من همراهتم! مقالات خوب رو در همراهتم دنبال کنید.

واقعیت حضور

دنیس دیدرو فیلسوف و نویسنده‌ی فرانسوی وقتی در یک مهمانی و در میانه‌ی یک بحث، نتوانست به صحبت‌های یکی از مهمانان جواب بدهد، آنجا را ترک کرد.  او وقتی از پله‌های آنجا به پایین رفت، حرف‌هایی که می‌بایست می‌زد را به یادآورد اما دیگر کار از کار گذشته بود. او دریافت چیزی که در آن جلسه، باعث عدم حضور ذهن او شده بود نگرانی از این بود که دیگران در قبال او چه فکری می‌کنند. این افکار شرایط پر تنشی را در انسان به وجود می‌آورد که باعث می‌شود در زمانی که بیش از هر زمان دیگری به حضورمان نیاز هست، حضور نداشته باشیم. اما حضور چیست و کجا آن را می‌یابیم؟ حضور در زمانی که احساس قدرت می‌کنیم به وجود می‌آید. این مسئله ربطی به جذبه یا برونگرایی و اعمال مدیریتی ندارد و در واقع احساسی است صادقانه که در درون‌مان و با خودمان برقرار می‌کنیم.

 

حضور یا تظاهر؟

 حضور به معنای تظاهر به شایستگی نیست بلکه نشان‌دهنده‌ی توانایی‌هایی است که حقیقتاً دارید. در آزمایشی که از افرادی که برای استخدام به جلسه‌ی مصاحبه می‌رفتند، خواسته شد تا تاکتیک‌هایی جهت تاثیر بر طرف مقابل می‌گذارند را به کار گیرند؛ در نتیجه هرچه این افراد تلاش می‌کردند تا تظاهر کنند، غیرصمیمی‌تر و مصنوعی‌تر به نظر می‌رسیدند.

ما انسان‌ها برای حضور نمیتوانیم غیر طبیعی رفتار کنیم. این بخشی از فیزیولوژی و سرشت انسانی ماست. متاسفانه در برخی سازمان‌ها بخاطر تمرکز بر نیازهای سازمانی، استخدام افراد به گونه‌ایست که کارکنان از ابراز خود ِواقعی‌شان امتناع می‌کنند. این در حالی است که تحقیقات نشان داده است وقتی کارکنان ویژگی‌های منحصر به فرد خود را در محیط کار به کار می‌گیرند، دارای عملکرد بهتر و روحیه‌ی با نشاط‌تری هستند. ظاهرسازی باعث می‌شود حتی نسبت به کارهای خوبی که انجام می‌دهیم، احساس خوبی نداشته باشیم. در اینجا تناقضی وجود دارد که ژست قدرت که لازمه‌ی حضور است را چگونه مدیریت کنیم که در تعاملات اجتماعی نتیجه‌ی معکوس ندهد. چون در چنین حالاتی طرف مقابل‌مان احساس خوبی نخواهد داشت. برای مصاحبه‌های استخدامی و یا مذاکرات کاری، بهترین راه، ژست قدرت  قبل از ورود به این جلسات است. این کار به تقویت حضور منجر خواهد شد بدون آنکه تاثیر ناخوشایندی در دیگران بگذارد.

 

قدرت و حضور

قدرت، ما را به قدم برداشتن تشویق می‌کند و ناتوانی، ما را به عقب کشیدن. هنگامی که تصمیم به انجام کاری می‌گیریم به دو چیز می‌اندیشیم: مزایای و منافع احتمالی آن  کار و یا هزینه‌های آن. اگر بر مزایای آن تمرکز کنیم احتمال انجام دادن آن کار بیشتر می‌شود و اگر بر هزینه‌ها متمرکز شویم، احتمال انجام ندان آن بیشتر می‌شود. قدرت باعث می‌شود به منافع و مزایا فکر کنیم و این سرچشمه‌ی حضور است.

دونوع قدرت داریم. قدرت شخصی و قدرت اجتماعی. این دو به همدیگر وابسته هستند و بهتر آن است که هر دو قدرت را داشته باشم. هر چند که به گفته‌ی ویسل(Wiesel) قدرت شخصی، حیاتی‌تر و مهم‌تر از قدرت اجتماعی است. به این دو قدرت بیشتر می‌پردازیم:

قدرت اجتماعی: به توانایی تسلط، نفوذ و کنترل رفتار دیگران گفته می‌شود. این قدرتی محدود است لازمه‌ی آن، داشتن نوعی کنترل بر دیگران است.

قدرت شخصی: به معنای آزادی و رهایی از تسلط دیگران است. این قدرت ناحدود است و به معنای دستیابی به منابع نامحدود درونی است. منابعی همچون مهارت‌ها، توانایی‌ها، ارزش‌ها و… . با این قدرت نه بر دیگران، بلکه بر خودمان تسلط داریم. چیزی که خطرپذیری ما رابالاتر می‌برد و فرصت‌های بیشتری در اختیارمان می‌گذارد.

 

ناتوانی و حضور

ضعف و ناتوانی ما ریشه در اضطراب ما دارد. اضطراب به ما اجازه نمی‌دهد جهان را از دید دیگران ببینیم و باعث فرورفتگی شخصیتی ما می‌شود. گاهی تصور می‌کنیم اطرافیان ما مدام در حال رصد رفتارهای ما و تحلیل آن‌ هستند. اما حقیقت این است که اطرافیان هرگز به اندازه‌ی خودمان به ما فکر نمی‌کنند. این معضلی ساختگی است که باعث بیشتر شدن اضطراب و عدم حضور ما می‌شود. اگر بتوانیم به جای اینکه خودمان را مرکز جهان بدانیم، از دید دیگران به جهان نگاه کنیم، اضطراب ما کاهش می‌یابد و از ورطه‌ی ضعف و ناتوانی به مسیر قدرت باز می‌گردیم.

 

تستوسترون و کورتیزول

تستوسترون هورمونی است که در اندام‌های جنسی آقایان و خان‌ها تولید می‌شود و موجب تقویت ماهیچه‌ها و استحکام استخوان‌ و قدرت جسمانی می‌شود. این تاثیرت علاوه بر جسم، بر رفتار ما نیز خود را نشان می‌دهد و باعث بروز رفتارهایی می‌شود که قدرت ما را بیشتر نشان می‌دهد. در مقابل هورمون دومی به نام کورتیزول وجود دارد که به «هورمون استرس» معروف است. این هورمون در غدد فوق کلیوی ترشح می‌شود و علاوه بر اینکه موقعیت‌های تنش‌زای روان‌شناختی به کمک ما می‌آید، در رفتار ما نیز باعث دوری از خطرات و چالش‌ها می‌شود. تستوسترون زمانی با قدرت در ارتباط است که میزان کورتیزول کم باشد. به این معنی که زمانی که کورتیزول بالا باشد، تستوسترون بالا کمکی به ما در ارائه‌ی احساسات و رفتار قدرتمند ندارد.

 مقاله مرتبط:
حضور از طریق زبان بدن
منبع: حضور نوشته امی کادی