دارن هاردی نمونه عملی از کارهایی است که به ما توصیه میکند. خود کودکی سختی داشته، بنابراین وقتی میگوید که درد و رنج انسان را قوی میکند، حرفش را باور میکنیم. وقتی میگوید به استقبال شکست بروید و تا میتوانید شکست بخورید، توصیهاش را میپذیریم چون خودش شکستهایش را با عشق در دفترچهاش تیک میزده. او مثالهایی از خودش میآورد تا به ملموسترین شکل ممکن نشان دهد که حرفهایش دروغ نیست. او خودش را تبدیل به نمونه متحرکی از حرفهایی که میزند کرده است یا بهتر است بگوییم او به این توصیهها عمل کرده است که به چنین جایگاهی رسیده است. در اصل، اگر برعکس این موضوع رخ دهد؛ یعنی فرد ناموفقی را ببینیم که به ما توصیههایی برای موفقیت میکند، آیا حرفهای او را باور میکنیم؟ دارن هاردی در این سخنرانی امید واهی نمیدهد. او یک نسخه هیجانانگیز برایمان نمیپیچد و معجونی جادویی به ما نمیدهد که آن را بنوشیم و ناگهان تبدیل به موفقترین آدم دنیا شویم. بلکه میگوید درد و رنج همیشه هست و راه گریزی از رنج وجود ندارد. میگوید بین درد بد و درد بدتر باید یکی را انتخاب کنیم. او میگوید زندگی شوخی نیست. اگر امروز سهلانگاری کنیم و رنج نظم و استمرار را نکشیم، روزی میرسد که حسرت چنین روزهایی را میخوریم و حسرت دردناکتر است. دارن هاردی مدام مثال میزند، مدام برایمان تصویرسازی میکند و واقعیت را بیپرده پیش رویمان میگذارد. ساده صحبت میکند و ذهنمان را درگیر اصل مطلب میکند. او توصیههای عجیب و غریبی به ما نمیکند. توصیههای او سادهترین کارهای ممکن هستند؛ سادهترین کارهای ممکن به شرط استمرار!! کاری سهل و ممتنع. دارن هاردی، ما را از تلههایی که ممکن است درون آنها گیر بیفتیم نیز آگاه میکند. او مانند معلمی دلسوز سعی میکند واقعیتها را پیش رویمان بگذارد و توصیههای مفیدی به ما ارائه دهد. او همه چیز را برایمان مهیا میکند تا چیزی شویم که میخواهیم ولی در واقع، ما چیزی میشویم که هستیم. در نهایت این عمل ماست که ما را به موفقیت میرساند. داشتن کوهی از اطلاعات بدون عمل هیچ است. این را نیز دارن هاردی به ما گوشزد میکند.
ارسال پاسخ