خلاقیت را میتوان فرایند ذهنی پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو دانست که منجر به یافتن راهحلها و ایدههای جدید میشود. در تعاریف مختلفی که از مفهوم خلاقیت گفته شده میتوان ویژگیهای مشترکی یافت از جمله:
-
خلاقیت فرآیندی فکری و روانی است.
-
محصول خلاقیت پدیدهای نو و جدید است.
-
خلاقیت توانایی ای عمومی است که کم و بیش در همه افراد وجود دارد.
-
خلاقیت قابل پرورش است و با شرایط، محیط، آموزش، زمینههای اجتماعی و فرهنگی ارتباط مستقیم دارد.
-
محصول خلاقیت میتواند به شکل یک اثر، ایده و یا یک شیء و یا هرچیزی ظهور کند.
-
محصول خلاقیت اثری است که علاوه بر تازگی و جدید بودن دارای ارزش است.
-
به طور مشخص ویژگی خلاقیت، متمایز بودن و منحصر به فرد بودن است.
عناصر خلاقیت
آمابیلی(1993) اجزای اصلی خلاقیت را در سه عنصر زیر شرح داده است:
الف ـ مهارتهای مربوط به موضوع: اطلاعات مربوط به موضوع برای حل مسائل معین یا انجام کار خاصی ضروری است و لازم است انسان قبل از اینکه در یک زمینه خلاق شود، دارای مهارت باشد. چه کسی شنیده است که دانشمندی بدون فراگیری علم تخصصی بتواند در آن زمینه کار خلاقی انجام دهد؟
ب ـ مهارتهای مربوط به خلاقیت: این مهارتها با ارزشهای فکری، شکستن عادات، متفاوت دیدن مسائل، وسعت فکری، به تاخیر انداختن قضاوت و ارزیابی درک پیچیدگی و تلاش در حل مسائل همراه است.
ج ـ انگیزه و خصوصیات شخصی فرد: آمابیلی میگوید پس از 12 سال تحقیق دریافتم که انگیزه درونی مهمترین نقش را در خلاقیت ایفا میکند. اگر افراد از ابتدا به کار علاقه داشته باشند و بدون فشارهای خارجی و با لذت و رضایت کار را شروع کنند، میتوانند خلاقیت بیشتری از خود نشان دهند.
فرآیند خلاقیت
این فرآیند به ترتیب در برگیرنده مراحل روبرو شدن با محیط است که فرد خلاق را احاطه کرده است. یکی از مراحل فرایند خلاقیت، الهام یا همان اتفاق خوشایند است که به آن «سرند پیتی» میگویند ولی این ممکن است برای همه اتفاق نیفتد. آمابیلی الگویی چهار مرحلهای از این فرایند ارائه کرده است:
-
ارائه مسئله: در این مرحله انگیزه تاثیر مهمی دارد. برای شروع این مرحله یا مسئلهای از قبل وجود دارد و یا فرد خود مسئلهای را کشق و مسئلهیابی میکند.
-
آمادگی: مرحله بررسی و جستجو و جمع آوری اطلاعات برای حل مسئله است.
-
ایجاد ایدهها یا امکانات: جستجوی حافظه و محیط اطراف برای ایجاد راه حل.
-
اثبات پاسخ: در این مرحله میبایست پاسخ ممکن را با مقیاس و اطلاعات موجود مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که راه حل ممکن موفقیت آمیز بوده یا اینکه پاسخ مستدل نیست.
توسعه خلاقیت
حس درونی تفکر، انسان را قادر میسازد شرایطی را که وجود خارجی ندارند، در درون ذهن شبیه سازی نماید و به وی این امکان را میدهد تا در امکانات یکسان با سایرین برای خود فرصتهای بهتری بیافریند. در واقع امور خلاقیت شاید بیشتر اکتسابی باشد تا فطری و میتوان با آموزشهایی این توانایی را در خود افزایش داد. همچنین عواملی را برای تشدید و ترغیب فرد به خلاقیت میتوان بر شمرد که به دو بخش انگیزهها و ابزارها دستهبندی میشوند.
انگیزهها: انگیزههای ترغیب کننده به خلاقیت میتوانند به خصوصیات و زندگی افراد مربوط باشند یا به اجتماع محل سکونت فرد. و به همین دلیل به دو صورت تقسیم میشود:
-
انگیزه های بیرونی: انگیزههایی که از جامعه به فرد القا میگردد. مثل بحرانهای موجود در جامعه یا نیازهای روزمره که با حرکت صعودی پیشرفت، نیازمندیهای جدیدی به دنبال خود میآورد.
-
انگیزههای درونی: به انگیزههایی که از درون خود شخص نشأت میگیرد مثل استعدادهای ذاتی و یا نیازهای درونی فرد برای ارتقای سطح زندگی خود در جامعه.
ابزارها: فاکتورهایی تعیینکننده برای دستیابی به تفکر خلاق که میتوان از آنها به عنوان ابزارهای نوآوری یاد کرد. همچون اراده، اعتماد به نفس، کمیت، شبیهسازی، استمداد از دیگران، مجاورت/تشابه، تغییر دادن و…
موانع خلاقیت
طبق نظر متخصصان اگر افراد با روشهای شناسایی و رفع موانع خلاقیت خود آشنا شوند و آنها را به کار ببندند، بر قدرت خلاقیتشان افزوده میشود اما ما معمولا میآموزیم خلاق نباشیم. به عبارتی دیگر، تجاربی که در خانه، محیط اجتماع، مدرسه و دانشگاه کسب میکنیم ما را به تفکر همگرا و زندگی متداول عادت میدهد که به خلاقیت آسیب میرساند.
تکنیکها و روشهای افزایش خلاقیت
1ـ تکنیک بارش فکری یا طوفان مغزی(Brain Storming):
این شیوه در سال 1938 توسط الکس اف اسبورن (Alex.F.Osborn)طراحی شد تا افراد با استفاده از آن بیشترین بهره را از توانایی های فکر خود ببرند. این تکنیک به صورت گروهی استفاده میشود و افراد تشویق میشوند تا ایدههای زیاد و متنوعی را بدون اینکه مورد قضاوت دیگرا قرار بگیرند، مطرح کنند.
2ـ تکنیک توهم خلاق:
منظور از این تکنیک این است که شما بتوانید با قدرت توهم و خیال، طور دیگری به مسائل نگاه کنید تا بلکه اصل و واقعیت موضوع را دریابید. این سعی باعث میشود الگوی ذهنی جدیدی در ذهن شما ساخته شود و در نهایت این فعل و انفعالها موجب کشف ناگهانی و غیرمنتظرهای شود.
3ـ تکنیک اسکمپر(SCAMPER) یا سوالات ایده برانگیز:
از این روش میتوان قبل از جلسات طوفان مغزی استفاده کرد تا با یک سری سوالات ایدهبرانگیز، ذهن را به حرکت درآورد. این سوالات هفت گانه که از حروف اول آنها ترکیب اسکمپر ساخته شده به شرح زیر هستند:
-
جایگزینی(Substitute): چه چیزی را میتوان جایگزین کرد؟ چه چیزی را به جای موارد فعلی میتوان به کار برد؟
-
ترکیب(Combine): چه واحدهایی در سازمان را میتوان ترکیب کرد؟ چه ایدههایی را میتوان ترکیب کرد ؟
-
اقتباس یا انطباق(Adapt): این را شبیه به چه چیزی میتوانیم بسازیم؟ چه چیز دیگری مثل این است؟
-
تغییرـ بزرگسازی(Modify – Magnify): چه تغییر میتوانم در این موضوع یا محصول بدهم؟
-
کاربردهای دیگر(Put toother uses): چه استفادهای از مواد زائد میتوان کرد؟ کاربردهای دیگر یک محصول چه میتواند باشد؟
-
کوچک سازی و حذف(Elimininate): چه چیزی را میتوان کوتاهتر، سادهتر یا یا سبکتر کرد؟
-
تغییر حالت(Rearange): به چه نحو دیگری میتوان در ترکیب قرار گرفتن اینها تغییر ایجاد کرد؟
4ـ تکنیک دلفی:
این تکنیک در سال 1964 توسط «دالکی وهلمر» معرفی شد و بسیار شبیه به تکنیک طوفان مغزی است. با این تفاوت که افراد هیچگاه به صورت گروه در یک جلسه و دور میز جمع نمیشوند و در واقع رویارویی مستقیم روی نمیدهد. اساس و فلسفه ایجاد این تکنیک این بوده است که افراد در تکنیک طوفان مغزی، به علت شرم و خجالت نمیتوانستند بعضی از ایدههایشان را مطرح نمایند و به همین علت در این تکنیک اعضا بصورت کلامی و رودر رو درگیر بحث نمیشوند.
ارسال پاسخ