در مصاحبه هایی که با صاحبان شرکت ها داشتم، دو سه سؤال بود که تقریباً همه مدیران برای آن جواب یکسانی داشتند. یکی از آنها این بود: «چه چیزی در کسب و کارتان سخت تر از آنچه تصور می کردید بوده است؟» تقریباً در کل موارد، جواب این سؤال کلمه کارمندان بود.
تقریباً همه کسانی که وارد کسب و کار می شوند انتظار ندارند از طرف کارمندان با مشکلات و سختی هایی مواجه شوند. شاید همه ما ساده هستیم. شاید هم بیش از حد خوشی بین باشیم که در نتیجه اشتیاق و خوشبینی ما علم و دانشمان را تحت الشعاع قرار میدهد.
به نظر می رسد مدیریت کارمندان یک چالش عمومی و همه گیر باشد. جالب است بدانید چالش هایی که از طرف کارمندان به شرکت های در حال پیشرفت تحمیل می شود همانند و یا بیشتر از شرکت هایی است که در نقطه توقف گیر کرده اند؛ ولی یک تفاوت اساسی بین این دو گروه در نحوه برخورد با این چالش وجود دارد. مدیران شرکت هایی که در نقطه توقف قرار دارند همیشه فکر می کنند کارمندانی که کمتر از حد انتظار کار می کنند قصد سوء استفاده از آنها را دارند. به همین دلیل نسبت به آینده نامید و پوچ گرا می شوند و هیچ تلاشی برای حل مشکل نمی کنند. از طرفی مدیران شرکت های در حال پیشرفت این مشکل را به صورت شخصی برداشت نمی کنند. آنها سعی می کنند مسئولیت پذیری کارمندان را ارتقا دهند و در صورت نیاز تعداد آنها را نیز زیاد می کنند.
جایگاه شما در جهان
از پیشرفت در کسب و کار مربوط به دیدگاه شما نسبت به کسب و کارتان می باشد. برای پیشرفت باید خود را بزرگ ببینید. بعضی از مردم دیدگاه بلندی ندارند؛ به همین خاطر با کسب و کار کوچک و زندگی روزمره کنار آمده اند. ولی کارآفرین واقعی، بلندپرواز است و به جایگاه های بزرگ فکر می کند. بنابراین باید بدانید که دیدگاه یک مدیر در رابطه با کسب و کارش و جایگاه آن در بازار تعیین می کند که وی چگونه چالش های به وجود آمده از طرف کارمندان را مدیریت می کند. تا به حالی خیلی از کارآفرینان به من گفته اند: «اگر می توانستم کارمندانم را به درستی سر و سامان بدهم، کسب و کارم خیلی پیشرفت می کرد.» البته خود من هم شاید چند باری از این جمله استفاده کرده باشم. واقعیت این است که کارمند به طور ذاتی ایجاد چالش می کند، و هرچه بیشتر کارمند داشته باشید این چالشی ها بیشتر میشود.
بدون داشتن افراد عالی نمی توانید کسب و کار عالی داشته باشید. دقت کنید که من از افراد خوب صحبت نمی کنم، منظور من افراد واقعاً عالی است. من دو چیز از کارآفرینان موفق آموخته ام:
-
شما نمی توانید با استخدام چندین کارمند خوب، جای یک کارمند عالی را پر کنید.
-
برای پیشرفت های چشمگیر در کسب و کار به طور قطع به افراد عالی نیاز خواهید داشت.
بنابراین بدانید خوب بودن کافی نیست. به کارمندهای عالی در سه زمینه بسیار بهتر از کارمندهای خوب عمل می کنند:
ابتکار عمل
به طور کلی ابتکار عمل، به فکر و عملی گفته میشود که بدون دخالت دیگران انجام شود. به عبارتی دیگر، ابتکار عمل توانایی ارزیابی شرایط و تشخیص درست به صورت مستقل و همچنین اشتیاق برای گرفتن مسئولیت، زودتر از دیگران است. کسی که ابتکار عمل دارد تعهد بالایی از خود نشان میدهد؛ تهعد بالا در قبال شرکت، مشتریان، مشکلات و فرصت ها البته ابتکار عملی نیز خلاقیت بالایی می طلبد. در حقیقت، ابتکار عمل از ریشه لاتین و به معنای آغار است. ابتکار عمل می تواند مشکلات را رفع و فرصت های آینده را پیش بینی کند. بنابراین هرچه تعداد کارمندان با ابتکار عمل را در شرکت دریاد کنید، راحت تر می توانید موانع پیشرفت تان را برطرف نمایید.
بلند پروازی
بلند پروازی به معنای بالا بردن سطح نگرش به سطحی فراتر از چیزی که می توان به آن رسید است. یک شرگت نمی تواند بلند پرواز باشد مگر اینکه تعداد قابل قبولی کارمند بلند پرواز در اختیار داشته باشد. نکته ای که در مورد بلند پروازی وجود دارد این است که حتی اگر به آن حدی که برای خود تصور کرده اید نرسید، به طور قطع به موقعیتی دست پیدا می کنید که از حالتی که بلند پروازی وجود نداشته باشد بسیار بهتر خواهد بود.
پیشرفت
کارمندان همیشه فکر میکنند که شما سال آینده بیشتر از امسال به آنها حقوق خواهید داد. ولی اگر از دیدگاه صاحب شرکت به قضیه نگاه کنیم، متوجه می شویم که صاحبان شرکت فقط تمایل دارند به کارمندانی که در سال آینده عملکرد بهتری دارند حقوق بیشتری بدهند. این نکته را کارمندان عالی بسیار بهتر از کارمندان خوب متوجه می شوند. برای همین همیشه سعی می کنند ارزش خود را بالا ببرند؛ سعی می کنن د قابلیت های خود را بهبود ببخشند؛ یاد می گیرند با وسایل و امکانات جدید بازدهی خود را افزایش دهند و برای ارتقا سطح علمی خود در دوره های آموزشی شرکت می کنند.
این ها مشخصه های افراد عالی است.
اجرا
هنر تمام کردن کارها
اجرا کردن، هنر و شیوه انجام کارهاست. اگر هسته مرکزی کسب و کار را بشکافیم، می بینیم که چیزی نیست جز مجموعه افرادی که مجموعه ای از کارها را انجام میدهند. در تمام ۲۵ میلیون شغلی که در آمریکا وجود دارد، مردم کارهایی را انجام می دهند که در نهایت منجر به خرید محصولات و استفاده از خدمات توسط مشتریان می شود. شاید این مطلب خیلی سطحی و پیش پا افتاده به نظر رسد، ولی در عین حال بسیار مهم است زیرا نحوه انجام همین کارها و وظایف است که منجر به موفقیت و یا شکست یک کسب و کار می شود. توانایی خوب انجام دادن کارها به صورت پیوسته یکی از مواردی است که برای پیشر فت در کسب و کار لازم و ضروری است.
انجام کارها به صورت موثر نیازمند: فرهنگ کاری درست، کارمندان مناسب و فرآیند های کاری به جا است و همه این موارد باید برای اهداف مشخص در یک راستا حرکت کنند.
چرا کارمندان آنچه را من از آنها میخواهم انجام نمیدهند؟
وقتی در یک شرکت کارها درست انجام نمی شود و یا اصلا انجام نمی شود، سؤال بالا اولين سؤالى است که ذهن مدير را به خود مشغول مى كند.
عمده ترین دلیلی که کارمندان کارهایی را که شما میخواهید انجام نمی دهند این است که:
«آنها نسبت به کارهایی که باید انجام دهند توجیه نیستند؛ یا به عبارتی آنها اصلاً نمیدانند قرار است چه کاری انجام دهند.»
وقتی یک کارمند نمیداند دقیقاً باید چه کاری انجام دهد مشکل از او نیست بلکه از مدیر است. برای اینکه شرکت بتواند بازدهی بالایی داشته باشد، مدیر باید به ۴ چیز به طور جدی پایبند باشد:
-
انتظارات خود را به طور صریح به همه انتقال دهد
-
اطلاعات و امکانات لازم را برای درست انجام دادن کار فراهم کند.
-
ارزیابی کند، کارمندان خوب را تشخیص دهد و از آن ها به خوبی تجلیل کند.
-
کارمندان را به پیشرفت تشویق کند.
با توجه به نکاتی که در بالا ذکر شد، تفاوت های اساسی بین شرکت هایی که در نقطه توقف گیر کرده اند و شرکت هایی که به صورت روزافزون پیشرفت می کنند آشکار می شود.
1دیدگاه