چه عروسکی!
پلزنت تی رولند در سال 1986زمانی که معلم بود از محتوای بدون خلاقیت کتابها مایوس شد و به فکر تولید یک مولد آموزشی افتاد تا با مجموعه کتابهایی تحت عنوان « مجموعه دختران آمریکایی» به دختربچهها شناختی از گذشته آمریکا بدهد. این شرکت تاکنون 61 میلیون جلد کتاب و 5 میلیون عروسک به فروش رسانیده است. او شرکتی هدفمند آفریده است.
توضیح:
هدفمند بودن یعنی تمرکز بر روی انجام کارهای درست، بصورت لحظه به لحظه و روز به روز و سپس پیگیری آنها بصورتی مستمر. افراد موفق هدفمند هستند و بصورت پراکنده و بی حساب کار نمیکنند. برای اینکه هدفمند باشید باید کارهای زیر را انجام دهید:
-
هدفی داشته باشید که ارزش زندگی کردن را دارد. هدفمند بودن با فهم هدف شروع میشود و سعی کنید با دلایل قوی آن را انتخاب کنید.
-
نقاط ضعف و قوت خودتان را بشناسید. مردم دوست دارند کاری را که در آن وارد هستند انجام بدهند. با این کار اشتیاق شان شعلهورتر و انرژیشان تجدید میشود.
-
مسئولیتهای خود را در اولویت قرار دهید. وقتی «چرای» زندگی خود را بفهمید، از «چی» و «کی» آن برایتان بسیار راحتتر میشود.
-
بیاموزید که نه بگویید. اگر هر چیز خوبی را که بر سر راه شما قرار گرفت انجام بدهید، در آن چیزی که میخواستید انجام بدهید، سرآمد نخواهید شد.
-
خودتان را به موفقیت در دراز مدت متعهد کنید. بیشتر پیروزیها در زندگی از درون پیروزیهای کوچک و فزایندهای به دست میآیند که در طول زمان کسب شدهاند.
عمل:
به منظور بهبود هدفمندی در خود موارد زیر را انجام دهید:
-
نقاط ضعف و قوت خود را بشناسید
-
در رشته تخصصی خود متخصص شوید
-
تقویم خودتان را هدفمندانه برنامهریزی کنید.
نمونه:
در یک نمایش رادیویی، فرد سالخوردهای به مرد جوانی میگفت؛ با توجه به اینکه میانگین سن انسانها 75 سال است از 55 سالگی به بعد تمام جمعههای باقیمانده عمر خود را حساب کرده و به عدد هزار رسیده است. سپس 1000 عدد تیله خریده و در ظرفی شیشهای ریخته تا بتواند با کم شدن تیلهها در هر جمعه، از زمان باقیمانده بیشتر استفاده میبرد و بر چیزهای مهمتر زندگی تمرکز بیشتری میکرده است. حال که 75 سال سن دارد و آخرین تیله را با خود به بیرون میبرد، به این فکر میکند که اگر تا جمعه آینده زنده بماند، به او یک وقت اضافه داده شده است.
ما نمیتوانیم انتخاب کنیم که وقت بیشتری به ما داده خواهد شد یا نه، اما میتوانیم آنچه را که در آن وقت انجام میدهیم، انتخاب کنیم.
آگاهی از و ظیفه
وفادار به توپهایش
روز 28 ژودن سال 1778 در خلال جنگ انقلابیون آمریکا، مری هیز (Mary Hays) همسر یک توپچی بود که در خطوط جلوی جبهه به سربازان آب میرساند. همسر مری جلوی چشم مری به وسیله آتش دشمن مورد هدف قرار گرفت و کشته شد. مری لحظهای تردید نکرد و بخاطر اینکه آتش توپخانه خاموش نشود، جلو رفت و جای خالی او را پر کرد. او به خاطر فعالیتهایش در جنگ، از طرف جرج واشنگتن حکم افسر ارتش را دریافت کرد.
توضیح:
همه ما نمیتوانیم قهرمان میدان جنگ باشیم، اما مطمئناً میتوانیم حالت آگاهی از وظیفهای را که او (مری هیز) برای تیمش به ارمغان آورد درک کنیم. او چهار ویژگی از افرادی را که به وظیفه خود آگاه هستند را به نمایش گذاشت:
-
آنها میدانند که تیمشان به کجا میرود. نیروی بسیار بزرگی در حس ماموریت نهفته است. این حس شما را از اشتیاق و خواستهای سوزان پر کرده تا مشغول کارکردن روی آن شوید.
-
آنها به رهبر تیم اجازه میدهند تا رهبری کند. اگر تیمی میخواهد برنده باشد نباید کسی مانع رهبری ِ رهبر قرار بگیرد.
-
آنها موفقیت تیم را مهمتر از موفقیت خود میدانند. کار تیمی نیاز به فداکاری دارد و افراد یک تیم، موفقیت تیم را به موفقیت خود ترجیح میدهند.
-
آنها هر کاری را که برای انجام ماموریت تیم لازم باشد را انجام میدهند.
عمل:
برای بهبود میزان آگاهی خود نسبت به ماموریت تیم…
-
ببینید که تیم شما روی ماموریتش تمرکز میکند یا نه. اگر تیمی معلوم نیست به کجا میرود، یک تیم واقعی نیست. اگر تیم، یک هدفنامه برای ماموریت خود ندارد، آن را وادار کنید تا یکی ایجاد کند و اگر دارد، بررسی کنید که آیا اهداف تیم با ماموریتش هماهنگ است؟
-
راههای پیدا کنید تا هدف از ماموریت را فراموش نکنید. ماموریت تیم را روی کاغذی بنویسید و آن را همیشه جلوی دید قرار دهید تا همیشه نسبت به ماموریت تیم خود بیدار باشید.
-
به عنوان یک عضو تیم تمام هم و غم خود را به کار ببندید. سعی کنید تمام تلاشتان را در متن تیم قرار دهید و نه در متن فردی خودتان.
نمونه:
رگی جکسون به مدت بیست سال یکی از مفیدترین بازیکنان بیسبال بود اما زمانی که در بازی با تیم بالتیمور، هر کاری که دلش میخواست را انجام میداد و ازر هماهنگی با تیم بیرون آمده بود، مربی او را کناری کشید و عملکرد منفی او را گوشزد کرد. او تنها پیشرفت خود را مدنظر داشت و از ماموریت کلی تیم خارج شده بود.
قهرمان وظیفه شناس
الوین یورک بزرگترین سرباز جنگ جهانی نامیده میشود. وقتی در سال 1917 برای خدمت زیر پرچم به خدمت فراخوانده شد بر سر دوراهی بزرگی قرار گرفت. او کشورش را دوست داشت اما خداوند را نیز دوست داشت و دوست نداشت انسانی دیگر را به قتل برساند. با توجه به اینکه میدانست انجیل فرموده میانجیان صلح، برکت یافتگانند در نهایت تصمیم گرفت با جنگیدن برای صلح، به خدا خدمت کند. او در جدالی سخت به همراه هفت نفر دیگر توانستند 132 اسیر آلمانی بگیرند و توانست جوخه خود را از زیر آتش آلمانها به سلامت بیرون بیاورد.
توضیح:
اگر مایل هستید که خودتان را آنچنان آماده کنید که بتوانید به تیم خود در هنگام رویارویی با مسائل کمک کنید درباره این موارد بیشتر فکر کنید:
-
ارزیابی: باید جایی را که شما و تیمتان به آنجا میروید مشخص کنید. باید مشکلات و موانع سر راهتان و قیمتی که باید برایش بپردزید را مشخص کنید. اینگونه است که آمادگی پیدا میکنید.
-
تنظیم: حتی اگر هدفتان مشخص باشد اما در صورتیکه درست تنظیم نکرده باشید، به مقصدی نخواهید رسید.
-
طرز تلقی: برای موفق شدن در هر تلاشی، باید تکلیف خودتان را در مراقبت از جنبههای ذهنی بازیای که درگیر آن هستید انجام دهید.
-
عمل: آماده شدن به معنای این استکه وقتش که رسید این قدم را بردارید.
عمل:
برای بهبود آمادگی خودتان…
-
یک طراح پروسه باشید. یک فهرست برای خودتان درست کنید که به شما کند بصورت ذهنی، زودتر از موعد وارد هرگونه پروسهای شوید و بعد آمادگی لازم را که برای تکمیل کردن نیاز است را مشخص کنید.
-
از اشتباهات خود درس بگیرید. اشتباهاتتان را بنویسید و مطالعه کنید و مشخص کنید در آینده برای پرهیز از اشتباه در موقعیتهای مشابه چه کار خواهید کرد.
نمونه:
ری چارلز هنرمند معروف در سال 1946 که از آمدن گروه لاکی میلیندر به شهر با خبر شده بود، ترتیبی داد تا آنها یک تست خوانندگی ازش بگیرند. او در فرصتی که بهش داده شد، شروه به نواختن پیانو و خواندن آواز کرد. اما رهبر گروه کار او را نپسندید و چارلز به خانهاش برگشت و گریه کرد. چارلز بعدها آن واقعه را بهترین چیزی میدانست که برایش اتفاق افتاده بود. او از آن پس چنان بر آمادگی هایش افزود که دیگر هیچکس کار او را رد نکرد و با برخی از بزرگترین موسیقی دانهای دنیا هم نوازی کرده است.
ارسال پاسخ