من همراهتم! مقالات خوب رو در همراهتم دنبال کنید.

رابطه بین کارآفرینی اجتماعی و دموکراسی چیست؟

کارآفرینی اجتماعی فرآیندی است که به واسطه‌ی آن شهروندان برای انجام درست آن نظم می‌یابند. تا حدی که درصد قابل توجهی از افراد در تلاش‌های رهبری برای طرح مشکلات دست به کار می‌شوند و تا حدی که می‌دانند چگونه موثر باشند، آنها همانند شهروندان، قدرتمندی و اعتماد بیشتری را احساس خواهند کرد و جامعه انطباق‌پذیرتر و بهبود‌پذیرتر خواهد شد.

دموکراسی فرآیندی از انطباق مستمر است، همانطور که شهروندان ایجاد نهادهای خود را مورد بررسی قرار می‌دهند، در لحظات مختلف تاریخ با نیازهای خود مواجه می‌شوند. مثلاً طی قرن بیستم، شهروندان دموکراسی‌های ثروتمند، دولت‌های خود را تحت فشار قرار دادند تا آرایه‌ای از تورهای ایمنی و کالاهای عمومی جدید، مثل آموزش دولتی، امنیت اجتماعی و مراقبت بهداشتی را برای تهی دستان و سالخوردگان ایجاد نمایند. آنها تا حد زیادی نقش دولت را بسط دادند. به طوری که تبدیل به تامین‌کننده و خریدار شخص ثالث بسیاری از خدمات شد.

در کشورهای ثروتمند، کارآفرینان اجتماعی همزمان با ایجاد نهادهای جدید، زمان زیادی را صرف تجدید نهادهای قدیمی می‌کنند. اما در کشورهای ضعیف، تهیدست یا ورشکسته، کارآفرینان اجتماعی بیشتر اوقات بر نیازهای اولیه‌ای که در دموکراسی‌های غرب امری مسلم تلقی می‌شود، تمرکز دارند. مثلاً در هند علاوه بر رشد چشم‌گیر اقتصادی، بیش از 40 درصد کودکان کسر وزن دارند. بسیاری از کارآفرینان اجتماعی در آنجا و در سایر کشورها ی در حال توسعه بر گسترش دسترسی به آب آشامیدنی سالم، ارائه آموزش و مراقبت‌های بهداشتی اولیه، توزیع برق و ترویج بهداشت و تغذیه بهبود یافته، تمرکز دارند.

 

چالش‌های ایجاد تغییر

مهمترین بازدارنده‌های مالی کدامند؟

بر خلاف کارآفرینان تجاری که همانطور که ثابت شده می‌توانند از بازارهای سرمایه‌ی به خوبی تثبیت شده، از طریق اوراق قرضه یا سهام، پول فراهم کنند، کارآفرینان اجتماعی‌ای که سازمان‌های غیر انتفاعی را می‌گردانند توسط بنیادها، بشردوستان یا دولت‌هایی که اندازه‌ی سرمایه‌گذاری های معمولشان نسبتاً کم و کوتاه‌مدت می‌باشد(میانگین مدت اعطای کمک مالی یک سال است) تامین می‌شوند.

اگر کارآفرینان اجتماعی بتوانند به سرمایه‌های مشترک بزرگ سرمایه‌ی رشدی دست یابند، می‌توانند کاری را انجام دهند که تاجران شایسته به طور معمول انجام می‌دهند: طرح‌های رشد چندساله خلق کنند، سرمایه‌ی پیش‌پرداخت برای اجرای آن طرح‌ها را فراهم  کنند، و عملکرد خود را در برابر اهداف از قبل تعیین شده ارزیابی نمایند.

آیا این رشته می‌تواند کارگران با استعداد را جذب کند و پرورش دهد؟

کارآفرینان اجتماعی با منابع محدود به مسائل بزرگ می‌پردازند. این رشته جوان است و بسیاری از موسسات آن در مراحل شکل‌گیری خود هستند. در حالی که کارآفرینان معمولی می‌توانند بر مبنای مدل‌های کسب‌وکار تثبیت‌شده کار کنند، کارآفرینان اجتماعی غالباً بدون نقشه‌ی راهنما پیش می‌روند. به این دلایل، کارآفرینی اجتماعی در حال حاضر بیشتر از کسب‌وکار معمولی، استعداگرا است و مشاغل‌آزادتر و نامحدودتر هستند.

با توجه به اینکه کارآفرینی اجتماعی به دنبال خلق معنا برای زندگی است، در حال حاضر به نظر می‌رسد تغییرات فرهنگی به نفع آنان باشد. در سال‌های اخیر، اساتید دانشگاه در سراسر ایالات متحده و کانادا مشاهده کرده‌اند که در حالی که دانشجویان گذشته به کاری علاقمند بودند که عمر و ثبات داشته باشد، دانشجویان امروزی به دنبال تعادل بین کار و زندگی و معنا هستند. به همین دلیل کارآفرینان اجتماعی به راحتی به دنبال پیداکردن استعدادهایی هستند که به جای پول بیشتر معنای بیشتر را انتخاب می‌کنند. 

کارآفرینان اجتماعی چگونه تاثیر خود را ارزیابی می‌کنند؟

شما در کسب‌وکار با تلخیص نتایج یک شرکت تا نرخ بازگشت سرمایه (ROI) می‌توانید عملکرد مالی آن را ارزیابی کنید، چه قهوه بفروشد و چه ماشین. اما در مثال سازمانی مثل Playworks را در نظر داشته باشید که به بچه‌ها نحوه ی خوب بازی کردن در تیم را آموزش می‌دهد، بر انگیزه‌های آنها حاکمیت می‌کند و تضادها را در حیاط مدرسه رفع می‌کند. بعضی از روان‌شناسان استدلال می‌آوردند که نشانه‌های هوش هیجانی، پیش‌بینی‌های موفقیت در زندگی بهتری هستند تا موفقیت دانشگاهی.

کارآفرینان اجتماعی، در بالاترین سطوح، به دنبال تغییر نگرش به سوی موضوعاتی همچون معلولیت،گرم شدن زمین یا ازدواج همجنس‌گرایان می‌باشند. تغییر نگرش‌ها در سطح اجتماعی معمولاً طی دهه‌ها آشکار می‌شوند. بنابراین نحوه‌ی تعیین چگونگی و چرایی این تغییرات تقریباً غیرممکن است. و درون بخش، چالش مقایسه، دلهره‌آور است. اولویت‌بندی بین آموزش عنفوان کودکی یا دانشگاهی، یا بین حفاظت از جنگل‌های باران‌زا، شیلات یا مراتع غیرممکن به نظر می‌رسد.

چه فرقی بین مقیاس و تاثیر هست؟

اغلب تحقیقاتی که بر موضوع مقیاس تمرکز می‌کنند، روی مقیاس سازمانی و پرسش چگونگی تامین مالی و مدیریت موسسات در حال رشد تمرکز می‌کند. بخش اجتماعی، ایده‌های بسیار زیاد و بزرگی دارد اما تعداد موسسات بزرگش اندک است. اما تمایز قایل شدن بین مقیاس سازمانی و مقیاس تاثیرگذاری مهم است. این دو لزوماً دست در دست هم حرکت نمی‌کنند.

وقتی یک سازمان کارآمد است، مردم طبیعتاً درباره پایداری آن سوال می‌کنند. ایده پایداری هم مثل مقیاس می‌تواند به دو طریق مورد توجه قرار بگیرد: پایداری یک موسسه و پایداری ایده‌ها یا ارزش‌ها. روشی که ما معمولاً درباره پایداری حرف می‌زنیم به موسسه‌های انفرادی اشاره دارد. این محدودکننده است. این مثل صحبت کردن درباره زندگی درختان است به جای زندگی جنگل‌ها. هر دو مهم هستند، اما همان‌طور که درختان می‌افتند و جذب خاک می‌شوند، موسسات در یک چرخه رشد و پوسیدگی حرکت می‌کنند. بعضی‌ها روشی برای بازسازی خودشان پیدا می‌کنند.؛ بعضی‌ها می‌میرند. در تفکر درباره پایداری، تمرکز روی جنگل‌ها از اهمیت کلیدی برخوردار است.

چه چیزی تغییر اجتماعی را متوقف می‌کند؟

پرداختن به بسیاری از مسائل اجتماعی به صورت تکه تکه بی معناست.مثلاً مددکاران اجتماعی ادعا می‌کردند که بهترین و راه برای ارتقای پیامدهای سلامت در جامعه‌ی کم‌درآمد، ارتقای دسترسی به مسکن مناسب و کم‌هزینه می‌باشد. با این حال ، سیستم‌های سلامت و مسکن ما به طور موازی پیش می‌روند، با چند پل اتصال دهنده. Project Health یک سازمان نوآور، دانشجویان داوطلب را برای کمک به پزشکان در واحدهای بیمارستانی به کار می‌گیرد تا تشخیص اجتماعی را با مراقبت‌های پزشکی مرتباً ادغام کنند.

علاوه بر نبودن پل‌های ارتباطی بین فعالیت‌های اجتماعی، گاهی اوقات در مراکز درمانی کودکان فقیر را بدون انجام کاری برای ریشه‌یابی و ریشه‌کنی بیماری‌شان، ترخیص می‌کنند. این نوع از بی توجهی‌هاست که فعالیت‌های اجتماعی را کم‌ثمر می‌کند.

 

تجسم جامعه‌ای نوین

کارآفرینی اجتماعی چگونه نگرش‌ها را تغییر می‌دهد؟

محمد یونس (از کارآفرینان اجتماعی که به نجات مردم بنگلادش رفته است ) در توضیح علل فقر، اغلب افراد فقیر را به درخت بونسای تشبیه می‌کند. دانه درخت بونسای توانایی رشد کردن به اندازه یک درخت کامل را دارد ولی در صورتی که در یک گلدان کوچک کاشته شود، رشد آن متوقف خواهد شد. از نظر یونس، انسانی که از تحصیلات یا فرصت‌های دیگر زندگی محروم می‌ماند، مانند درخت بونسای است. محدودیت از دانه نیست بلکه از گلدان است.

انسان‌هایی که فراتر از شرایط معمول را می‌بینند، سه ویژگی برجسته دارند: اولین ویژگی آنها علاقه وافر به سوالات ساده و حتی بچگانه است. سوالاتی مانند: چرا نباید به روستاییان وام داد؟ یا، چرا دانش‌آموزان به کلاس درس توجه نمی‌کنند؟ دومین ویژگی آنها بررسی و سوال در مورد نگرش‌های جامعه و بازتاب نقش این نگرش‌ها در موسسات خود است: چطور نگرش ما در رابطه با کودکان محله‌های فقیرنشین، روش آموزش مدارس را تغییر می‌دهد؟ سومین ویژگی اصرار بر جستجوکردن . عزمی راسخ برای رسیدن به سرمنشاء ـ که در این مورد، روستاییان، دانش‌آموزان، و والدین انهاست ـ برای دستیابی به درکی عمیق نسبت به مشکلات موجود است.

مدارس چگونه می‌توانند خاستگاه آفرینش نوآوران اجتماعی باشند؟

خانم النور داک وورس در کتاب خود با عنوان «داشتن ایده‌های فوق‌العاده» بر این باور است که بسیاری از کنجکاوی‌های فکری معقول کودکان با برچسب نامناسب، غیرقابل قبول یا بی ارزش از سوی بزرگسالان سرکوب می‌شود. به  عقیده او بزرگسالان باید اوقاتی را برای کودکان فراهم کنند که در آن کودک به میل خود رفتار کند و نسبت به این حالت احساس خوبی داشته باشد. این به نظرِ آنها اعتماد به نفس می‌بخشد و به معنی درست بودن آن نظر نیست. بلکه به معنای آن است که می‌خواهم این نظر را به بوته ی آزمایش بگذارم.

قلب کارآفرینی اجتماعی میل به آزمایش نظراتی است که برای دیگران سودمند است. رویکرد انها به جهان مانند رویکرد یک تعمیرکار به ساعت شکسته است. آموزش نوجوانان برای اینگونه اندیشیدن و اینگونه رفتارکردن، مقوله‌ای متفاوت از کمک به آنها برای کسب علم است. چالش آموزش به این شیوه، محدودیت‌های آزمون‌های استاندارد نظام آموزشی ما را به خوبی نشان می‌دهد. مدارس باید به دانش‌آموزان اطمینان دهند که: 1) نظرات آنها مهم هستند؛ 2) سوال پرسیدن و ابتکار عمل کار خوبی است؛ 3) همکاری با دیگران کار جالبی است؛ 4) اشتباه کردن بسیار بهتر از هرگز امتحان نکردن است.

چه کارهایی در سطح دانشگاهی در حال انجام است؟

در حال حاضر، کارآفرینی اجتماعی برنامه درسی استانداردی برای خود ندارد. شبکه دانشگاهی کارآفرینی اجتماعی، که توسط آکادمی بین‌المللی کارآفرینی اجتماعی آشوکا و مرکز Skoll کارآفرینی اجتماعی دانشگاه آکسفورد پایه ریزی شده است، در حال ساخت پایگاهی اینترنتی برای جمع‌اوری تحقیقات و مطالعات موردی از گوشه و کنار جهان می‌باشد.

یکی از درس‌های کارآفرینی اجتماعی این است که ویژگی‌های شخصیتی رهبران و موسسین کارآفرین در موسسات آنها نمود پیدا می‌کند. با درک این مسئله اغلب دانشگاه های ارائه دهنده کارآفرینی اجتماعی، از این مسئله استفاده کرده تا با استفاده احساسی از این رکن، به دانشجویان برای ابراز انگیزه‌ها، ترس‌ها و دل‌نگرانی‌های آنها و منشاء موفقیت‌های خود کمک می‌گیرند.

دولت در راستای همکاری بیشتر با کارآفرینان اجتماعی چه کارهایی می‌تواند انجام دهد؟

در هر کشوری، اگر به این افراد ، آزادی کافی داده شود، می‌توانند بر پایه‌ تجربیات عملی، ارائه دهنده نظرات جدید، فراست در حل مسائل و مهارت سازمانی برای بهبود کارآیی دولت‌ها باشند. آنها نشان داده‌اند که بازده بالاتر در نواحی‌ای که دولت معمولاً در حصول نتیجه‌ی دلخواه در آن با مشکل روبرو است، امکان‌پذیر است. آنها نقطه‌نظری درازمدت در رابطه با حل مسائل دارند. آنها نیاز به انعطاف‌پذیری ، آزادی برای دنبال کردن ایده‌هایی که باورهای سنتی را به چالش می‌کشند و امکان آزمون و خطا دارند. آنها به شکل مستقل کار می‌کنند و توجهی به حد و مرزهای قانونی و تشریفات ندارند.

از نقطه‌نظر تاریخی این دو بخش همواره از فقدان احترام و اعتماد متقابل رنج برده‌اند. کارآفرینان اجتماعی، سیاست‌گذاران و فعالان اجتماعی را با عنوان کاغذ‌بازها خطاب می‌کنند. سیاست‌گذاران هم گله دارند که کارآفرینان اجتماعی قادر به درک دشواری‌های اداره‌ی نظام‌های بزرگ نیستند.

دولت‌ها به منظور همکاری هرچه موثرتر با نوآوران اجتماعی می‌بایست با کمک نظرسنجی‌های عمومی به دنبال کارآفرینانی باشند که توان رشد و نتایج کاری مطلوبی از خود نشان داده و به انها کمک کند تا ایده‌ها و سازمان‌های خود را مورد سنجش قرار دهند. در این راستا، دولت می‌بایست مانند یک باغبان فکر کند، نه یک معمار. باغبان می‌داند که نمی‌تواند گیاهی را مجبور به رشد کند. بهترین کاری که از دستش برمی‌آید این است که خاک و دانه مرغوب را شناسایی کرده، خوراک مغذی و عناصر مورد نیاز را فراهم آورد، و از گیاه به دقت مراقبت کند.

اگرچه دولت‌ها لزوماً بهترین گزینه برای اجرای راه‌حل‌ها نیستند ولی همچنان مسئولیت تصویب و ضمانت این راه‌حل‌ها در سطح جامعه به عهده دولت‌هاست.

تاثیر کارآفرینی اجتماعی بر کسب‌وکار چیست؟

کارآفرینان اجتماعی، مهارت مدیریتی و مالی شرکت‌های بزرگ و موفق را تحسین می‌کنند و از طرف دیگر، کارآفرینان تجاری نیز به طور فزاینده‌ای به تاثیر و قوه ابتکار سازمان‌های اجتماعی ایمان آورده‌اند. علاوه بر این، مدیران کسب‌وکار به درک این نکته رسیده‌اند که کارآفرینی اجتماعی، فرصت‌های جدیدی برای سوددهی بیشتر به ارمغان می‌آورد. آنها ثابت کرده‌اند که بهترین راه دسترسی به بازارهای بزرگ در کشورهای در حال توسعه و صنعتی‌ای هستند که در حال حاضر، قربانی نظام تجاری سنتی خود شده‌اند.

نوع‌دوستی می‌تواند اثربخش‌تر باشد؟

در مقایسه با سیاست‌گذاران و سرمایه‌گذاران کسب‌وکار، نوع‌دوستان می‌توانند ریسک بیشتری را بپذیرند، یک تمرکز بلند‌مدت را ادامه دهند و از ایده‌های کمتر شناخته شده پشتیبانی کنند. نوع‌دوستان بستری را برای تامین مالی بسیاری از  مهم‌ترین تغییرات اجتماعی در تاریخ آمریکا فراهم کرده‌اند. آنه برای طرفداران براندازی بردگی، حمایت از زنان، سازمان‌دهندگان کارگری، گروه‌های حقوق شهروندی، سازندگان بیمارستان و دانشگاه‌ها و مدارس برای معلولان سرمایه‌گذاری کرده‌اند ـ اغلب خیلی پیشتر از آن که این کار مشخص شود یا به طور عمومی تایید شود.

جوئل ال فلیشمن در کتاب خود با عنوان «بنیاد: یک راز بزرگ آمریکایی» پیش‌بینی می‌کند که کارآفرینی اجتماعی و نوع‌دوستیِ کسب‌وکارمأبانه در قرن بیست و یکم بر نوع‌دوستی چیره می‌شود زیرا این مدل‌ها برای سازماندهی و تامین مالی تغییرات اجتماعی، “به طور معناداری نسبت به تاثیر دلارهای خرج شده به روش قدیمی”، دستاوردهای بیشتری دارند.

حوزه کارآفرینی اجتماعی چگونه بر روزنامه‌نگاری تاثیر می‌گذارد؟

یکی از تغییراتی که کارافرینی اجتماعی می‌تواند پیش ببرد، مشروعیت بخشی به دسته‌ای از اخبار متمرکز بر راهکارهاست. امروزه غالب اخبار اصلی مربوط به اخبار مشکلات و گزارش جنگ‌هاست و اکثر فعالیت‌ها در حوزه کارافرینی اجتماعی از دید عموم پنهان مانده است. روزنامه‌نگاران از اینکه برچسب حمایت به آنها زده شود می‌ترسند و به لحاظ حرفه‌ای انتقاد از رویدادهای گذشته نسبت به تقدیر از ایده‌ای که می‌تواند برای آینده نویدبخش باشد، مطمئن‌تر است. اتاق‌های خبر نیز پوشش‌ راهکارها را (که اغلب مستلزم گزارش دقیق است) برای روزنامه‌نگاران دشوار کرده است و لازم به ذکر نیست که اخبار منفی (خصوصاً رسوایی‌ها و جنایت‌ها) روزنامه‌ها را می‌فروشند.

 چالش امروز، پوشش صادقانه زمینه‌ی کارآفرینی اجتماعی است. رسانه‌ها نقش موثری در مشهود ساختن فعالیت حل مساله اجتماعی ایفا می‌کنند.

افراد چگونه می‌توانند خود را برای مشارکت در حوزه کارآفرینی اجتماعی آماده کنند؟

درک نحوه مشارکت موفق در حوزه کارآفرینی اجتماعی با خودشناسی آغاز می‌شود.دانشجویان معمولاً درباره تصمیم‌گیری برای استفاده از انرژی خود سوال می‌کنند. آنها می‌خواهند بدانند یک کارآفرین اجتماعی شوند یا به یک سازمان بپیوندند یا فرضاً بر مسائل زیست‌محیطی یا فقر تمرکز کنند. یافتن پاسخ برای این سوالات به ملاحظات فردی بستگی دارد که هر فرد باید آن را در مورد خود بررسی کند. طبیعت شما هرچه که باشد با توجه به نقش‌های متعدد موجود در این حوزه، لازم نیست خود را به شکلی درآورید که احساس می‌کنید اشتباه است.

برای تبدیل شدن به یک تحول‌آفرین موفق، لازم نیست کارآفرینی اجتماعی را مطالعه کنید. لازم نیست کار سیستم‌هایی را که امیدوار به تغییرآن‌ها هستید و سابقه مشکلی را که نگران آن هستید، درک کنید. آگاهی از نحوه تلاش افراد برای حل این مشکل در گذشته (کارهای انجام شده، شکست‌ها و دلایل آنها) مهم است. زیرا اکثر ایده‌های جدید، نسخه‌هایی از ایده‌های قبلی هستند که جزییات، آنها را متوقف کرده است. دانست آن جزییات می‌تواند تفاوت بین موفقیت و شکست باشد.

 

« مهمترین ویژگی کارآفرینان اجتماعی که به درستی درک نشده است، «از خود گذشتگی» است. اکثر آنها کار خود را لذت‌بخش و رضایت‌بخش توصیف می‌کنند. زندگی آنها در عشق به توسعه طبقات اجتماعی می‌گذرد و برای رسیدن به چنین اهدافی، بار مسئولیت بزرگی به دوش می‌کشند که معمولاً نادیده می‌ماند. »

مقاله مرتبط:
کارافرینی اجتماعی
منبع:کارآفرینی اجتماعی نوشته دیویو بورن استین و سوزان دیویس