چگونه فکر کنیم تا ثروتمند شویم ؟
نگاهی به کتاب اسرار ذهن ثروتمند نوشتهی هارو اِکِر
مهران امیری حسینی
پیش درآمد:
این کتاب آنقدر که در مورد نیاموختن است، در مورد آموختن نیست! لازم است این را بدانید که شیوه کهنه فکر و عملکرد شماست که شما را دقیقاً به همین جا که الان در آن قرار دارید، رسانده است. اگر واقعاً ثروتمند و خوشحال هستید که خوب. اما اگر چنین نیستید، نگاهی به طرز فکر و عقاید درونی خود بیندازید و آنها را به چالش بکشید. شاید دلیل اصلی ثروتمند نبودن شما همانها باشند.
بخش اول: طرح اولیه پول در ذهن
ما در دنیایی از دوگانهها زندگی میکنیم؛ بالا و پایین، تاریک و روشن، گرم و سرد، چپ و راست، درون و بیرون. پس در نتیجه همانگونه که قانونهایی در بیرون از ما برای پول درآوردن وجود دارد، باید قانونهایی نیز در درون ما برای آن وجود داشته باشد. در حقیقت نقش اصلی در میزان موفقیت شما را درونتان بازی میکند. یعنی شخصیت شما، نحوهی فکر و اعتقادات شما. پس جز با اصلاح آنان، کاری در بیرون انجام نخواهد شد.
عده زیادی از مردم ظرفیت درونی برای ایجاد و یا حفظ مقدار زیادی پول را نداشته و پول زیاد برای آنها دردسر میشود. این اولین دلیل برای آن است که چرا این قبیل آدمها پول زیاد ندارند. مثال دقیق، برندگان قرعه کشیها هستند. در موارد متعددی تحقیقات نشان داده که بدون در نظر گرفتن مقدار پولی که این افراد در قرعهکشیها برنده میشوند، بیشتر آنها سرانجام به همان وضعیت مالی که قبلاً داشتهاند بر میگردند. حالت برعکس برای ثروتمندان خودساخته نیز وجود دارد. آنها وقتی پولشان را از دست میدهند، معمولاً در مدت کوتاهی به حالت قبلی خودشان بر میگردند.
دونالد ترامپ (Donald Trump) میلیاردری بود که همهی ثروت خودش را از دست داد و چندسال بعد به همان پول و یا حتی بیشتر از آن دوباره دست یافت.
ریشهها و میوهها
درختی را به عنوان نماد زندگی در نظر بگیرید. در زندگی ما، میوهها همان نتیاجی هستند که از اعمال خود میگیریم. اگر میوهها کوچک و بدمزه باشند چکار باید بکنیم؟ بیشتر ما توجه خود را معطوف به میوهها و نتایج میکنیم. اما در حقیقت این بذرها و ریشهها هستند که میوهها را میسازند. اگر ما خواهان تغییر دادن میوهها هستیم ابتدا میبایست بذرها را تغییر بدهید. برای تغییردادن دیدنیها، ابتدا نادیدنیها را تغییر دهید.
به عنوان یک انسان ما بخشی از طبیعت هستیم و از آن جدا نیستیم. در نتیجه وقتی خودمان را در راستای قانونهای حاکم بر طبیعت قرار دهیم و روی ریشهها یا «همان دنیای درونمان» کار کنیم، زندگی ما به آرامی جریان مییابد و وقتی این کار را نکنیم، زندگی سخت و خشن میشود.
چهارمربع زندگی
ما در آن واحد در چهار حوزه مختلف زندگی سیر میکنیم که عبارتند از: دنیای مادیات، دنیای ذهنیات، دنیای احساسات، دنیای معنویات. آنچه را که اغلب مردم هرگز تصورش را نکردهاند، این است که: حوزه دنیای مادیات، نسخه چاپ شده آن سه حوزه دیگر است. در واقع مشکلات پیش رویتان را را با تغییر دادن همان دنیای مادی نمیتوانید برطرف کنید چون دنیای مادی فقط نسخه چاپی دنیای درونی است. پس ابتدا به فکر تغییر آنها باشید. دنیای بیرون، انعکاسی از دنیای درون شماست.
عبارتهای بیانی، رازهایی قوی برای ایجاد تغییر هستند
عبارت بیانی جملهای است که یک هدف را برای به وجود آوردن تعهد در انسان، به منظور ایجاد عمل و یا پذیرفتن حالتی خاص، در یک دوره زمانی مشخص تعیین مینماید. شما برای بیان کردن آن، دستتان را روی قلبتان گذاشته و جملهای را تکرار میکنید به عنوان مثال:
عبارت بیانی
در حالتی که دستتان را روی قلبتان گذاشتهاید، بگویید:
دنیای درونی من، دنیای بیرونی مرا میسازد.
حالا سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
طرح اولیه پول را که در ذهن خود دارید، ترکیبی از افکار، احساسات و اعمال شما در زمینه پول و ثروت است. این طرح اولیه در ذهن ما چگونه تشکیل میشود؟ پاسخ آن ساده است. طرح اولیه پول اصولاً شامل اطلاعات و یا برنامههایی میباشد که در گذشته و به ویژه موقعی که نوجوان بودید، دریافت کردهاید. منابع اولیه شکلگیری این طرح در ذهن شما چه کسانی بودهاند؟ برای اغلب مردم این افراد عبارتند از: پدر، مادر، خواهر، برادر، دوستان، الگوهای شخصیتی، معلمان، رهبران مذهبی، وسایل ارتباط جمعی و فرهنگ که کمتر از آن نام برده میشود. هر کودکی برای این که چطور نسبت به پول فکر و یا عمل کند، آموزش میبیند. این آموزشها، شما را طوری شرطی کرده است که برای بقیه زندگی خود به طور خودکار پاسخ لازم را بدهید. مگر اینکه مورد ارزیابی قرار گرفته و پروندههای ذهن خود را در مورد پول، مورد تجدید نظر قرار دهید.
ما در تمام عرصههای زندگی خود و از جمله زمینه مربوط به پول و ثروت به سه صورت تربیت میشویم:
- کلامی و لفظی: به عنوان مثال این عبارتها را در جوانی شنیدهایم: پول، منشأ تمام فتنههاست، مردم ثروتمند حریصاند و…
- الگوگیری: یعنی وقتی جوانتر بودهاید چه مواردی را دیدهاید؟ پدر و مادر شما چه نظری راجع به پول داشتند؟
- رویدادهای خاص: به تجربیاتی گفته میشود که ما در جوانی درباره پول و ثروت به دست میآوریم. این تجربهها مهم هستند، چون عقاید و یا حتی توهماتی را که هم اکنون با آنها زندگی میکنیم، میسازند.
یادتان باشد این تربیت شدن ناخودآگاه است که فکرتان را تعیین میکند و برای تغییر آنها چهار رکن کلیدی وجود دارد که هرکدام برای برنامهریزی مجدد طرح اولیهی پول در ذهن شما ضروری واساسی است.
رکن اول، آگاهی است. شما نمیتوانید موردی را تغییر دهید مگر این که به وجود آن مورد آگاهی داشته باشید.
رکن دوم، فهمیدن است. با فهمیدن این نکته که طرز فکر شما از کجا ریشه گرفته، میتوانید تشخیص دهید که ریشه آن باید از بیرون به شما القاء شده باشد.
رکن سوم، جداسازی است. وقتی تصور کنید که این طرز فکر متعلق به شما نیست، قادر خواهید بود که خود را از آن جدا و منفک کرده و بلافاصله میتوانید بر این اساس که امروز چه کسی هستید و فردا میخواهید در کجا باشید، نسبت به باقی ماندن و یا تغییر دادن آن طرز فکر، تصمیمگیری کنید.
رکن چهارم، بازسازی است. در این مرحله از یک سری روشهای عملی استفاده میکنید تا دوباره ذهن ناخودآگاه خود را طوری تربیت کنید که در راستای کسب پول و موفقیت شما قرار بگیرد. در پایان هر مرحله نیز عبارتی بیانی به کار میرود که باید آن را به درستی انجام دهید.
حال برای رهایی از تربیت نادرست در سه زمینه مذکور(کلامی، الگوگیری و رویدادهای خاص) عباراتی بیانی را با هم تمرین میکنیم:
عبارت بیانی(برای تغییر در تربیت نادرست کلامی)
در حالتی که دستتان را روی قلبتان گذاشتهاید، بگویید:
آنچه را که من در مورد پول شنیدهام، لزوماً درست نیست. من طرز فکرهای جدیدی که شادی و موفقیتم را مورد حمایت خود قرار دهند، انتخاب میکنم.
حالا سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
عبارت بیانی(برای تغییر در تربیت نادرست الگوگیری)
در حالتی که دستتان را روی قلبتان گذاشتهاید، بگویید:
هرکس الگودهنده من در مورد پول بوده است، به خود او ارتباط دارد؛ من راه خودم را خودم انتخاب میکنم.
حالا سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
عبارت بیانی(برای تغییر در تربیت نادرست رویدادهای خاص)
در حالتی که دستتان را روی قلبتان گذاشتهاید، بگویید:
من تجربههای تضعیفکنندهای که در مورد پول و از گذشتهام دارم، رهاکرده و آیندهای نو و ثروتمند ایجاد میکنم.
حالا سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
طرح اولیهای که شما برای پول در ذهن خود دارید بر روی چه نکاتی تنظیم شده است؟
در حال حاضر چه طرح اولیهای را شما برای دستیابی به پول و موفقیت در ذهن خود دارید؟ آیا میدانید که ما خود را برای به دستآوردن مقادیری معینی از پول تنظیم میکنیم؟ نکتهای که مهم است مبلغ پول نیست بلکه این است که شما به ظرفیت کامل مالی خود دست یابید. اگر ذهن شما برای دریافت سالانه 20000 دلار تنظیم شدهاست، همان حدود را به دست میآورید و اگر بر روی 2000000 دلار تنظیم شده باشد، باز هم به همان دست خواهید یافت. اگر زنی هستید که طرح اولیه پول در ذهنتان روی مقدار کم تنظیم شده باشد، فرصتها به گونهای میشوند که شما مردی را که ذهن او نیز بر روی مقدار کم پول تنظیم شده، به خود جلب میکنید.
از کجا میتوانید پی ببرید که طرح اولیه پولی که در ذهن خود دارید بر روی چه میزانی تنظیم شده است؟ یکی از واضحترین روشها این است که به نتایجی که برای شما حاصل شده نگاه کنید. به حساب بانکی خود، درآمدی که دارید، ثروت خود و میزان موفقیتی که از طریق سرمایهگذاری به دست آوردهاید. و آیا اساساً پول جمعکن هستید یا پول خرجکن؟ طرح شما در ذهن برای پول درآوردن مثل یک ترموستات عمل میکند رو روی هر درجهای که تنظیم شده باشد با هر شرایط دمایی در نهایت خود را به همان درجه تنظیم شده میرساند. پس چارهای جز تنظیمکردن دوبارهی ترموستات بر روی دمای دلخواه ندارید.
خودآگاهی
بیشتر ما معتقدیم که بر اساس انتخابهای خود زندگی میکنیم. در صورتی که معمولاً اینطور نیست! در بسیاری از اوقات ما درست مثل یک آدم ماشینی هستیم که خود به خود کار میکنیم و با تربیتهای گذشته و عادتهای قدیمی برنامهریزی میشویم و در این جاست که خودآگاهی مطرح میشود. خودآگاهی مشاهده کردن افکار و اعمال خود است به طوری که بتوانید بر اساس انتخابهای واقعی در زمان حال و به جای برنامه گرفتن از گذشته، زندگی کنید.
وقتی که خودآگاه هستید، میتوانید به سوابق، اطلاعات و باورهایی که در گذشته دریافت کردهاید، یعنی زمانی که خیلی جوانتر از آن بودید مراجعه کنید تا بتوانید مواردی را درک کنید و آنچه را که برای آن منظور، برنامهریزی شدهاید، بفهمید. میتوانید متوجه این نکته بشوید که تربیت شما، خود واقعی شما نیست. میتوانید این نکته را دریابید که شما «موارد بایگانی شده » نیستید، بلکه شما «خود بایگانی کننده» هستید. شما آنچه را که درون لیوان است، نیستید، بلکه خود لیوان هستید.
هیچ فکری در سر شما بدون هزینه ننشسته است. آن فکر یا شما را به سمت خوشبختی هدایت میکند و یا از آن دور مینماید. به همین خاطر است که برگزیدن فکر و باورهای درست و اصولی، تا این اندازه مهم است.
بخش دوم: پروندههای ثروت
هفده تفاوت در نحوهی فکر کردن بین افراد ثروتمند و افراد فقیر یا متوسط
اجازه بدهید نگاهی ساده به چگونگی کارکرد ذهن بیاندازیم. در مقام تشبیه، ذهن شما چیزی نیست جز یک قفسه بزرگی از پروندهها، مشابه قفسههایی که در خانه و یا محل کار خود دارید. هر اطلاعاتی که در ذهن وارد میشود، علامتگذاری شده و درون پوشهها طوری قرار میگیرند که بازیابی آنها به زنده بودن و ادامه دادن زندگی شما کمک میکند.
فرض کنید که موقعیتی مالی را در نظر دارید. در این حالت به طور خودکار به سراغ پروندههایی که با علامت پول مشخص شدهاند رفته و از آنجا تصمیم میگیرید که باید چه بکنید. پس تصمیم خودتان را میگیرید و کاری را میکنید که فکر مینمایید انتخاب درست همان است. منتها، مسئله این است که این انتخاب درست،ممکن است انتخاب موفقیتآمیزی نباشد و در نهایت شما را با شکست روبرو نماید. برعکس اگر پروندههایی را در ذهن خود وارد نمایید که تقویت کننده موفقیت مالی شما باشند، به طور طبیعی و خودکار
تصمیمهایی میگیریدکه موفقیت به دنبال دارند.
بیشتر مردم بر این عقیدهاند که ما ساخته عادتهای خود هستیم. و لیکن آنچه را که این افراد نمیتوانند تصورش را بکنند، این است که ما در واقع دو نوع عادت داریم: عادتهایی که با عمل به دست آمده و عادتهایی که بدون انجام عمل به دست آمدهاند. هر آنچه را که شما در حال حاضر انجام نمیدهید، عادت به انجام دادنش ندارید. پس اگر برای رسیدن به موفقیت کامل، جدی هستید ثابت کنید و به تمرینهایی که پیشنهاد شدهاند عمل نمایید.
پرونده ثروت 1
- آدمهای ثروتمند، معتقدند: من زندگی خویش را خودم میسازم.
- آدمهای فقیر معتقدند: زندگی برای من تصادفی پیش میآید.
آیا به این مسئله دقت کردهاید که معمولاً این آدمهای فقیر هستند که بخت خود را در قرعهکشیها میآزمایند؟ آنها در واقع به این اعتقاد دارند که پول از طریق افتادن قرعه به نامشان به آنها میرسد. باید این نکته راباور کنید که آگاهانه یا ناآگاهانه، خود شما تنها کسی هستید که میتوانید موفقیت را برای خود به وجودآورید و تنها کسی هستید که کشمکش بین پول و موفقیت را در درون خود خلق میکنید.
مردم فقیر به جای به عهدهگرفتن مسئولیت آنچه که در زندگیشان میگذرد، ترجیح میدهند که نقش یک قربانی را بازی کنند و فکر غالب در ذهن یک قربانی همیشه این است: منِ بدبخت! آنها معمولاً سه ویژگی دارند:
ویژگی اول: مقصر کردن دیگران ـ این بازی میتواند سر افراد قربانی را برای مدتی گرم کند. متاسفانه برای اطرافیان این افراد، ضربهای بدتر از این وجود ندارد، چون آنهایی که به قربانیان نزدیکتر هستند، به راحتی هدف مقصر قلمداد کردنِ آنها، قرار میگیرند. همیشه افراد یا موارد دیگری غیر از خود آنهاست که مقصر میباشند. مسئله به همه کس و همه چیز مربوط میشود مگر به خود آنها.
ویژگی دوم: توجیه کردن ـ قربانی معمولاً با عبارتهایی همچون «پول واقعاً مورد مهمی نیست» وضعیت خود را توجیه میکند. هرکس که میگوید پول مهم نیست، پول ندارد. آنها اغلب کار توجیه را به مقایسههای نامربوطی میکشانند. آنها میگویند:« خوب پول به اندازه عشق اهمیت ندارد» آیا این مقایسه احمقانه نیست؟ پول در زمینههایی که کاربرد دارد بیاندازه مهم است و در زمینههایی که کاربردی ندارد نیز اهمیتی ندارد. اگر چه عشق نیز میتواند در دنیا کاربرد داشته باشد، ولی مطمئناً برای ساختن بیمارستان، کلیسا و یا خانه نمیشود آن را پرداخت کرد! ضمناً نمیشود با آن شکم کسی را سیر کرد.
ویژگی سوم: شکایت کردن ـ بدترین مورد ممکن که شما میتوانید در زمینه سلامتی و یا ثروت خود بکنید، شکایت کردن است. بر روی هر چیز که تمرکز کنید، گسترش پیدا میکند. وقتی از موردی شکایت میکنید، بر روی آن یعنی بر روی اشتباهات تمرکز کرده و آن را گسترش میدهید. پس اشتباهات بیشتری را به زندگی خود وارد خواهید کرد.
نکته دیگر این است که شما باید مطمئن باشید که خودتان را در مجاورت با افرادی که همیشه از اوضاع زندگی خود مینالند قرار ندهید. اگر چارهای جز مجاورت با آنها ندارید، مطمئن شوید که باید چتری فولادی برای جلوگیری از باریدن این چرندیات بر روی سرتان بگیرید و گرنه این حرفها دامن شما را نیز خواهد گرفت.
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من خودم دقیقاً باعث و بانی وضع مالی خود هستم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
پرونده ثروت 2
- آدمهای ثروتمند با پول، با هدف برنده شدن بازی میکنند.
- آدمهای فقیر با پول، با هدف بازنده نشدن بازی میکنند.
آدمهای فقیر، در بازی با پول به جای حالت تهاجمی، حالت تدافعی دارند. اجازه بدهید از شما بپرسم: اگر شما در هر بازی یا در هر ورزشی تنها بر روی دفاعع کردن تکیه کنید، شانس شما برای بردن چقدر است؟ بیشتر مردم میدانند که خیلی کم یا هیچ.
اگر هدف شما این است که فقط راحت باشید، هرگز فرصت پولدار شدن را نخواهید یافت ولی اگر هدف شما پولدار شدن است، فرصتهای یک زندگی راحت داشتن نیز برای شما به وجود خواهد آمد.
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
هدف من این است که یک میلیونر و یا بیشتر از آن باشم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
پرونده ثروت 3
- آدمهای ثروتمند متعهد به ثروتمند شدن هستند.
- آدمهای فقیر آرزومند ثروتمند شدن هستند.
عالم شبیه به یک صندوق پستی بزرگ است که دایم آدمها، وقایع و موارد مختلفی به شما تحویل میدهند. با ارسال کردن پیامهای انرژیدار به عالم که بر اساس باورهای شماست، به این صندوق پستی سفارش میدهید که چه موردی را میخواهید تحویل بگیرید. بر اساس قانون جذب، عالم به بهترین وجه درخواست شما را اجابت کرده و از شما حمایت میکند.
فرض کنید که عالم میشنود که شما میخواهید ثروتمند شوید، پس فرصتهایی در جهت ثروتمند شدن برای شما ارسال میکند. اما بعد از شما میشنود که آدمهای ثروتمند حریص هستند و به همین خاطر عالم در حمایت از شما، فرصتهای پولدار شدن را از شما میگیرد. بعد شما فکر میکنید که پول بیشتر داشتن، زندگی را خیلی بانشاطتر میکند. به همین خاطر عالم بیچاره گیج و مات شده و دوباره شروع به ارسال پیامهایی برای ثروتمند شدن شما میکند. در این کشاکش فکری شما، سرانجام عالم درمانده میشود و فریاد برمیآورد: اول ذهن مغشوش خودت را درست کن! من موقعیتی را که میخواهی برایت فراهم میکنم. فقط به من بگو آنچه میخواهی چیست؟
برای آدمهای ثروتمند کاملاً واضح است که آنها به دنبال ثروت هستند و در خواسته خودشان متزلزل نبوده و کلاً متعهد به ایجادکردن ثروت هستند. آنها تا آنجایی که اخلاقی، قانونی و عاقلانه است، هر آنچه را که برای به دست آورن ثروت لازم است انجام میدهند. آدمهای ثروتمند پیامهای درهمی را به عالم نمیفرستند ولی آدمهای فقیر میفرستند.
خواستن در سه سطح اتفاق میافتد:
*سطح اول: این است که بگویید: من میخواهم ثروتمند شوم. این نوع خواستن کافی نیست چون میلیاردها نفر خواهان ثروتمند شدن هستند اما تعداد خیلی کمی ثروتمند میشوند.
*سطح دوم: در این سطح شما میگویی: من ترجیح میدهم ثروتمند باشم. پس شما انتخاب میکنید و تصمیم به ثروتمند شدن میگیرید. کلمه تصمیم در انگلیسی از ریشه لاتین به معنای از بین بردن راههای دیگر، گرفته شده است. انتخاب بهتر است، ولی بهترین نیست.
*سطح سوم: در این سطح شما میگویید: من متعهد به ثروتمند شدن هستم. تعریف کلمه متعهد در انگلیسی عبارت است از خود را دربست صرف موردی کردن. یعنی اینکه بدون عقبنشینی کردن هرآنچه را که به دستآوردهاید، صد در صد برای دست یافتن به ثروت اختصاص دهید.
ثروتمند شدن مثل قدم زدن در پارک نیست و به تمرکز، دلیری، دانش، تخصص، تلاش کامل، بینشی مخالف
با سکون و البته به ذهنی تنظیم شده برای پول نیاز دارد. اگر کاملاً و حقیقتاً متعهد به ایجاد ثروت نیستید، شانسی برای به دست آوردن آن نخواهید داشت.
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من متعهدم به اینکه ثروتمند باشم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
پرونده ثروت 4
- ثروتمندها گسترده میاندیشند.
- فقیرها محدود میاندیشند.
قانون درآمد: براساس وضعیت بازار، نسبت به ارزشی که دارید به شما پول پرداخت خواهد شد.
کلمه کلیدی در این قانون، ارزش است و چهار عامل، ارزش شما را در بازار تعیین میکنند: عرضعه، تقاضا، کمیت و کیفیت. اما برای بیشتر مردم، کمیت، مهمتر از بقیه است. کمیت به طور ساده، یعنی با آن مقدار ارزشی که که در واقع شما به بازار تحویل میدهید، به چند نفر از مردم خدمت میکنید؟ تعریف کارآفرین نیز چیزی شبیه این است: کارآفرین عبارت است از شخصی که مشکلات را برای مردم با در نظرگرفتن سود، حل میکند.
آیا ترجیح میدهید که مشکلات را برای تعداد زیادی از مردم حل کنید یا برای تعدا کمی از آنها؟ اگر جواب شما تعداد زیاد است، پس به افکار بزرگتری برای گرفتن این تصمیم نیاز خواهید داشت. حرف آخر این که فکر کوچک و عمل کوچک، منجر به ورشکستگی و ناکامی میشود. فکر بزرگ و عمل بزرگ منجر به پولدار شدن و معنادار شدن زندگی شما میشود. انتخاب آن با شماست.
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من بزرگ فکر میکنم. میخواهم به هزاران نفر کمک کنم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
پرونده ثروت 5
- آدمهای ثروتمند بر روی فرصتها تمرکز میکنند.
- آدمهای فقیر بر روی موانع تمرکز میکنند.
معمولاً میگویند: هر چقدر ریسک بزرگتر باشد، پاداش کار هم بیشتر است. آدمهای ثروتمند چون دائماً فرصتها را میبینند، به پیشواز خطر نیز میروند. آنها معتقدند: اگر بد پشت بد بیاید، همیشه میتوانند پول خود را برگردانند. از طرف دیگر آدمهای فقیر انتظار شکست را میکشند و به خود و تواناییهای خود اعتماد ندارند. آنها معتقدند اگر کاری عملی نشد، فاجعه خواهد بود و چون همیشه تنها موانع را میبینند، تمایلی برای به استقبال خطر رفتن ندارند؛ پس پاداشی هم نخواهند گرفت. آنها معمولاً کارها را پشت گوش میاندازند. میمیرند تا یک کاری را انجام دهند و به همین دلیل تا آماده شوند کاری انجام دهند، آدمهای ثروتمند از فرصت استفاده کرده، در آن موقعیت وارد شده و از آن بیرون میآیند و بلافاصله سراغ موقعیتی دیگر میروند.
برای دست به کار شدن در حرفهای که دوست دارید باید به دالان آن وارد شوید. یعنی در زمینهای مرتبط با جایگاهی که میخواهید در آینده داشته باشید، با هر مقدار توانی که دارید، وارد شوید. این کاملترین راه برای یادگیری تجربه در مورد یک حرفه است. زیرا که خارج از آن هرگز نمیتوانید آن را انجام دهید. دوم اینکه قادر خواهید شد ارتباطهای مورد نیاز خود را که هرگز خارج از آن حرفه به دست نمیآید، برقرار کرده و سوم اینکه وقتی به دالان وارد شوید، درهای فراوانی به روی فرصتهای متفاوت برای شما گشوده میشوند.
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من بر روی فرصتها تمرکز میکنم نه بر روی موانع.
من آمادهام، هدف میگیرم و شلیک میکنم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
پرونده ثروت 6
- آدمهای ثروتمند، آدمهای ثروتمند و موفق را ستایش میکنند.
- آدمهای فقیر از آدمهای ثروتمند بیزار و متنفرند.
اگر آدمهای ثروتمند را به هر صورت و شکلی بد بدانید و بخواهید که خودتان آدم خوبی باشید، هیچوقت
نمیتوانید ثروتمند شوید. غیر ممکن است. چطور میتوانید فردی بشوید که از آن متنفر هستید؟ بسیاری از محلههای فقیر نشین آدمهایی دارد که شدیداً از ثروتمندان متنفرند. شاید شبیه به معمای «مرغ و تخممرغ» به نظر میآید. یعنی: آیا به خاطر این که آنها ورشکستهاند از ثروتمندان متنفرند، یا به خاطر اینکه چون از ثروتمندان متنفرند، ورشکست شدهاند؟ کسی به این معما اهمیتی نمیدهد. تنها موردی که هست این است که آنها هنوز فقیرند.
حقیقت این است که تنفر از ثروتمندان یکی از راههای مطمئن برای ورشکست شدن است. ما ساختهی عادتها هستیم و برای چیره شدن بر این عادتها نیاز به تمرین داریم. میتوانید برای شروع، آنها را تحسین کرده و دوستشان داشته باشید. در حکمت هونا(Hunna Wisdom) که از تعلیمات اصلی کهنسالان هاوایی است، آمده است: «برای آنچه طالب آن هستی، دعای خیر کن»
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من مردم ثروتمند را تحسین میکنم. من مردم ثروتمند را دعای خیر میکنم. من مردم ثروتمند را دوست دارم. و من نیز میخواهم یکی از همین آدمهای ثروتمند باشم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
پرونده ثروت 7
- آدمهای ثروتمند با آدمهای مثبت و موفق معاشرت میکنند.
- آدمهای فقیر با آدمهای منفی و یا شکستخورده معاشرت میکنند.
الگوگیری یکی از راههای مهم برای یادگیری در افراد است. آدمهای ثروتمند از اینکه دیگران در موفقیت پیشقدم شدهاند، خوشحالند. چون میتوانند اکنون و بر اساس تجارب آنها، طرحی را برای خود بریزند که دستیابی آنها را به موفقیت آسانتر مینماید. بنابراین سریعترین و آسانترینراه برای ایجاد ثروت، آموختن این است که چگونه افراد ثروتمند که استاد بازی با پول هستند، بازی میکنند. به طور ساده، هدف از این، الگو قرار دادن روشهای درونی و بیرونی آنهاست.
بر عکس آدمهای فقیر وقتی در رابطه با موفقیت کسی، چیزی را میشنوند در برابر آن قضاوت و انتقاد کرده، آنها را به باد تمسخر گرفته و سعی میکنند آنها را به سطحی که خودشان در آن قرار دارند، تنزل دهند. سوال این است: شما چطور میتوانید از کسی که او را تحقیر میکنید، مطلبی یاد بگیرید؟
انرژی قابل سرایت است. یا روی مردم تاثیر خوب میگذارید یا بد. مردم هم یا روی شما تاثیر مثبت میگذارند و یا منفی. آیا دوست دارید شخصی را که سرخک دارد در آغوش بگیرید؟ بیشتر مردم پاسخ میدهند: اصلاً، من نمیخواهم سرخک بگیرم. افکار منفی داشتن هم مثل این است که ذهن، سرخک دارد. به جای خارش داشتن، غر میزنید.به جای خود را خاراندن، میترسید و به جای سوزش، احساس ناکامی میکنید. حال واقعاً میخواهید که در تماس نزدیک با چنین آدمی باشید؟ اگر ضربالمثل «کند همجنس با همجنس پرواز» را شنیده باشید، متوجه خواهید شد که چرا درآمد اغلب مردم به طور متوسط با دوستان صمیمی آنها، تنها بیست درصد اختلاف دارد.
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من آدمهای ثروتمند و موفق را الگوی خودم میکنم. من با آدمهای ثروتمند و موفق همراه هستم. اگر آنها میتوانند، من هم میتوانم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
پرونده ثروت 8
- آدمهای ثروتمند مشتاق تبلیغ کردن خود و ارزشهایشان هستند.
- آدمهای فقیر اشتیاقی به تبلیغ ندارند.
تنفر از تبلیغ کردن یکی از بزرگترین موانع بر سر راه موفقیت است. افرادی که در رابطه با تبلیغ کردن از خودشان مشکل دارند، معمولاً ورشکسته هستند. خیلی واضح است اگر در کسب و کاری که متعلق به خودتان است و یا اگر نمایندگی فروش کالایی داشته باشید، مایل نباشید که مردم از شما، کالای شما و یا خدمات شما خبر داشته باشند، چگونه میخواهید درآمد کسب کنید؟ به عنوان یک کارمند اگر نخواهید که از فضیلتهایی که دارید تعریف کنید، کسی که به این مسئله اشتیاق داشته باشد به سرعت شما را در نردبان ترقی شرکت، جا میگذارد.
مردم به چند دلیل ممکن است نسبت به تبلیغ کردن از خود مشکل داشته باشند:
- ممکن است به دلیل داشتن تجربه بدی در گذشته باشد که افرادی به طور ناشایستی از خودشان تبلیغ کردهاند و یا حتی با این روش از شما کلاهبرداری کرده باشند.
- ممکن است در گذشته وقتی میخواستهاید نزد کسی از خودتان تبلیغ کنید، آن شخص شما را رد کرده باشد و حال میترسید دوباره طرد شوید.
- ممکن است مشکل شما از طرف تربیت والدین خودتان در گذشته باشد. در گذشته بیشتر به ما گفته شده که: از خود تعریف کردن، نشان بی ادبی است.
- برخی افراد احساس میکنند که تبلیغ کردن از خود، برای آنها خیلی کم است. اسم این بیماری «خودبزرگبینی» است.
گذشته ها را فراموش کنید و اگر معتقدید که پیشنهاد کردن آنچه را که دارید میتواند حقیقتاً به مردم کمک کند، وظیفه شماست که اجازه دهید هر چه بیشتر مردم از آن باخبر شوند. به این طریق نه تنها به مردم کمک میکنید، بلکه ثروتمند هم میشوید.
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من ارزشهای خود را برای دیگران با شور و اشتیاق تبلیغ میکنم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
پرونده ثروت 9
- آدمهای ثروتمند از مشکلات خود بزرگتر هستند.
- آدمهای فقیر از مشکلات خود کوچکتر هستند.
آدمهای فقیر تقریباً هر کاری انجام میدهند تا مشکلی پیش نیاید و به محض دیدن یک مشکل فرار میکنند. از قضای روزگار آنهایی که نمیخواهند مشکلی داشته باشند، بزرگترین مشکلات را پیدا میکنند و ورشکسته و مفلوک هستند. راز دستی یافتن به موفقیت این نیست که سعی کنیم تا از بروز مشکل خودداری کنیم و یا از دست مشکلات خودمان را خلاص کنیم، بلکه راز آن در این است که خودمان را چنان رشد دهیم که از هر مشکلی بزرگتر شویم.
در واقع موضوع، بزرگی و کوچکی مشکل نیست، بلکه موضوع، بزرگی و کوچکی شماست. برای ثروت نیز به همین طریق است. فکر کنید که شما ظرفی هستید که ثروت خود را در خود جای دادهاید؛ اگر ظرف شما کوچک و پول شما بزرگ باشد، چه اتفاقی میافتد؟ آری، آن را از دست خواهید داد. ظرف شما سرریز شده و پول اضافی به اطراف میریزد. شما نمیتوانید پولی بیشتر از ظرف خود نگه دارید. بنابراین باید رشد کنید تا تبدیل به ظرف بزرگتری شوید.
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من از هر مشکلی بزرگترم. من هر مشکلی را میتوانم اداره کنم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
پرونده ثروت 10
- ثروتمندان گیرندههایی عالی هستند.
- فقیران گیرندههایی ضعیف هستند.
مردم به چند دلیل در گیرندگی مشکل پیدا میکنند. اول اینکه بیشتر مردم احساس بیارزش یا نالایقبودن میکنند. بیش از 90 درصد از افراد احساساتی، عدم کفایت در رگهایشان در جریان است. این احساس خودکمبینی از کجا میآید؟ معمولاً از تربیت ما. برای بیشتر ما عامل آن شنیدن بیست بار «نه» در برابر هر «آری» است. ده «اشتباه کردی» در برابر هر «خوب کردی» و پنج بار «تو احمقی» در برابر هر «تو معرکهای» است.
یکی از دلایلی که بیشتر مردم در رابطه با گیرندگی مشکل دارند؛ باور داشتن به این ضربالمثل است که: دادن بهتر از گرفتن است. این عبارت کاملاً بی ارزش است و در عین بیتوجهی شما، معمولاً توسط آدمها و گروههایی منتشر میگردد که از شما میخواهند بدهید، ولی خودشان بگیرند.
برخی به این دلیل گیرندههای خوبی برای پول نیستند که معتقدند: پول مرا عوض خواهد کرد و ممکن است مرا به یک آدم حریص و نفهم تبدیل کند. در جواب چنین افرادی دو نکته را باید خاطر نشان کرد:
نکته اول: فقط آدمهای فقیر هستند که این را میگویند. این یکی از توجیههای آنها برای عدم موفقیتشان است.
نکته دوم: پول، تنها شما را در آن وضعیتی که هستید موفق میکند. اگر مهربان هستید، پول به شما فرصت اینکه مهربانتر باشید را میدهد. اگر رقیقالقلب هستید، با پول میتوانید بیشتر از آن باشید. هر کس به شما راه دیگری غیر از این نشان میدهد، خودش ورشکسته است!
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من گیرندهای قوی هستم.خود را به روی عالم گشودهام و میخواهم پول زیادی را در زندگی خود دریافت کنم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
پرونده ثروت 11
- آدمهای ثروتمند ترجیح میدهند تا بر اساس دستاوردها به آنها پول پرداخت شود.
- آدمهای فقیر ترجیح میدهند تا بر اساس زمان به آنها پول پرداخت شود.
فقیران ترجیح میدهند که مستمری و دستمزد ثابتی در آخر هر ماه به آنها پرداخت شود. این به آنها امنیت خاطر میدهد. آنها در واقع با وقت خودشان تجارت میکنند. مسألهای که برای این راهکار وجود دارد این است که: وقت شما محدود است.
ثروتمندان معمولاً کسب و کار خودشان را دارند و بر اساس کمیسیون و یا درصدی از درآمد کار میکنند. آنها شریک شدن در بازار را به حقوقهای بالا ترجیح میدهند. ثروتمندان ترجیح میدهند بر اساس نتایجی که فراهم میکنند، اگر نشود به مقدار کلی، به مقدار جزیی، به آنها پرداخت شود.
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من ترجیح میدهم که بر اساس عملکردم به من پول پرداخت شود.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
پرونده ثروت 12
- ثروتمندان به «هر دو» میاندیشند.
- فقیران به «این یا آن» میاندیشند.
آیا طالب شغل خوب هستید یا ارتباط نزدیک با خانواده؟ آیا میخواهید روی تجارت متمرکز شوید یا تفریح و سرگرمی داشته باشید؟ آیا در زندگی پول میخواهید یا معنویت؟ آیا میخواهید ثروتمند شوید یا کاری را که دوست دارید انجام دهید؟ آدمهای فقیر همیشه یکی را انتخاب میکنند ولی ثروتمندان هر دو را.
آدمهای ثروتمند میدانند که با کمی خلاقیت میشود تقریباً راهی را برای داشتن بهترین موارد در هر دو دنیا به دست آورد. از حالا به بعد هر وقت با انتخاب این یا آن، مواجه شدید، سؤالی که باید از خودتان بپرسید این است: چگونه میتوانم هر دو را داشته باشم؟
تفکر «هر دو را داشتن» در هیچجا مهمتر از پول نیست. افراد فقیر و متوسط معتقدند بین پول و سایر جنبههای زندگی، باید یکی را انتخاب کنند. در نتیجه آنها بهانهجویی میکنند که پول مهمتر از موارد دیگر نیست.
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من همیشه به «هر دو» فکر میکنم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
پرونده ثروت 13
- آدمهای ثروتمند روی ارزش خالص دارایی خود تمرکز میکنند.
- آدمهای فقیر روی درآمد شغلی خودشان تمرکز میکنند.
برای تعیین کردن ارزش خالص دارایی خود هر آنچه را که دارید با هم جمع بزنید، از جمله: نقدینگیها و سرمایهگذاریهایی مثل سهام، اوراق قرضه، سند مالکیت و همینطور ارزش فعلی کسبوکارتان. و بعد هر چقدر بدهکار هستید را از آن کم کنید. ارزش خالص مقدار واقعی، ثروتی است که دارید، چون در صورت نیاز میتوانید آنچه را که متعلق به خودتان میباشد را به نقدینگی تبدیل کنید.
درآمد شغلی مهم است اما تنها یکی از چهار عاملی است که ارزش خالص دارایی شما را مشخص میکند. این چهار عامل عبارتند از: درآمد، پسانداز، سرمایهگذاری و سادهزیستی.
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من بر روی افزایش دادن دارایی خود تمرکز میکنم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم.
پرونده ثروت 14
- آدمهای ثروتمند پولشان را خوب اداره میکنند.
- آدمهای فقیر پولشان را بد اداره میکنند.
بزرگترین تفاوت بین موفق بودن وموفق نبودن از نظر مالی این است که شما چگونه پول خود را اداره میکنید.
افراد فقیر یا پولشان را بد اداره میکنند و یا رویهم رفته از پول فرار میکنند.
بسیاری از مردم دوست ندارند پولشان را اداره کنند. اول به این دلیل که آزادی آنها را محدود میکند. دوم به این خاطر که آنها پول کافی را برای ادره کردن ندارند. در جواب باید گفت اولاً که اداره کردن پول، آزادی را بیشتر هم میکند. چون در نهایت به شما اجازه میدهد که یک استقلال مالی ایجاد کنید. آن چنان که دیگر مجبور نباشید برای پول کار کنید. دوماً این که شما ثروتی را همین الان داشته باشید یا نه، مسألهای نیست. مسأله این است که بدون درنگ شروع به اداره کردن آنچه را که به دست آوردهاید کنید و از اینکه چگونه خیلی سریع، دستآورد بیشتری را کسب خواهید کرد، شگفتزده خواهید شد.
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من یک اداره کننده ممتاز پول هستم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم
پرونده ثروت 15
- آدمهای ثروتمند پول خود را میدهند تا برای آنها شدیداً کار کند.
- آدمهای فقیر شدیداً برای پول خود کار میکنند.
اگر شما نیز مانند بسیاری از مردم باشید، پس اینگونه تربیت شدهاید که برای درآوردن پول باید به شدت کار کرد. با این وجود اگر اینگونه تربیت میشدید که مهمتر این است که پول خودتان را وادار کنید تا برای شما کار کند، خیلی بهتر میشد. جای تردیدی نیست که تلاش زیاد، مهم است اما این به تنهایی شما را ثروتمند نخواهد کرد.
تصور اینکه باید برای ثروتمند شدن سخت کار کرد، یک تصور کاذب است. در واقع باید برای پول سخت کار کرد. اما برای ثروتمندان این یک وضعیت موقتی است و برای افراد فقیر یک وضعیت دائمی است. ثروتمندان تا زمانی سخت کار میکنند که بدانند پولشان به میزان کافی برای انجام دادن کار به جای آنها رسیده است. آنها میدانند هر چه بیشتر پولشان کار کند، خودشان کمتر کار میکنند.
یکی از راههایی که میتوان برای کار کردن پول به جای شما پیشنهاد کرد، درآمد غیرفعال است. همچون خرید سهام، ملک و …. اما بسیاری از مردم برای داشتن درآمد غیرفعال سه مشکل دارند:
- به دلیل تربیتی که داریم. همیشه به ما گفته شده که باید کاری کنیم تا درآمدی داشته باشیم.
- به دلیل اینکه هرگز به ما چگونه درآمد غیرفعال داشتن، آموخته نشده است.
- به دلیل نا آشنایی و عدم توجه ما با درآمدهای غیرفعال.
خرده فروشی آرمانی
متاسفانه افراد فقیر، بیشتر درآمدشان را، به جای سرمایهگذاری، صرف خریدهای روزانه میکنند. در اکثر موارد، خریدن مواردی که خرسندی آنی به دنبال دارد، چیزی نیست جز یک تلاش بی حاصل برای جبران نارضایتیهایی که در زندگی داشتهایم. این حالت را معمولاً به اسم«خرده فروشی آرمانی» مینامند. ولخرجی کردن و نیاز به ارضای آنی، کمتر با چیزی که میخرید، کار دارد و هر چه انجام میدهید به خاط عدم رضایت در زندگی خودتان است.
پرونده ثروت 16
- آدمهای ثروتمند بر خلاف ترسی که دارند، دست به عمل میزنند.
- آدمهای فقیر به ترس اجازه میدهند که متوقفشان کند.
میلیونها نفر، از مردم در مورد ثروتمند شدن، فقط «فکر» میکنند و هزاران هزار نفر ثروتمند شدن را تجسم، تصور و یا مراقبه میکنند. تجسمها، تصورها و مدیتیشنها ابزارهای جالبی هستند، اما هیچکدام از آنها سر خود پولی را به دنیای واقعی شما نخواهند آورد. در دنیای واقعی باید دست به اقدام بزنیم. اقدام و عمل، پلی است بین دنیای درون و دنیای بیرون.
مهمترین چیزی که ما را از اقدام و عمل باز میدارد، ترس است. لازم نیست برای رسیدن به موفقیت، سعی کنیم از دست ترس خلاص شویم. آدمهای ثروتمند و موفق هم ترس، تردید و نگرانی دارند. اما اجازه نمیدهند که این احساسات، آنها را متوقف کند.
اگر بخواهید به سمت جدیدی در زندگی خود بروید، باید ناحیه راحتی خودتان را بشکنید و مواردی را تمرین کنید که راحت نیستند. به راحت بودن بیش از اندازه بها داده شده است. راحت بودن ممکن است به شما احساس گرمی، نرمی و امنیت بدهد اما به شما اجازه رشد کردن را نمیدهد. برای رشد کردن به عنوان یک شخص، باید منطقه راحتی خودتان را وسعت دهید. تنها زمانی میتوانید واقعاً رشد کنید که خارج از محدوده راحتی خودتان باشید. هر کاری در آغازش سخت است اما اگر به آن بچسبید و ادامه دهید، در نهایت از منطقه سختی عبور کرده و موفق میشوید و بعد از آن یک منطقه راحتی جدید و بزرگ شدهای را دارید که معنای آن این است: شما شخص بزرگتری شدهاید.
هیچکس تاکنون از سختی نمردهاست. تازه زندگی کردن در شرایط راحتی، بیشتر از هر مورد دیگری باعث مردن بسیاری از ایدهها، فرصتها، اقدامات و رشدها شدهاست. راحتی میکشد! اگر هدف شما در زندگی راحت بودن است، اول اینکه هرگز ثروتمند نخواهید شد و دوم این که هرگز خوشحال نخواهید گشت.
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
1ـ من علیرغم وجود ترس، دست به اقدام میزنم. 2ـ من علیرغم وجد شک، دست به اقدام میزنم. 3ـ من علیرغم وجود نگرانی دست به اقدام میزنم. 4ـ من علیرغم وجود عدم اطمینان دست به اقدام میزنم. 5ـ من علیرغم وجود سختی دست به اقدام میزنم.6ـ من وقتی باحوصله نباشم نیز دست به اقدام میزنم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم
پرونده ثروت 17
- آدمهای ثروتمند همیشه در حال رشد کردن و یادگرفتن هستند.
- آدمهای فقیر، فکر میکنند که همه موارد را میدانند.
اگر میخواهید ثروتمند شویدمیتوانید بیاموزید که چگونه ثروتمند شوید. مهم نیست که اکنون در چه مرحلهای هستید، مهم نیست که از کجا دارید شروع میکنید؛ مهم این است که بخواهید یاد بگیرید. شما قبل از ثروتمند شدن در دنیای بیرون، میبایست از نظر شخصیتی و ذهنی ثروتمند شوید و این جز با یادگیری و توسعه دادن خودتان، امکانپذیر نیست. هدف از ایجاد ثروت اساساً پول هنگفت داشتن نیست، بلکه کمک به رشد دادن خود میباشد.
هر چه در یادگیری کوشا هستید، مواظب باشید که از چه کسی هم دارید میآموزید و از چه کسی نصیحت میپذیرید. اگر از کسانی که خودشان ورشکستهاند درس بگیرید، حتی اگر آنها مشاور یا مربی و برنامهریز باشند، یک مورد را فقط میتوانند به شما یاد دهند: چگونه ورشکست شوید!
عبارت بیانی
دست خود را روی قلبتان گذاشته و بگویید:
من متعهد میشوم که همیشه در حال یادگیری و رشد باشم.
سر خود را لمس کرده و بگویید:
من یک ذهن ثروتمند دارم
نتیجه گیری:
غالب افراد روی زمین به زحمت کار میکنند تا از پس هزینههای روزمره خود بربیایند. نداشتن بینش مالی باعث شده که آنها همیشه مقروض دولت و صاحبکاران خود باشند. در صورتی که با پساندازهای کوچک و واردکردن آن به جریان سرمایهگذاری، میتوانند هر چه سریعتر به استقلال مالی برسند. اما ترس و احساس عدم امنیت باعث شده تا همچنان بر قرار سابق خود برای درآورن پول شدیداً کار کنند. در این کتاب سعی شده تا با تمایز بین اذهان ثروتمندان و فقیران به ما یادآور شود که در صدد اصلاح خویش باشیم.
جملات کلیدی: (علاوه بر این جملات، 17سرفصل بخش دوم نیز میتواند به عنوان جملات کلیدی مورد استفاده قرار گیرد.)
- تنها قرار داشتن در زمان صحیح و در مکان صحیح کافی نیست، بلکه شما باید آدم درستی نیز باشید که در زمان و مکان صحیح قرار دارید.
- کلید موفقیت، بیدارکردن انرژی مهفته در خودتان است.(استوارت وایلد)
- افکار، احساسات را میسازند. احساسات، اعمال را میسازند. اعمال، نتایج را میسازند.
- اگر انگیزه شما برای کسب ثروت یا موفقیت ریشهای تضعیف کننده مثل ترس، عصبانیت و یا خودنمایی داشته باشد، هرگز پول برای شما خوشبختی نمیآورد.
- دلیل اول برای این که مردم آنچه را میخواهند به دست نمیآورند، این است که آنها دقیقاً نمیدانند چه میخواهند.
- قانون درآمد: براساس وضعیت بازار، نسبت به ارزشی که دارید به شما پول پرداخت خواهد شد.
- هدف زندگی ما بهادادن به مردمان این نسل و آنهایی که بعداً به دنیا میایند است.(بوک مینستر فولر)
- آدمهای ثروتمند بر روی آنچه «میخواهند» تمرکز میکنند اما آدمهای فقیر بروی آنچه «نمیخواهند».
- هر انگیزهای، آن معنی را دارد که ما به آن میدهیم.
- مهم نیست که چه میدانی، مهم این است که چه کسی را میشناسی.
- اگر میخواهید با عقابها پرواز کنید، پس با مرغابیها شنا نکنید.
- افرادی که با تبلیغ کردن مشکل دارند، به محصول خودشان و یا به خودشان ایمان ندارند.
- در دنیای پول، پاداشها به نسبت خطرات است.
- هیچوقت برای درآمد خود سقفی نگذارید.
- میزان صحیح ثروت شما، ارزش داراییتان است نه درآمد شغلیتان.
- قانون پارکینسون: هزینهها همیشه نسبت به درآمدها بالا میرود.
- تا نشان ندهید آنچه را که دارید میتوانید حفظ کنید، مورد بیشتر را به دست نخواهید آورد.
- یا شما پول را به کنترل خود در میآورید، یا پول، شما را به کنترل خود درخواهدآورد.
- افراد ثروتمند، طولانیمدت میاندیشند، آدمهای فقیر کوتاهمدت میاندیشند.
- اگر بخواهید فقط آنچه آسان است را انجام دهید، زندگی سخت خواهد شد. اما اگر بخواهید کاری را که سخت است انجام دهید، زندگی آسان خواهد شد.
- تنها زمانی در حال رشد کردن هستید، که در سختی قرار دارید.
- اگر چیزی را که همیشه انجام میدهید حفظ میکنید، چیزی را که همیشه میگیرید، خواهید گرفت. (جیم ران)
- اگر دائماً در حال یادگیری نباشید، عقب خواهید ماند.
- هر استادی زمانی ناشی بوده است.
ارسال پاسخ