وقتی بحران مالی سال 2008 آمریکا را فرا گرفت، با نشانههایی که از مدتها قبل آشکار شده بود، سوال اغلب مردم این بود که این بحران تا چه حد عمیق خواهد بود؟ چقدر طول خواهد کشید؟ آنها میخواستند بدانند آیا این اتفاق یک رکود کوتاهمدت است، یا رکودی عمیق و یا حتی یک افسردگی(بحران اقتصادی ) بزرگ. در مواجهه با چنین سوالات مشابهی پروفسور گری بیکر، اقتصاددان برندهی جایزهی نوبل، پاسخ داد:«هیچ کس نمی داند؛ و من مطمئناً نمی دانم»
اما آشفتگی چیست؟ در طبیعت به صورت طوفانها و سونامیها خودش را نشان میدهد و نوع اقتصادیاش اینگونه است که مثلاً یک لحظه میشنویم «میامی» بر خریدارانی که در حال خرید هستند تسلط یافته است. سفته بازان(زمین خواران) speculators هزینه را متقبل شده و شرایط سختی را برای بازپرداختها متحمل میکنند. از آشنایی که خانهاش را در یک منطقهی خوش آبوهوای آمریکا خریداری کرده است میشنویم که از وامهایی تحت عنوان«بدون درآمد- بدون دارایی»no income’ no assets استفاده کرده است، اکنون که نمیتواند از پس بازپرداختهای خود برآید، با درخواست سلب مالکیت از سوی وامدهنده مواجه شده است. مردم با شنیدن خبرهایی از این دست شروع به خرید اعتباری میکنند تا صرفه جویی کرده باشند که این سبب میشود شرکتها به فروش اتومبیل، مبلمان و سایر اقلام و لوازم برای جبران فروش رو به کاهش و افت خود دست بزنند. مصرفکنندگان، کارگران، تولیدکنندگان، بانکدارها، سرمایهگذاران و سایر فعالان اقتصادی احساس میکنند که در دنیایی آکنده از طوفانهای اقتصادی زندگی میکنند؛ طوفانهای بیرحمی که نه میتوان از آنها جلوگیری کرد و نه میتوان متوقفشان کرد. خوشبختانه این آشفتگی عمر کوتاهی دارد. در گذشته نیز وجود داشته اما در دنیای امروز به یک وضعیت ذاتی تبدیل شده است. در برابر این آشفتگی چکار باید کرد؟ اندی گرو (Andy Grove) رییس سابق شرکت اینتل ناچار به مدیریت بر همهی انواع تهدیدات مربوط به موقعیت برتر اینتل در کسب و کار تولید تراشههای کامپیوتری بود. فقط یک رقیب قوی میتوانست با ارائهی تراشهای بهتر با قیمت پایینتر اینتل را به زیر بکشاند. او ملزم به خلق سیستمی بود که بتواند شرکتش را در برابر مخاطرات بیمه کرده و به عدم اطمینان پاسخ دهد. ما برای چنین سیستمی یک نام انتخاب کردهایم؛ بی نظمی(Chaotics).
جهان وارد مرحلهی اقتصادی جدیدی شده است:
در گزارشی که انجمن ملی اطلاعات آمریکا در سال 2008 منتشر کرد، خاطر نشان شده که دنیا در مسیر آیندهی پیش بینی پذیر با اختلالات، آشفتگیها، هرج و مرج و فشارهای مستمر روبه رو خواهد شد. این نیروها در سراسر دنیا، مستقیم و غیر مستقیم بر کسب و کار اثر میگذارند و محیطی پدید میآورند که رهبران کسبوکار ناچار خواهند بود برای بقای شرکتهایشان در بلندمدت با نیروهای موجود در آن دست و پنجه نرم کنند. علل متعددی در بوجود آمدن آشفتگی اقتصادی را میتوان برشمرد؛ تغییرات سریع رهبری بازارهای نوخاسته(نوظهور)، تغییرات عمدهی سیاسی، افزایش تعارضات مسلحانه، قطع بودجههای دولتی ملی و محلی. که همگی آشفتگی فزایندهای را در سراسر دنیا به وجودآورده است.
اندی گرو به «نقطهی عطفهای راهبردی» به عنوان پیامدی از آشفتگی نام میبرد. کسب و کارها وقتی به نقطهی عطف راهبردی میرسد که دیگر راهبرد سابقش بازدهی نداشته باشد و باید راهبرد جدیدی جایگزین بشود که کسبوکار را در مسیر امیدوارکنندهتری هدایت کند. اگر رهبران شرکتها در هدایت کسبوکارشان در عبور از نقطهی عطف شکست بخورند، کسبوکارشان نیز به رکود و انحطاط خواهد رسید.
عواملی که باعث هرجومرج میشوند:
1-پیشرفت نوآوری و انقلاب اطلاعاتی
2- نوآوریها و فناوریهای درهمگسیخته
3- پیشرفت دیگران
4-رقابت افراطی
5- صندوقهای رفاه دولتی
6- محیط
7- توانمندسازی مشتریها و ذینفعان
شرکتهایی که بازارها را از همگسیخته میکنند و به نحوی عمل میکنند که گویی مرزی برای ورود وجود ندارد، مدام مزیت خلق میکنند، فرسوده میشوند، تخریب میشوند و مجدداً ترفندهای راهبردی خلق میکنند. راه برنده شدن در دنیای امروز، منسوخ کردن مزیتهای رقابتی رهبران فعلی بازار است.
ارسال پاسخ