آرمانگرا، بشردوست، نوع‌پرست، اصلاح‌طلب، روحانی، یا فقط رهبر کبیر می‌نامیدند. شهامت، شفقت و بصیرت آنان مورد توجه بود، اما جنبه‌های عملی فضایل آنان به ندرت مورد توجه قرار می‌گرفت. به عنوان مثال از گاندی به خاطر تظاهرات بدون خشونت یاد می‌شود، اما درباره‌ی ایجاد حزب سیاسی نامتمرکزی که هند را در انتقال موفقیت‌آمیز حکومت به دست مردم، توانمند ساخت، چیزی گفته نمی‌شود.

جنبش جهانی چه زمانی پدیدار شد؟

در پایان قرن هجدهم، درست بیش از سه چهارم از کل مردم در بردگی یا نظام رعیتی زندگی می‌کردند. از آنهایی که بندگی نمی‌کردند، اکثریت به اجبار به حاکمیت پادشاهان یا خودکامگان تن در می‌دادند و در رسوم تغییرناپذیری که اجازه مخالفت نمی‌داد، گرفتار می‌شدند، یا اینکه تسلیم زندگی کوتاهی می‌شدند که مشخصه آن فقر، بیماری و خشونت نابودکننده بود.

ظرف چهل سال گذشته، هنجارهای اجتماعی متحول شده و امکانات بسیاری برای آنان فراهم شده است. حکومت‌های استبدادی سقوط کرده‌اند، آموزش و پرورش، مراقبت بهداشتی و ارتباطات، صدها میلیون خانواده را در بر گرفته است و رشد اقتصادی طبقه متوسط را حجیم ساخته است. نتیجه‌ی فورانی از فعالیت‌های شهروندان، به انضمام برپایی میلیون‌ها سازمان جدید با اهداف اجتماعی بوده‌است. بزرگترین عامل تغییر، جنبش زنان بوده‌است، که موجب تغییر مسیر آرمان‌ها شد و دامنه امکانات را برای زنان در بسیاری از جوامع بسط داد.

طی دهه‌های 1980 و 1990 میلادی بود که نابرابری‌های بالاخص بارز در ثروت و آزادی، در بیشتر نقاط جهان، از طریق رسانه‌های جهان افزایش یافت. دولت‌ها و کسب‌وکارها فعالیت خود را به شدت زیر ذره‌بین یافتند. با آشکارسازی‌های جدید، توقعات مردم تغییر کرد. در بسیاری از نقاط نارضایتی و خشم درباره شرایطی (و سوءاستفاده‌هایی) که قبلاً بدون سؤال و مخالفت ادامه داشتند، افزایش یافت. در میان سازمان‌های جامعه مدنیِ جهانی، اجماعی پدیدار شد مبنی بر اینکه دولت‌ها بیشتر اوقات، در مورد وظایف اصلی نمایندگی خود، سهل‌انگاری می‌کنند و شرکت‌ها غالباً رنج و نابرابری را شدت می‌بخشند و برای تحصیل منافع کوتاه‌مدت، محیط زیست را به نابودی می‌کشانند. بنابراین میلیون‌ها سازمان جدید در راستای طرح و بررسی مشکلات از هر زاویه‌ی امکان‌پذیر و صدها جنبش نوین برای حفظ محیط زیست و حقوق مصرف‌کنندگان، از بین بردن مین‌های زمینی، گسترش دسترسی به اعتبارات خرد، تاسیس و تامین مالی گروهی از کسب‌وکارها با مفاهیم اجتماعی، ایجاد دادگاه‌های کیفری بین‌المللی، حفظ حقوق معلولین، گروه‌های بومی و سایر افراد را به عهده‌گرفتند.

کارآفرین اجتماعی چه کارهایی انجام می‌دهد؟

راجر ال. مارتین(Roger L. Martin) و سالی آزبرگ(Sally Osberg) در مقاله‌ی “کارآفرینی اجتماعی: استدلال تعریف” خود استدلال می‌کنند که نقش کارآفرین اجتماعی انتقال جامعه از “تعادلی پایدار اما ذاتاً ناعادلانه” به “تعادل پایدار جدید” ی است که موجب رهایی پتانسیل و کاهش درد و رنج در مقیاسی بزرگ می‌شود. کارآفرینان اجتماعی، تلاش می‌کنند تا اطمینان حاصل شود که ایده‌هایی ریشه ‌می‌گیرند و عملاً تفکر و رفتار مردم را در سرتاسر جامعه تغییر می‌دهند.

کارآفرینان اجتماعی، فرآیندهای تغییری را آغاز و هدایت می‌کنند که اصلاح‌کننده‌ی نفس، رشدگرا و تاثیرمحور باشند. آنها تنظیمات مردمی جدیدی را خلق می‌کنند و تلاش‌های خود را برای حمله بیش از پیش موفقیت‌آمیز به مشکلات، هماهنگ می‌سازند. این وظیفه‌ای پیچیده است که شامل حجم بالایی از استماع، استخدام و ترغیب می‌شود. این نقش به ترکیبی غریب از حساسیت و معاندت، فروتنی و جسارت، و بی‌قراری و شکیبایی برای رهبری فرآیند تغییر در مواجهه با بی‌علاقگی، عادت، ترس، محدودیت منابع، منافع گروهی و مقاومت‌های نهادی نیاز دارد.

کارآفرین اجتماعی به دیگران کمک می‌کند تا فرصتی جدید را تصور نمایند، معنای آن را درک کنند و تشخیص دهند که چگونه می‌توان آن را به مراحلی قابل انجام که موجد انگیزه‌ای برای تغییر هستند، تفکیک کرد.  این فرآیند عمل‌پذیر نمی‌باشد، چنانچه افراد فاقد حس مالکیت برای تغییر باشند. این فرآیند قابل انجام نیست، چنانچه فضای آزمایش کردن ناکافی باشد.یا چنانچه مردم مایل به گفتگو درباره‌ی شکست‌ها نباشند.

کارآفرینان اجتماعی شبیه به چه کسانی هستند؟

کارآفرینان اجتماعی در برخی ویژگی‌های اولیه خلقی سهیم هستند. آنها شکست را به عنوان بی کفایتی شخصی در نظر نمی‌گیرند، بلکه به عنوان نشانه‌ای از شکافی در شناخت خود تلقی می‌نمایند، موردی که با نلاش بیشتر قابل جبران است. آنها غالباً از فردی که در دوران کودکی به او نزدیک بودند صحبت می‌کنند، معمولاً والدین یا خویشاوندی که بسیار اخلاقی بود و تاثیر عمیقی بر افکار آنها داشت. آنها هنگام توصیف ناتوانی خود در نادیده گرفتن درد و رنج دیگران اغلب به این خویشاوندان اشاره می‌کنند. آنها خاطراتی زنده از زمان‌هایی دارند که این بزرگسالان برای درک بی عدالتی یا مورد سوال قرار دادن باورهای مرسوم آنها را هدایت کردند یا به چالش کشیدند.

رایج‌ترین تصور غلط درباره کارآفرینان این است که آنها ریسک‌پذیری را دوست دارند. بلکه بر عکس آنها تا بی نهایت پیش می‌روند تا ریسک‌ها را از میان بردارند یا به حداقل برسانند، و برای افزایش شانس موفقیت با دقت و زحمت به دنبال اطلاعات هستند. اما آنها معمولاً شانس موفقیت خود را دست بالا می‌گیرند، به همین دلیل است که دیگران آنها را ریسک‌پذیر می‌بینند.

برخی از کارآفرینان اجتماعی خود را به طور کامل وقف ایده‌های خود می‌کنند به نحوی که هرگز ازدواج نمی‌کنند و بچه دار نمی‌شوند. هر چند یک وقتی امید به تشکیل خانواده داشتند.

تفاوت بین کارآفرینی اجتماعی و کارآفرینی تجاری چیست؟

تفاوت اصلی باید در رابطه با هدف یا آنچه که تشکیلات سعی در به حداکثر رساندن آن دارد، باشد. برای کارافرینان اجتماعی، حد نهایی به حداکثر رساندن قسمی از اثرات اجتماعی است. معمولاً با مطرح کردن نیاز مبرمی که توسط سایر نهادها به درستی اداره نمی‌شود، نادیده گرفته میشود، یا بی اساس دانسته می‌شود. برای کارآفرینان تجاری، حد نهایی می‌تواند به حداکثر رساندن سود یا ثروت سهامداران، یا ایجاد موجودیتی (نهادی) محترم و پیش‌رونده باشد که برای مشتریان، ارزش، و برای کارمندان، شغل معنی دار فراهم آورد.

تفاوت‌های بین کارآفرینی اجتماعی و دولت کدامند؟

بر خلاف اقدامات دولتی، کارآفرینی اجتماعی از پایین به بالا جریان دارد. معمولاً خارج از تعامل مستقیم فرد با مشکل و سوال ساده:” چه می‌شد اگر x  را امتحان می‌کردیم؟”، رشد می‌یابد. آنچه که به دنپبال می‌آید، پژوهش، پاسخ، برخی تنظیمات، و پژوهشگری بیشتر است. با گذشت زمان، کارآفرین به تجربه‌اندوزی می‌پردازد. او برای جذب منابع فعالیت می‌کند و معمولاً بایستی مردم را به رهاکردن مشاغل مرسوم ترغیب کند تا به گروه کوچکی از افراد متعهد به ایده‌ای ثابت نشده بپیوندند.

کارآفرینان اجتماعی منابع اصلی را کنترل نمی‌کنند و بر خلاف دولت‌ها، آنها نمی‌توانند فرمان اجابت دهند. آنها باید منابعی را که دیگران کنترل می‌کنند، افزایش دهند، و با بیان اهدافی که پرمعنی هستند افراد را تحت تاثیر قرار دهند. آنها مبتکر و پرانگیزه هستند ولی افراد متعهد به دولت اغلب احساس بیهودگی و ناتوانی می‌کنند.

تفاوت کارآفرینی اجتماعی و عمل‌گرایی چگونه است؟

ساده‌ترین تمایز این است که عمل‌گرایان معمولاً با تحت تاثیر قرار دادن تصمیم‌گیری ‌های بزرگ، یا با تغییر گرایش‌های عمومی، به دنبال ایجاد تغییر هستند. در حالی که کارافرینان اجتماعی طیفی وسیع‌تر از گزینه‌ها را دنبال می‌کنند. آنها مستقیماً خودشان راه‌حل‌ها را به اجرا درمی‌آورند. در دهه‌های اخیر، عمل‌گرایان عاملان اصلی جنبش‌هایی بوده‌اند که به دنبال ممنوعیت مین‌های زمینی و پیش‌برد حمایت‌های قانونی برای زنان، اقلیت‌های نژادی و معلولین می‌باشند.

یک تفاوت اساسی بین کارآفرینان اجتماعی امروزی و عمل‌گرایان دیروزی این است که عمل‌گرایان، از روی سوابق، تا حد زیادی همچون بیگانگان قدرت پیش‌ رفته‌اند ـ همانند میهمان ناخوانده‌ای که به مهمانان عمارت یورش می‌برند. در مقابل کارآفرینان اجتماعی غالباً تاکتیک‌های درون‌گرا و برون‌گرا را با هم ترکیب می‌کنند تا تغییری را موجب شوند. مثلاً در سال‌های اخیر، کارآفرینان اجتماعی در جنبش زیست‌محیطی مستقیماً با شرکت‌هایی چون وال‌مارت و جنرال الکتریک و همچنین ارتش ایالات متحده آمریکا، مشغول شده‌اند تا شیوه‌هایی از نظر محیط زیست را آموزش دهند. عمل‌گرایان بیرونی شرکت‌ها را متقاعد کرده‌اند که آنها به تغییر نیاز دارند. در حالی که کارافرینان اجتماعی با کارکردن در داخل به آنها نشان داده‌اند که چه کاری را انجام دهند.

مقالات مرتبط:
رابطه بین کارآفرینی اجتماعی و دموکراسی چیست؟
منبع:کارآفرینی اجتماعی نوشته دیویو بورن استین و سوزان دیویس